گروه سياسي: تصویری معروف مربوط به یکی از سفرهای استانی آقای احمدینژاد پوستری را نشان ميدهد که بر روی آن این عبارت نقش بسته است. "مردی از جنس مردم". در 8 ساله دوران ریاست جمهوری وی بارها و بارها واژه مردم مورد استفاده قرار گرفت. دولت نهم و دهم خود را نماینده راستین اراده مردمی مستضعف ميدانست که ثروتشان را اشرافیتی بوروکراتیک به یغما برده اند و حال احمدینژاد و یارانش آمده اند تا حقشان را دوباره به آنان باز گردانند.
حمزه جهانگیری
آقای احمدینژاد برای اینکه مردمی بودن دولت خویش را به رخ رقیبان بکشاند دولت را برداشت و به دور افتاده ترین مناطق کشور برد. تودههاي انبوه مردم که ساعتها خودرو وی را در سفرهای استانی تعقیب ميکردند،سیل عظیم از نامهها که به صورت مستقیم توسط اعضای تیم همراه وی از دست مردم جمع آوری ميشد همگی شواهدی هستند که طرفداران وی به عنوان نشان مردمی بودن دولت و منزلت والای مردم در دولتهای نهم و دهم از آنها یاد ميکنند. این جمله احمدینژاد که اگر قیافه ما به رئیس جمهوری نميخورد به نوکری مردم که ميخورد اوج مردم گرایی دولت احمدینژاد در میان هواداران به حساب ميآمد.
«کشور متعلق به مردم است و ما خادم آنان هستیم. مشروعیت همه نهادها به صورت مستقیم و غیر مستقیم وابسته به رای مردم است.» این گفتهها قریب به مضمون آن چیزی است که دکتر روحانی هفتمین رئیس جمهور اسلامی در مراسم تودیع و معارفه وزرای قدیم و جدید کشور بیان نمودند. وی در همان مراسم عنوان نمود که از کرامات خاص آسمانی و پشت پرده ای برخوردار نیست و تنها با اتکا به نیروی مردمی متحد که در 24 خرداد از دور افتاده ترین روستای ایران تا قلب تهران یک سخن را فریاد زدند ميتواند معجزه بکند. ایشان در جریان کمپین انتخاباتی خویش که نام تدبیر و امید بر آن نهاده شده بود از اداره امور کشور به دست مردم و تدوین حقوق شهروندی آنان سخن رانده بود.
مخرج مشترک این دو دولت که در رویکردها و سیاستها در حوزههاي گوناگون به نظر ميرسد تفاوتهای جدی باهم دارند گویا همین واژه مردم و استفاده از آن است. اما کدام برداشت واقعا به مردم در جایگاه واقعی خود در یک نظام مردم سالار اعتقاد دارد و کدامیک مردم را تنها برای تزئین و نمایش ميخواهد؟ برای رو شن شدن بحث به این نکته ميتوان اشاره کرد که در دو دولت کریمه مهروز و دولت تدبیر و امید براساس همین مدت زمان کوتاه فعالیت دو برداشت متفاوت از مردم را ميتوان از هم تفکیک نمود.
آنگونه رابطه که میان دولت و مردم در دولتهای نهم و دهم مورد توجه دولتمردان بود را ميتوان با نام مردم گرایی توضیح داد. مردم گرایی در علوم و ادبیات سیاسی گونهای از تفکر است که بر رابطه مستقیم میان دولتمرد مردم گرا و توده هوادار وی تاکید دارد. ستایش از مردم ساده زیست و فرودست و خصائل متعالی آنان در مقابل اشرافیت و بورژوازی، پیشبرد خواست مردم جدا از سازمانها و احزاب سیاسی، معرفی دولت پوپو لیست به عنوان نماینده راستین خلق مظلوم و دفاع از یک دمکراسی تودهای و روسویی ویژگیهاي این نوع تفکر سیاسی هستند.
بردن دولت به سفرهای استانی برای دیدار رودرو با مردم، دریافت در خواستهای مردم به صورت مستقیم در قالب نامه در جریان سفرهای استانی، افتخار به اینکه دولت مهرورز مستقل از دو جناح اصلی کشور و احزاب آنان ميباشد، ستایش از انسان ساده روستایی و شهرستانی در مقابل انسان بورژوا ساکن تهران که در نزد آقای احمدینژاد و حامیانش به عنوان ویژگی هایی خوب دولت از آنان یاد ميشد همگی دلایلی هستند که بر صدق ادعای ما در خصوص سیاست ورزی مردم گرایانه دولت آقای احمدینژاد.
در مقابل به نظر ميرسد برداشتی که مراد جناب دکتر روحانی و تئوریسینهاي دولت وی ميباشد، مردم را در برداشتی متفاوت از برداشت اول یکسری موجودات دارای حقوق جدائی ناپذیر ميداند که به مدد این حقوق به عنوان شهروندان صاحبان اصلی نظام سیاسی ميباشند که رای آنان مشروعیت مستقیم و غیر مستقیم تمامی ارکان نظام را موجب ميشود. در این برداشت مردم به مثابه شهروندان دامنه ای از حقوق از آزادیهای فردی تا حقوق اجتماعی را دارا ميباشند. در مردم گرایی آنچه که مهم است آن است که مردم همچون تودههاي بی شکل و غیر تفکیک شده در نهادهای مدنی و سازمانهای سیاسی باقی بمانند تا در نا آگاهی از حقوق خویش و در نتیجه عدم بلوغ سیاسی توسط دولتمردان عوام گرا مورد استفاده قرار گیرند.
مشارکت مردم را در چارچوب نهادهای مدنی خوش ندارد بل تنها این مشارکت را در تجمع برای دیدن وی در ورزشگاهها، خیابانها و صف دادن نامه ميخواهد. نميخواهد مردم خود از طریق مطبوعاتشان حرف بزنند تا او همچون قهرمان آنان جلوه کندو به عنوان نماینده آنها سخن گوید. نميخواهد مردم بدانند حقوق اجتماعی آنان دامنه وسیع دارد تا با دادن صدقه یا بذل و بخشش گونیهاي سیب زمینی او را یگانه منجی واقعی خود بپندارند. ترکیبی از فقر، کم اطلاعی و تخریب نهادهای واسط مدنی که باعث ميشود تودهها در رابطه مستقیم با دولتمرد عوام گرا قرار گیرند همگی در رشد مردم گرایی نقش دارند.
در مقابل برداشت دمکراتیک از مردم، مشارکت مردم را به صورت سازمان دهی شده در نهادهای مدنی ميخواهد. قرائت دمکراتیک از حق آزادی بیان مردم دفع ميکند و دامنه عدالت اجتماعی را محدود به صدقه و سیب زمینی مجانی نميکند بل عدالت اجتماعی را همچون بخشی از حقوق شهروندی در بر خورداری از اشتغال، تناسب در آمد مردم با هزینههایشان، پوشش بیمهای گسترده و . . . قابل تعریف کردن ميداند.
هر سخن گفتن از مردم دفاع از آنان به مثابه شهروندان صاحب حق که مالکان اصلی یک نظام مردم سالار هستند نميباشد. در این میان پوپولیسم نفتی نشان داد که علیرغم همه قیل و قالها و داد و فریاد هایش در دفاع از تودههاي مستضعف به دلایلی که برشمردیم چندان سرسازگاری با دمکراسی ندارد. تحقق مردم سالاری بی شک منوط به آگاهی مردم به حقوق خویش و سازمان دهی خود در چارچوب نهادهای مدنی است. از این طریق است که هم مشارکت و رقابت شهروندان در زندگی سیاسی رقم خواهد خورد و هم دولت در مقام پاسخگویی به ملت بر خواهد آمد. به عبارت دیگر قرائت عوام گرایانه از مردم خصم دمکراسی و قرائت دمکراتیک از این واژه پایه اصلی دمکراسی خواهد بود.
البته باید توجه داشت که تلاش دولت تدبیر و امید در تقویت پایههاي اجتماعی دمکراسی نسبت به سایر ارکان مردمسالاری اهمیت دو چندان دارد زیرا تجربه نشان داد که اوج گیری پوپولیسم در تیر 84 از ضعف دولتهای سازندگی و اصلاحات در این حوزه نشات گرفت. تقویت پایههاي اجتماعی دمکراسی در کنار توجه به دیگر ابعاد آن سحر پوپولیسم این نافی راستین دمکراسی برای مردم را باطل خواهد کرد.