گروه جامعه- رسانهها: مهرداد خدير در عصر ایران نوشت: ماجرای تیراندازی یک مداح مشهور و به تعبیر روزنامه جمهوری اسلامی « گران» در بزرگراه شهید بابایی تهران در یک هفته گذشته واکنشهاي گسترده ای درپی داشته است. از جمله در همین سایت به این موضوع پرداخته شده است. به همین خاطر این گفتار بر آن نیست که آنها را تکرار کند. غرض اما اشاره به دو سه نکته کمتر گفته شده است:
1- تصویر نسل ما از «مداح» و « مداحی» یک شغل نبود ولو وجهی هم دریافت ميکردند. شخص در عین کسب و کار یا معلمی، تجارت و کشاورزی در مناسبتهاي مذهبی تبرکاً و تیمناً اشعاری ميخواند و اصطلاحا اشکی ميگرفت و ثوابی ميبرد. شاید هم پولی ميگرفت یا نميگرفت. مداحی مدرن اما این کار را به یک حرفه تبدیل کرده و از شکل آماتور درآورده است. کما این که روزنامه جمهوری اسلامی در خبر خود بر واژه «گران» تاکید ميکند.
نسل انقلاب با سه گونه مداح رو به رو بودند: یکی مداحان سنتی که کاری به کار سیاست نداشتند. پول هم شاید ميگرفتند اما نرخ نداشتند و مداحی شغل اصلی آنها نبود. دسته دوم مداحان سنتی که با انقلاب همراه بودند. نمونه این افراد مداحی بود که به حسینیه جماران ميآمد و امام خمینی با شنیدن صدای او اشک ميریخت.(مرحوم حاج سید علی اکبر کوثری). دسته سوم مداحانی که امروزی تر بودند اما از این راه ارتزاق نميکردند. مشهورترین آنها حسین شمسایی با آن صدای گرم بود که در نهاد ریاست جمهوری مشغول شد و در تصاویر متعدد کنار آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی دیده ميشود. اینها همه ذیل روحانیت تعریف ميشدند.
2- نسل جنگ مداحانی را به یاد دارد که استعداد خود را برای تهییج مردم علیه تجاوز دشمن به کار گرفتند. مشهور تر از همه صادق آهنگران و در مرتبه بعد کویتی پور بود و چند نفر دیگر که صدای آنان با جنگ هشت ساله پیوند خورده است. مگر ميتوان فتح خرمشهر را بدون «ممّد نبودی ببینی ...» تصویر و ترسیم کرد؟
3- بعدتر اما مداحانی ظهور کردند که حرفه ای شده بودند و این به خودی خود البته مذموم نیست.اما پای برخی امتیازها و حمایتهاي دولتی و حکومتی به میان آمد.
جالب تر از همه این که تا پیش از این تصور ميشد مصداق حکومتی بودن آنان تبلیغ از صدا و سیما و دریافتیهاي مالی از برخی نهادها و حضور در مراسم رسمی است اما قضیه اخیر نشان داد مجوز حمل سلاح را هم باید اضافه کرد. در این روزها از زبان مقامات مختلف شنیده ایم که این شخص مجوز داشته است. حال آن که ميدانیم اگرمجوز نداشت همان موقع بازداشت ميشد. همین که بازداشت نشده به خاطر همان مجوز است اما آیا داشتن مجوز حمل سلاح ميتواند توجیه اسلحه کشی هم باشد؟ مگرافسران آگاهی مجوز حمل سلاح ندارند؟ کجا شنیده ایم که در غیر ماموریت از سلاح استفاده کنند؟
مداحی آماتور ما را یاد امثال کوثری، شمسایی و حتی حسین زمان مياندازد و مداحان دوره جنگ آهنگران و کویتی پور را به ذهن ميآورد اما نام این جدیدیها که ميآید آدم یاد کمکهاي شهرداری و احمدی نژاد و اظهار نظرهای پرخاش آمیزسیاسی واخیرا تیراندازی ميافتد. اگر مداحی یک شغل و صنف است اتحادیه راه بیندازند و نرخ تعیین کنند و به همین شغل بسنده کنند. اگر هم برخی با حفظ سمت در نهادهای نظامی و شبه نظامی به این کار نیز اشتغال دارند این دو موقعیت را تفکیک کنند.
راز بقای قیام امام حسین-ع- وجه مظلومانه آن است. هفت تیر کشی یک مداح که مایل است با لقب « خادم الحسین» شناخته شود با این خصیصه تعارض دارد و شاید ناشی از اشتغالات مادی و اقتصادی و سیاسی برخی آقایان باشد. در باب سی و پنجم قابوسنامه آمده است: « و مدح که گویی در خور ممدوح گوی و آن کسی را که هرگز کارد بر میان نبسته مگوی، شمشیر تو شیر افکن است و به نیزه، کوه بیستون برداری و به تیر، موی شکافی...»
بنده خدا عنصر المعالی کیکاووس بن وُشمگیر نویسنده قابوسنامه بیم داشته ممدوح، کارد بستن هم نداند ولی مادح یا مداح در باب شمشیر او بگوید و حدس نميزده صدها سال بعد ممکن است خود مداح، مسلح به سلاح باشد. برادر! با مردمان از«صلاح» بگو نه آن که «سلاح» از نیام برکشی...