به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۴۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۷ ساعت ۰۸:۱۲
کد مطلب : ۳۳۶۴۵
10 نکته درباره لغو کنسرت احسان خواجه امیری

كلا در ايران، کنسرت موسیقی ممنوع شود

گروه هنري: «کنسرت احسان خواجه امیری که قرار بود هفتم و هشتم اسفندماه در سالن نمایشگاه منطقه آزاد اروند برگزار شود به دلیل رعایت نکردن روال قانونی در گرفتن مجوز و همچنین بی توجهی به جایگاه رفیع شهرهای شهیدپرور آبادان و خرمشهر در آستانه آغاز حرکت عظیم فرهنگی کاروان های راهیان نور با اعتراض متدینین و فعالان فرهنگی آبادان مواجه و با رایزنی با مدیریت سازمان منطقه آزاد اروند اجرای این کنسرت لغو شد.»
كلا در ايران، کنسرت موسیقی ممنوع شود
سايت عصر ايران در اين باره نوشت: این جملات برگرفته از خبری است که دیروز خبرگزاری فارس منتشر کرد. به این بهانه چند نکته را مي‌توان یادآور شد:
1- متولی صدور مجوز برگزاری کنسرت موسیقی کیست؟ آیا به صرف اعتراض کسانی که از آنان با عنوان «متدینین و فعالان فرهنگی» یاد مي‌شود مي‌توان مجوز صادره از سوی دستگاه‌هاي مسوول مانند اداره کل ارشاد، نیروی انتظامی و نهادهای دیگر را نادیده گرفت؟ اگر روال قانونی در گرفتن مجوز طی نشده چرا همان دستگاه‌هاي مسوول واکنش نشان ندادند و موضوع به جمعی که به لحاظ حقوقی مبهم هستند نسبت داده مي‌شود؟

2- اگر برگزاری کنسرت موسیقی بی توجهی به «جایگاه رفیع شهرهای شهید پرور» باشد این گزاره به آبادان و خرمشهر منحصر نیست و هر شهر دیگر ایران را نیز دربر مي‌گیرد. مگر تهران و تبریز و اصفهان و دیگر شهرهای ایران چنین نیستند؟ با این حساب در هیچ جای این سرزمین نباید کنسرت موسیقی برگزار شود!

3 - با مهاجرت خوانندگانی چون شادمهر عقیلی و حمید طالب زاده و خیلی‌هاي دیگر که از دخالت‌هاي مکرر افراد غیرمسوول و انتظار فرساینده برای برگزاری کنسرت و مجوز فروش و عرضه آلبوم خسته شده بودند تصور مي‌شد این رویه ها اصلاح مي‌شود. اما به نظر مي‌رسد کسانی که با تغییر دولت مناصب خود را از دست داده اند با عنوانی دیگر مانع مي‌شوند. آنان قدرت دارند و این قدرت را یک روز از پشت میز و با عنوان مامور دولت احمدی نژاد اعمال مي‌کنند و روز دیگر این طرف میز و با پشت گرمی به برخی دستگاه ها. بی آن که مشخص شود دقیقا که هستند.

4- هدف از تشکیل سازمان‌هاي مناطق آزاد این است که در حیطه خود اختیار کامل داشته باشند و از این رو گاه برای جذب مخاطب اقدام به برگزاری برنامه‌هاي متنوع مي‌کنند. به عنوان مثال سازمان منطقه آزاد انزلی در شمال کشور از جمله سازمان هایی است که همه ساله به صورت رایگان حتی در ایام پرمسافر نوروز برنامه‌هاي متعددی به اجرا مي‌گذارد و شور و تحرکی در منطقه ایجاد کرده است. سازمان منطقه آزاد اروند در جنوب نیز احتمالا چنین انگیزه ای داشته و نه درآمد زایی. آیا مي‌توان یک سازمان اقتصادی در این سطح را از برگزاری برنامه‌هاي فرهنگی و هنری منع کرد؟ معلوم است که با «رایزنی»! از نوع با فضاسازی رسانه ای مدیریت سازمان از کرده خود پشیمان مي‌شود و سری را که درد نمي‌کند دستمال نمي‌بندد.

5- بر هم زنندگان، احتمالا نگران استقبال فراوان جوانان منطقه از این برنامه بوده اند و آن را در تعارض با برنامه فرهنگی مورد حمایت خودشان – کاروان عظیم فرهنگی راهیان نور- مي‌دانند. اما آیا آنان که از شرکت در کنسرت خواجه امیری محروم شده اند از برنامه مورد نظر «فعالان فرهنگی» استقبال مي‌کنند یا در خانه پای برنامه‌هاي شبکه‌هاي ماهواره ای مي‌نشینند که به راحتی در شهرهای مرزی قابل دریافت است؟ در این گونه شهرها از پارازیتی که مردم تهران را رها نمي‌کند هم خبری نیست. اگر آنها را از شنیدن صدای خواننده فارسی زبان ایرانی محروم کنیم به شنیدن صدای کدام خواننده و از کدام کشورها سوق مي‌دهیم؟ ضمن این که مگر نمي‌توان از هر دو برنامه استفاده کرد؟

6- این خاطره را چند تن از بزرگان انقلاب نقل کرده اند که روزی در خانه امام صدای تلویزیون شنیده مي‌شده که در میان برنامه موسیقی‌هاي معمول پخش مي‌کرده است. از امام مي‌پرسند اشکال ندارد؟ امام پاسخ مي‌دهند: در تلویزیون طاغوت شنیدن برنامه‌هاي خبری هم اشکال داشت چه رسد به موسیقی‌هاي آن اما این تلویزیون جمهوری اسلامی است و شما صدایی را که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد مي‌شنیدید. (قریب به مضمون). اکنون هم مي‌توان گفت برخی ظاهرا فراموش کرده اند که این برنامه ها با مجوز وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی برگزار مي‌شود و این موسیقی نسبتی با آنچه در اذهان با این عنوان ثبت شده ندارد.

7- زندگی از عرصه‌هاي متعدد تشکیل مي‌شود. وجود یک مقوله الزاما در غیاب عدم دیگری نیست. مگر نمي‌توان هم کاروان راهیان نور داشت و هم یک برنامه متعارف موسیقی و البته در دو جای مختلف و دو روز متفاوت؟ مگر سیمای جمهوری اسلامی از همین خوانندگان در برنامه‌هاي مختلف استفاده نمي‌کند و در عین حال برنامه‌هاي مورد نظر «فعالان فرهنگی آبادان و خرمشهر» را تبلیغ نمي‌کند؟

8- جنگ یک استثنا بود نه قاعده و نمي‌توان همه عمر را با احساس جنگ سر کرد. خاطرات فداکاری ها را البته که باید پاس داشت و امنیت کنونی را قدر دانست اما این کار مستلزم محروم بودن از هنر نیست و اتفاقا یکی از راه‌هاي یادکرد حماسه ها موسیقی است. از منظر شور و شوق زندگی نیز مي‌دانیم که مردمان خرمشهر و آبادان قرن ها با شادی و مسالمت زندگی کرده اند.

درگیر جنگ شدن در سال‌هاي 59 تا 67 هم نباید به این معنی باشد که پس از جنگ دیگر به شادی و صلح و زندگی نیندیشند. اصل، صلح است و زندگی نه جنگ. این مردم اتفاقا بیش از دیگران به شادی و نشاط نیاز دارند. تمام شادی آنها شده تیم‌هاي فوتبال شان که یک سال در لیگ برتر هستند و سال دیگر نه و بیشتر دغدغه سقوط شان مطرح است تا لذت تماشای فوتبال. [با منطق مورد نظر «فعالان» بازی فوتبال هم یک کار لغو است. یک عده پول مي‌گیرند تا دنبال توپ بدوند و یک عده دیگر هم این کار را تماشا مي‌کنند. کجای این کار فرهنگی است؟!]

9- با کپی برداری غیرمجاز و دانلود از اینترنت، چهره‌هاي موسیقی نه فقط در ایران که در جاهای دیگر دنیا نیز نمي‌توانند روی درآمد حاصل از فروش آلبوم حساب کنند چون آوازها و برنامه ها به سرعت تکثیر مي‌شود بی آن که به سرمایه گذار و تهیه کننده اصلی سهمی برسد. بر این اساس مهم ترین منبع درآمد برگزاری کنسرت است. ادامه این روند به این معنی است که به چهره‌هاي موسیقی بگوییم کار کنید اما درآمد نداشته باشید.

10- جوانان شهرستانی همواره احساس تبعیض کرده اند و گمان مي‌کنند از برخی برنامه ها که در تهران اجرا مي‌شود محروم اند. ادامه رفتارهایی از این دست برگزاری کنسرت ها را محدود به کلان شهرها مي‌کند و در عمل به تبعیض دامن مي‌زند. احتمالا به این خاطر که «فعالان فرهنگی» در تهران و کلان شهرها دغدغه‌هاي مهم تری دارند.

این گفتار نمي‌خواهد صبغه سیاسی داشته باشد و گرنه باید به رییس جمهور یادآور مي‌شد گاهی اعتراضات سیاسی در قالب‌هاي دیگر خود را ابراز مي‌کند. بر هم زدن یک برنامه مصوب رسمی هنری به این معنی است که کسانی بی اعتنا به جابه جایی ها این پیام را انتقال مي‌دهند که همچنان از قدرت برخوردارند. چرا که در تعریف مشهور «ماکس وبر» قدرت، تحمیل اراده به دیگری است و به میزانی قدرت داری که مي‌توانی تحمیل کنی و مردم ناظر نیز قدرت یک شخص یا یک دستگاه را به اندازه ای که مي‌تواند اراده اش را تحمیل کند و تحقق بخشد ارزیابی مي‌کنند.

این موضوع البته به گفتاری دیگر نیاز دارد و در اینجا فارغ از این سخنان پیچیده تنها مي‌خواهیم بگوییم زندگی تنها دغدغه تامین معاش و گرفتار شدن در چنبره مادیات اختراع بشر نیست که گاه به بلای جان او بدل شده است. روح هم غذا مي‌خواهد و هنر غذای روح است و موسیقی یکی از این غذاها و تشخیص مشروع بودن و قانونی بودن یا نبودن آن نیز با افراد و دستگاه هایی است که در این زمینه حجیت و مسوولیت دارند. همین...