به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۱۳:۰۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۴ ساعت ۱۴:۴۵
کد مطلب : ۱۹۰۸۱۹
احمد خرم:

نهادهاي نظارتي در رويکرد خود تجديدنظر کنند

نهادهاي نظارتي در رويکرد خود تجديدنظر کنند
گروه سیاسی: روزنامه آرمان ملی نوشت: جریان اصلاحات در مواجهه با خود قرار گرفته است. این جریان به این نتیجه رسیده که باید راه‌حل چالش‌های موجود را در درون خود پیدا کند. به همین دلیل نیز تئوریسین‌های اصلاحات بیش از گذشته به نقد از درون می‌پردازند. برخی عنوان می‌کنند جریان اصلاحات باید به‌صورت عالمانه از ساحت قدرت عبور کند و به ریکاوری تاریخی بپردازد، برخی جریان اصلاحات را بدون رهبری می‌دانند و برخی نیز موضوع حضور مشروط اصلاح‌طلبان در انتخابات را مطرح می‌کنند. این مسائل نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان به ضرورت پوست اندازی و ارائه رویکرد جدید برای ادامه مسیر خود پی برده‌اند و متوجه این نکته شده‌اند که اگر در رویکرد گذشته خود تجدیدنظر نکنند ممکن است با بحران‌های جدی هویتی و اجتماعی مواجه شوند. امروز عملکرد اصلاح‌طلبان پیش روی مردم است و اصلاح‌طلبان ناگزیر به پاسخگویی به مردم هستند. اینکه مردم در نهایت چه قضاوتی درباره فرصت تاریخی که در اختیار اصلاح‌طلبان بود خواهند کرد در سرنوشت جریان اصلاحات تعیین‌کننده خواهد بود. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی مهم‌ترین چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی جریان اصلاحات «آرمان ملی» با مهندس احمد خرم وزیر راه در دولت اصلاحات گفت‌وگو کرده است.

مهندس خرم معتقد است: «ریشه یأس و ناامیدی مردم نسبت به جریان اصلاحات به عدم ارائه برنامه و استراتژی به مردم برای مدیریت کشور بوده است. اگر عملکرد دولت اصلاحات در بین دولت‌های پس از انقلاب منفی بود جای یأس و ناامیدی وجود داشت. این در حالی است که در واقع دولت اصلاحات یکی از بهترین دولت‌های پس از انقلاب بوده است. با این وجود یأس و ناامیدی مردم نسبت به جریان اصلاحات ریشه اساسی ندارد و امکان بازگشت امید به مردم همچنان وجود دارد. برخی معتقد هستند برای این مساله دیر شده است. بنده هم می‌پذیرم اما معتقدم ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. باید گذشته را جبران کرد و این فرصت همچنان وجود دارد». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

در حالي که برخي از اصلاح‌طلبان معتقدند جريان اصلاحات همچنان بايد براي حضور در قدرت برنامه‌ريزي کنند برخي از تئوريسين‌هاي اصلاحات چنين ديدگاهي ندارند و فاصله گرفتن از قدرت را توصيه مي‌کنند. آيا در شرايط کنوني جريان اصلاحات بايد خود را در درون قدرت تعريف کند يا بيرون از آن؟
در ابتدا بايد مشخص کنيم که رسالت جريان‌هاي سياسي چيست و جريان‌هاي سياسي در ايران با توجه به چه اهدافي ايجاد شده است. اين مساله درباره جريان اصلاحات نيز وجود دارد. آيا رسالت جريان‌هاي سياسي مانند جريان اصلاحات تنها تکيه زدن به مواضع قدرت است و يا رسالت ديگري براي خود تعريف کرده است. در قدرت‌بودن يکي از اهداف جريان‌هاي سياسي است و نه تمام آن. اگر يک جريان سياسي همه اهداف و برنامه‌هاي خود را معطوف به کسب قدرت کند هنگامي که به قدرت تکيه زد فرصت جولان پيدا مي‌کند اما هنگامي که به هر دليلي از قدرت جدا ماند در مسير اضمحلال و فروپاشي قرار مي‌گيرد. در چنين شرايطي حاميان اجتماعي اين جريان سياسي دچار يأس و نااميدي خواهند شد و احساس شکست مي‌کنند. با اين وجود اگر جريان‌هاي سياسي به‌صورت همه‌جانبه حرکت کنند و هدف‌هاي مختلفي را در نظر داشته باشند با پايداري بيشتري در جامعه مواجه مي‌شوند و کمتر دچار نااميدي و خسران مي‌شوند. اولين رسالت يک جريان سياسي سازماندهي مردم است. اين در حالي است که جريان‌هاي سياسي در ايران يا قائل به اين رسالت نيستند يا قائل هستند اما انجام نمي‌دهند. به همين دليل نيز اعضاي يک جريان يا جناح سياسي رها هستند و هر کسي ساز خود را مي‌زند. رسالت دوم که از رسالت اول مهم‌تر است و رسالت اول براي رسيدن به اين هدف تلاش مي‌کند آگاهي‌بخشي به مردم است. دليل اصلي که اين پوپوليست با شعارهاي هيجاني مردم را به اين سو و آن سو مي‌کشاند عدم آگاهي است. اگر آگاهي وجود داشته باشد پوپوليسم موفق نخواهد شد. هنگامي که آگاهي در بين مردم وجود نداشته باشد براساس شايعه‌ها عمل مي‌کنند و به همين دليل امکان جهت دهي آنها به هر سويي وجود خواهد داشت. به همين دليل جريان‌هاي سياسي و به خصوص جريان اصلاحات نبايد از اين رسالت مهم غفلت کنند. هر چند در اين زمينه غفلت شده است. رسالت مهم ديگر جريان‌هاي سياسي کادرسازي و تربيت نيروهاي کارآمد و متعهد است. کادر‌سازي جريان‌هاي سياسي بايد به شکلي باشد که اگر صندلي يک وزير يا مدير خالي شد چندين مدير متخصص و متعهد تربيت کرده باشد که بلافاصله جاي مدير قبلي را بگيرند و عملکرد بهتري نيز داشته باشند. اين در حالي است که در جامعه ما شايستگي و تعهد ملاک انتخاب مديران نيست.
اين اتفاق براي جريان اصلاحات رخ داده و اين جريان عملکرد موفقي در کادرسازي و آگاهي بخشي نداشته است. از سوي ديگر به‌نظر مي‌رسد همه اهداف خود را معطوف به حضور در قدرت کرده است. آيا اين استراتژي در نهايت به سود جريان اصلاحات خواهد بود؟
يکي از مهم‌ترين اهداف جريان‌هاي سياسي توزيع قدرت و مقابله با تمرکز قدرت است. در کشورهاي توسعه يافته موضوع عدم تمرکز قدرت يکي از زيربناهاي فکري اين کشورهاست و در اين زمينه مطالعات گسترده‌اي نيز صورت گرفته است. امروز در کشورهايي مانند نروژ، سوئد، فرانسه، آلمان و حتي کشورهاي اروپاي شرقي عدم تمرکز به‌عنوان يک اصل اساسي در همه سطوح جامعه پذيرفته شده است. عدم تمرکز نيز به دو بخش افقي و عمودي تقسيم بندي مي‌شود. عدم تمرکز به‌صورت افقي به معناي اين است که قدرت از رأس به بدنه انتقال پيدا کند. در اين زمينه بايد وزيران قدرت خود را به معاونت‌ها، مدير کل‌ها و مدير ادارات منتقل کنند و به آنها تفويض اختيار داده شود. از اين رويکرد به عدم تمرکز ستادي نيز نام برده مي‌شود. عدم تمرکز عمودي به معناي انتقال قدرت از «ستاد» به «صف» است. اين مساله باعث استقلال و پويايي بيشتر مديران خواهد شد و از سوي ديگر فرصت بيشتري براي وزيران در جهت ايده‌پردازي و حرکت به جلو فراهم مي‌کند. در شرايط کنوني برخي عنوان مي‌کنند مردم نسبت به جريان اصلاحات نااميد و سرخورده شده‌اند که بنده اين مساله را قبول ندارم. بنده مدت‌هاست روي دغدغه‌هاي مردم مطالعه مي‌کنم و به‌صورت جدي پيگير محتواي مطالبات و دغدغه‌هاي مردم هستم. اين دغدغه‌ها نيز به دو بخش دغدغه‌هاي اقشار مختلف مردم و دغدغه‌هاي اقشار خاص مانند جوانان، ورزشکاران و هنرمندان تقسيم‌بندي مي‌شود. در قبل از انقلاب اقشاري مانند ورزشکاران و هنرمندان داراي هويت مشخص و خط قرمز‌هاي مشخص بودند. اين در حالي است که در دهه‌هاي گذشته اين هويت‌ها از بين رفته و بسياري از اقشار از هويت خود دور شده‌اند. به همين دليل ما بايد به هويت خود باز گرديم. جريان اصلاحات يک جريان هويتي است، اما تلاش نکرديم افرادي را که هويتي اصلاح‌طلبانه دارند، سازماندهي و از آنها در جاهاي مختلف کشور استفاده کنيم. نکته مهم ديگر اينکه هر جرياني که در قدرت قرار مي‌گيرد بايد به مردم و افکار عمومي جامعه کارنامه ارائه کند.
آيا جريان اصلاحات به مردم کارنامه دقيقي ارائه کرده است؟
جريان اصلاحات بايد مسير حرکت و اهداف خود را مشخص کند که کشور را در چه شرايطي در اختيار گرفته و در طول مدتي که مديريت اجرايي کشور را برعهده داشته چه اقدامات مثبتي انجام داده است. اين در حالي است که اصلاح‌طلبان چنين رويکردي را دنبال نکردند. جريان اصلاحات بايد از ابتدا مشخص مي‌کرد که در چه نقطه‌اي قرار دارد و قرار است به چه نقطه‌اي حرکت کند. بنده معتقدم جريان اصلاحات در اين زمينه غفلت کرده است. با اين وجود يأس و نااميدي مردم نسبت به جريان اصلاحات ريشه اساسي ندارد و امکان بازگشت اميد به مردم همچنان وجود دارد. برخي معتقد هستند براي اين مساله دير شده است. بنده هم مي‌پذيرم اما معتقدم «ماهي را هر وقت از آب بگيريد تازه است». بايد گذشته را جبران کرد و اين فرصت همچنان وجود دارد. تجربه دولت اصلاحات پيش روي ماست. در ابتداي اينکه آقاي روحاني به رياست جمهوري رسيدند اصلاح‌طلبان از ايشان خواستند به مردم اعلام کند در چه شرايطي کشور را از دولت قبل تحويل گرفته و قصد دارد کشور را به چه سمتي ببرد. اين در حالي است که آقاي روحاني در اين زمينه غفلت کرد. ريشه يأس و نااميدي مردم نسبت به جريان اصلاحات به عدم ارائه برنامه و استراتژي به مردم براي مديريت کشور بوده است. اگر عملکرد دولت اصلاحات در بين دولت‌هاي پس از انقلاب منفي بود جاي يأس و نااميدي وجود داشت. اين در حالي است که در واقع دولت اصلاحات يکي از بهترين دولت‌هاي پس از انقلاب بوده است. امروز اگر از اقشار مختلف مردم درباره دولت اصلاحات سوال شود اغلب مردم از دولت اصلاحات و شرايط آن زمان به نيکي ياد مي‌کنند. به‌عنوان مثال يکسان‌سازي قيمت ارز در دولت اصلاحات ايجاد شد. اين در حالي است که اين سياست پس از دولت اصلاحات مورد بي‌توجهي قرار گرفت. دولت آقاي احمدي نژاد به‌دنبال طرح‌هايي مانند هدفمندي يارانه‌ها بود که يک فاجعه اقتصادي براي کشور به شمار مي‌رود. فاجعه‌اي که تا بيست سال ديگر هم بايد تبعات آن را پس بدهيم. رئيس دولت اصلاحات به وزراي کابينه تاکيد موکد داشتند که تا زماني که پروژه‌هاي عمراني موجود به نتيجه نرسيده هيچ‌پروژه جديدي را آغاز نکنيد. اين درحالي است که در دولت آقاي احمدي‌نژاد هر روز شاهد کليد خوردن پروژه‌هاي مختلف بوديم. پروژه‌هايي که تنها کلنگ مي‌خوردند اما به حال خود رها مي‌شدند و هيچ‌گاه به نتيجه نرسيدند.
آيا در شرايط کنوني هم مردم براساس عملکرد دولت اصلاحات عملکرد دولت آقاي روحاني را قضاوت مي‌کنند؟ آيا فاصله زماني سبب قضاوت غيرواقعي مردم نخواهد شد؟
اگر جريان اصلاحات تصميم بگيرد خود و دولت اصلاحات را در مقايسه با دولت‌هاي ديگر پس از انقلاب مورد نقد قرار بدهد مردم متوجه همه مسائل خواهند شد. بنده کليت عملکرد دولت آقاي روحاني را تاييد مي‌کنم. اگر دولت اصلاحات هر 9 روز با يک بحران مواجه بود دولت آقاي روحاني هر روز با يک بحران مواجه بوده است. در دولت اصلاحات بيش از هشتاد‌درصد سياست خارجي کشور در اختيار دولت بود. اين در حالي است که امروز چهل‌درصد سياست خارجي نيز در اختيار دولت آقاي روحاني قرار ندارد. مردم نيز اين واقعيت‌ها را درک مي‌کنند و براساس واقعيت‌ها قضاوت مي‌کنند.
آيا جريان اصلاحات دچار جبر اليت‌گرايي و فضاي بسته نخبه‌گرايي در تصميم‌گيري‌ها نشده است؟
بنده اين مساله را قبول دارم و معتقدم جريان اصلاحات از سرمايه‌هاي خود به خوبي استفاده نمي‌کند. با اين وجود معتقدم کنار گذاشتن افراد شايسته و کارآمد از دهه ابتدايي انقلاب آغاز شد و تا به امروز نيز ادامه داشته است. بنده در زماني که استاندار همدان بودم يک روز اين مساله را با آقاي هاشمي که در آن زمان رئيس‌جمهور بودند مطرح کردم. بنده به ايشان گفتم جرياني در نهادهاي تصميم گير نظام وجود دارد که عليه مديران سالم و متعهد پرونده‌سازي مي‌کنند. در چنين فضايي افراد فرصت طلب و ناسالم قدرت مانور پيدا مي‌کنند. آقاي هاشمي نيز سخن بنده را تاييد کردند و عنوان کردند متاسفانه اين اتفاق در کشور رخ مي‌دهد. امروز جامعه با ناهنجاري‌هاي اجتماعي و فرهنگي مهمي مواجه شده است. در زمينه اقتصادي نيز امروز با افشاي پرونده‌هاي سنگين فساد اقتصادي مواجه هستيم. بنده شنيده‌ام در حدود هجده‌هزار پرونده در زمينه اختلاس، تباني، کلاهبرداري و رشوه در کشور وجود دارد که در مراحل مختلف رسيدگي قرار دارند. فساد همه جا را فراگرفته است. اين در حالي است که اراده جدي براي مبارزه با فساد وجود ندارد. مبارزه با فساد نيز تنها از طريق تشکيل دادگاه و بگير و ببند حل نمي‌شود و بلکه نيازمند اصلاح ساختارها، فرايند‌ها و قوانين است. در شرايط کنوني هيچ‌کدام از اين رويکردها در دستور کار مبارزه با فساد اقتصادي قرار ندارد و تنها به تشکيل دادگاه بسنده شده است.
ديدگاه شما درباره اظهارات برخي تئوريسين‌هاي اصلاح‌طلب درباره حضور مشروط در انتخابات مجلس آينده چيست؟
بنده با حضور بدون قيد و شرط اصلاح‌طلبان در انتخابات آينده موافق نيستم. در عين حال با تحريم انتخابات توسط اصلاح‌طلبان نيز به شدت مخالف هستم. عقل و منطق سياسي حکم مي‌کند که در شرايط کنوني مسئولان با رويکردي متفاوت نسبت به انتخابات گذشته درباره تاييد صلاحيت‌ها تصميم‌گيري کنند. با اين وجود معتقدم رويکرد نهادهاي نظارتي نسبت به چهره‌هاي اصلي جريان اصلاحات تغيير نخواهد کرد. البته شرايط امروز کشور با توجه به مخاطرات خارجي و چالش‌هاي داخلي ايجاب مي‌کند که نهادهاي نظارتي در رويکرد گذشته خود تجديدنظر کنند. بدون شک اگر اين تجديدنظر صورت نگيرد کشور از بحران به بن‌بست خواهد رسيد. اگر اين اتفاق رخ بدهد کار به جايي خواهد رسيد که امکان جبران آن وجود نخواهد داشت. از بن‌بست نمي‌توان به راحتي خارج شد و اگر کشور به بن‌بست برسد اتفاقاتي در کشور رخ خواهد داد که همه را پشيمان خواهد کرد. مهم‌ترين پيامد اين وضعيت تشديد فشار و تحريم‌هاي آمريکا عليه ايران خواهد بود که جامعه را با مخمصه‌هاي جدي اقتصادي مواجه مي‌کند و در نتيجه ميزان نارضايتي مردم افزايش پيدا خواهد کرد. نتيجه اين اتفاقات خيزش انفجاري اجتماعي و سياسي در جامعه ايران خواهد بود. آمريکا به اين نتيجه رسيده که با برخورد نظامي نمي‌توان در مقابل ايران به نتيجه دلخواه برسد. به همين دليل نيز فشارهاي اقتصادي و سياسي در عرصه بين‌المللي را در دستور کار خود قرار داده‌اند که تا حدودي نيز به خواسته‌هاي خود رسيده‌اند. امروز شرايط مذاکره وجود ندارد. با اين وجود بايد تلاش کرد که شرايط مذاکره يک به علاوه يک در آينده فراهم شود. اگر امروز شرايط مذاکره فراهم نيست نبايد دست روي دست بگذاريم. بنده معتقدم در اين شرايط رئيس‌جمهور و وزير امور خارجه بايد تحرکات بين‌المللي خود را بيشتر و تعداد سفرهاي خارجي را در جهت تنوير افکار عمومي جهان در راستاي حقانيت ايران افزايش بدهند.
امتزاج گفتماني جريان اصلاحات و اعتداليون همچنان به سود اصلاحات خواهد بود و يا زمان آن فرا رسيده که اين امتزاج و ائتلاف به پايان برسد؟
خالي کردن پشت دولت آقاي روحاني توسط اصلاح‌طلبان به سود کشور نخواهد بود. در نتيجه اگر مراد از پايان ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتداليون اين مساله باشد مردود است و در نهايت به ضرر منافع ملي تمام خواهد شد. فشار بيشتر به دولت و مخالفت با سياست‌هاي دولت به سود کشور نيست. اگر اين اتفاق رخ بدهد بهره آن نصيب ديگران خواهد شد. به همين دليل اصلاح‌طلبان بايد تا روز آخر از دولت حسن روحاني حمايت کنند. پس از دولت آقاي روحاني نيز اين جبهه سياسي بايد حفظ شود. تنها در صورتي که اجزاي اين جبهه به اين نتيجه برسند که بهتر است به‌صورت مستقل عمل کنند مي‌توان شرايطي را در نظر گرفت که اين ائتلاف گفتماني از بين برود. با اين وجود اين جبهه سياسي که شکل گرفته در ابتدا بايد حرکت خود را اصلاح کند اما همچنان به مسير خود ادامه بدهد. امروز کشور در وضعيتي قرار دارد که جريان‌هاي سياسي به جاي فکر کردن به واگرايي بايد به همگرايي فکر کنند. به همين دليل جريان‌هاي سياسي همسو تا آنجا که امکان دارد بايد از واگرايي پرهيز کنند و به‌دنبال همگرايي بيشتر باشند.
برچسب ها: احمد خرم