گروه فرهنگی: امروز هنر گرافیک آنچنان در زندگی ما ریشه دوانده که به راحتی نمیتوان از کنارش گذشت و آثار آن را در دکه روزنامهفروشی تا قاب تلویزیون و برنامههای آن و... دیده میشود.
در حالیکه سالانه بیش از ۳۰۰۰هزار نفر دانشآموخته گرافیک در سطح عالی داریم اما باز هم وقتی به صفحه روی جلد مجلات و کتاب نگاه میاندازیم یا به تماشای سریالی مینشنیم یا پوستر یا طرح تبلیغاتی را در بلیبوردهای شهر مشاهده میکنیم به راحتی متوجه طرحهای یکسان و مشابه میشویم و یک سوال برای ما ایجاد میشود که آیا طراح گرافیک ما غیر از گرافیک میآموزد؟
بهرام کلهرنیا (گرافیست و عضو هیئت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران) معتقد است کپیکاری موضوعیست که نه تنها در زمینه گرافیک بلکه در بیشتر امور با آن مواجه هستیم و البته این مسئله بینالمللی و دارای وجوه مثبت و منفی است.
او با بیان اینکه در طول تاریخ هنرمندان آثار فاخر هنری را به عنوان نمونهای که دارای ارزش ویژهای است تکرار میکنند، اظهار کرد: هنرمند مبدأ اول را مانند تخته پرشی آرمانی میبیند و خود را مکلف میکند از آن بیاموزد یا براساس آن کار کند و اثری که خلق میشود، صاحب ارزشهای شخصی و تکنیکهای منحصر به فرد خودش است. این آثار کپی شده امروز به عنوان نمونه اورجینال در موزهها نگهداری میشوند.
عضو هیات علمی دانشکده هنر و معماری با اشاره به اینکه کمالالملک در لوور از تابلوهای نئوکلاسیک اروپا کپی میکند، تصریح کرد: درحقیقت کپی کردن یعنی آموختن از یک موجود برتر و تکرار کار او برای یادگیری فوتو فن و ارزشهای کار و زیباییشناسیست، بنابراین سابقه جهانی درباره کپی وجود دارد و این کار ممنوع نیست.
کلهرنیا با بیان اینکه باید بین دزدی کردن و اقتباس تفاوت قائل شد، افزود: مسئله کپیکاری در ایران به عوامل متعددی بستگی دارد و همه این عوامل دست به دست هم میدهند تا رواج این ایده در ایران به شکل بیمارگونهای تحقق پیدا کرده و در این بازار آشفته فضا برای سوءاستفاده برخی افراد ایجاد شود.
او با اشاره به اینکه در زمان دانشجویی خود دسترسیها محدود به کتابخانه و اسنادکمیاب بود، افزود: امروز به سبب گسترش دسترسیها و پیشرفت ابزارها، افراد میتواند به اسناد تصویری دسترسی پیدا کنند و عواملی مانند تعدد محیطهای اجتماعی و دسترسی آسان و کم هزینه به اینترنت باعث شده سیستمهای فکری و عملی تغییر کند.
عضو هیات علمی دانشکده هنر ادامه داد: هر روز بر تعداد موسسات گوناگونی مانند شاتر استوک افزوده میشود. این شرکتها به جای طراحان فکر میکنند و مواد و مصالح برای کار را بوجود میآورند. این نوع دسترسیها باعث شده طراحان بجای اینکه در آتلیه عکاسی کنند یا به عکاس سفارش دهند تا برایشان سوژه بسازد از محصولات اینها استفاده کنند.
کلهرنیا با اشاره به اینکه مشکل دیگر معلمان و اساتید غیرحرفهای هستند که از مسائل روز جهان بیخبرند، اظهار کرد: وقتی دانشجو یک کار کپی شده برای آنها میآورد کار او را مورد تایید قرار میدهند و دانشجو را وا نمیدارند تا از نقطه صفر تاصد کارش را خودش انجام دهد. همچنین در مراکز آموزشی ما به دانشجو ضرورت توجه داشتن به حوزههای اخلاقی آموزش داده نمیشود.
او با بیان اینکه یکی دیگر از مسائلی که باعث این اتفاق میشود القای نظر سفارشدهنده به طراح است گفت: اغلب سفارشدهندهها در هنگام سفارش کار نسخههای تایید شده یک اثر را میآورد و به طراح تلقین میکنند و در حقیقت ترجیح میدهند از نسخههایی استفاده کنند که فروش او را تضمین و طراح هم به سفارش دهنده اعتراضی نمیکند.
این گرافیست با اشاره به اینکه قوانین کپیرایت در کشور ما مربوط به پیش از انقلاب است، ادامه داد: همه قوانینی در این زمینه قدیمی و بسیار عقبمانده است و از تحولات روز در آن خبری نیست، اما به همین هم اعتنایی نمیشود.
کلهرنیا معتقد است؛ امروز وزارت ارشاد به عنوان متولی این ماجرا در دفاع از حقوق تالیفی هنرمندان باید کمیسیون تشکیل دهد و دفتر حقوقی مشاورهها و دیدگاههای خود را به قانونگذار ارائه دهد تا آییننامههای اجرایی در این زمینه تصویب شود.
او با بیان اینکه متاسفانه قانون گذار هیچ اقدامی انجام نمیدهد، افزود: از طرف دیگر جریان و طیفی هستند که به ظاهر سعی میکنند از حق و راستی دفاع کنند در حالیکه خود بر مبنای فساد هستند.
این گرافیست توضیح داد: وقتی کاری به بازار میآید با جستجو در اینترنت و پیدا شدن نمونههای مشابه تلاش دارند تا فضا را ناآرام، بیمار و پر از توطئه نشان دهند.
کلهرنیا این مشکلات را از نبود سیستم ممیزی و پیگیر دانست و گفت: متاسفانه نبود قانون مشخص و آییننامههای کاربردی بازار را برای اینگونه افراد باز میکند تا از این فضای آشفته و بهمریخته، توسعه بیاخلاقی و توسعه نبود معیار و محک برای سنجش درستی و نادرستی بیرون بیاید.
او در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه کپیکاری نه تنها در نشریات و طراحی پوسترها اتفاق میافتد، گفت: ما در صدا و سیما، سینما و... نیز شاهد این مسئله هستیم و این نشاندهنده پدیده گمشدهای در این مراکز به نام مدیر هنریست چراکه وظیفه مدیر هنری مدیریت طراح است. نشریات، صدا و سیما و... یا تمایلی به همکاری با مدیر هنری ندارند یا از افراد ناآگاه در این رشته بهره میگیرند.
عضو هیات علمی دانشکده هنر در پایان اظهار کرد: مسئله مهم در طراحی وجود ایدههای مشابه است. این واقعیتی انکارناپذیر است که طراحان مانند هم میاندیشند و ایدههای مشابه وجود دارد و عرصههای انسانی که میراث تاریخی را تجربه کرده ممکن است به نتایج مشترک برسد و البته میان ایدهای مشترک با دزدی تفاوت وجود دارد.