به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۹
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶ ساعت ۱۷:۵۰
کد مطلب : ۱۱۹۹۷۶

التماس‌های کودکانه به مادر قاتل

گروه حوادث: ٢٤ساعت از قتل‌عام خانوادگی شهرک آزادی می‌گذرد. قتل‌عامی که عامل آن یک زن ٣٢ساله بود. انگیزه‌اش هنوز به صورت کامل مشخص نیست اما هرچه هست، یک مادر با کشتن بچه‌ها و همسرش جنایتی تلخ را در غرب پایتخت رقم زده است. حالا خودش دربیمارستان فیاض‌بخش بستری است، چراکه می‌خواست به زندگی خودش نیز پایان دهد، اما موفق نشد.
در این سناریوی بی‌رحمانه، همسر ٤٠ساله، دختر و پسر ١١ و ٤ساله‌اش با ضربات چاقو جان باخته‌اند، اما مهیا دختر ١٠ساله‌اش توانسته از ضربات مرگبار مادرش، جان سالم به در برد. تحقیقات قضائی در این پرونده درحالی مورد بررسی قرار می‌گیرد که در ٠٣ سال اخیر زنی به تنهایی دست به قتل‌عام خانوادگی نزده است.
 
ساعت ١٢ ظهر روزجمعه بود که صدای فریادهای ٣ کودک خانه طبقه دوم خیابان تیر شهرک آزادی همسایه‌ها را شوکه کرد. صدا‌ها آرام نمی‌گرفتند. آنها خود را به واحد شماره ٤ رساندند، اما با دربسته روبه‌رو شدند. فریادها حکایت هولناکی داشت. حکایتی مثل یک جنایت. دیگر فقط سکوت در آپارتمان موج می‌زد. نشانه‌ها همه تلخ بودند که همسایه‌ها به زور وارد خانه فرزانه شدند.
 
مادری که پس از ١٢‌سال زندگی حالا قاتل شده بود. صحنه‌ها وحشتناک بودند. فرزانه قصد داشت زندگی‌اش را با چاقو پایان دهد اما درمحاصره همسایه‌ها قرار گرفت. خانه غرق خون بود. شیشه‌های شکسته در نقطه نقطه خانه دیده می‌شد و رد خون کودکان و همسرش روی وسایل خانه.
 
ادعاهای مادر قاتل

فرزانه یک روز پس از این حادثه خونین درنخستین اظهاراتش پس از ارتکاب به این جنایت هولناک به محسن مدیر روستا بازپرس شعبه ششم دادسرای امورجنایی تهران گفت: «صبح جمعه حدود ساعت ١٠ صبح شوهرم را بیدار کردم که صبحانه بخورد، اما او پتو را روی صورتش کشید و به من گفت برو من خودم می‌آیم. من خیلی عصبی شدم به آشپزخانه رفتم و چاقو را برداشتم و به سرعت به اتاق رفتم و محکم چاقو را به پشتش فرو کردم، همسرم بلافاصله از شدت درد بلند شد، به گوشه اتاق رفت. خیلی ترسیده بود، مدام به من می‌گفت که او را نزنم ولی من خیلی عصبی بودم، چند ضربه دیگر به سمتش پرتاب کردم، رنگش سفید شده بود، پرده‌های اتاق را چنگ می‌زد تا زمین نخورد، بازهم به طرفش چند ضربه دیگر پرتاب کردم، دیگر نتوانست روی پایش بایستد، همان‌طور که پرده را گرفته بود، روی زمین افتاد، من نزدیک‌تر رفتم دیدم صورتش مثل گچ سفید شده، مطمئن شدم که مرده. من هم همان پتو را روی بدنش انداختم و از اتاق خارج شدم.»
 
این زن ٣٢ساله در ادامه اظهاراتش نحوه قتل فرزندانش را هم این‌گونه توضیح داد: «وقتی از اتاق خواب بیرون آمدم، بچه‌ها را صدا زدم تا چایی بخورند، اما هیچ‌کدام به حرف من گوش ندادند، من هم یک لیوان چایی برای خودم ریختم و خوردم، بعد از آن با همان چاقویی که همسرم را کشته بودم، به سراغ بچه‌ها رفتم. درست یادم نیست ولی فکر می‌کنم اول از همه به مهیا حمله کردم، مهیا جیغ می‌زد و التماس می‌کرد مامان من رو نزن، بعدش هم سراغ فاطمه و مازیار رفتم و آنها جیغ می‌کشیدند و می‌گفتند نزن. از دست من فرار می‌کردند و من هم دنبال آنها می‌دویدم و با چاقو به آنها ضربه می‌زدم، ولی درست یادم نیست که مازیار را زودتر زدم یا فاطمه را، اما وقتی دیدم فاطمه و مازیار روی زمین افتادند، فهمیدم که همه آنها را کشتم. بعدش شروع کردم به خردکردن و شکستن وسایل خانه. هرچیزی دم دستم بود را پرتاب می‌کردم، همه چیز را شکستم، می‌خواستم خودم را هم بکشم، به سمت پنجره رفتم تا خودم را به بیرون پرتاب کنم، اما یک رهگذر از کوچه به من گفت خانم دست و پایت می‌شکند برو عقب، من هم جاروبرقی را به بیرون پرتاب کردم، بعد هم با همان چاقو می‌خواستم خودم را بکشم که همسایه‌ها در را شکستند و چاقو را از من گرفتند.»
 
این زن پس از این اظهارات تکان‌دهنده‌اش از روز حادثه درپاسخ به پرسش بازپرس مدیر روستا درباره انگیزه‌اش از این جنایت هولناک گفت: «همسرم می‌خواست با دختر دیگری ازدواج کند. من فکر می‌کنم اصلا با هم ازدواج هم کرده بودند. من چندبار عکس‌هایی هم در تلگرامش دیدم. ماجرا وقتی شروع شد که همسرم ٢‌سال پیش ال٩٠ گرفت. از آن به بعد کم‌کم رفتارش تغییر کرد. چند وقت پیش هم خودش به من می‌گفت که می‌خواهد با یک دختر ٢٨ساله ازدواج کند. دراین چند وقت اخیر هم چندبار سر این موضوع با هم دعوا کردیم. او بعضی از شب‌ها دیر به خانه می‌آمد یا اصلا نمی‌آمد.»
 
این اظهارات درحالی ازسوی فرزانه مطرح می‌شود که بنا به برخی از مستندات متهم سابقه بیماری و اختلالات روانی داشته و چند سالی هم زیر نظر روانپزشک تحت درمان بوده است. فرزانه در اظهاراتش مدعی شد که صداهایی گنگ و مبهمی را می‌شنیده و به همین دلیل هم به مدت ١١‌سال زیرنظر روانپزشکی درحوالی بلوارکشاورز تحت درمان بوده است، اما پس از بارداری به توصیه پزشکان مصرف داروها را قطع می‌کند و بعد از آن هم دیگر حالت‌های عصبی نداشته و صدایی هم نمی‌شنیده است، اما زمستان ‌سال گذشته بعد ازچند مشاجره و درگیری لفظی به توصیه همسرش دوباره به پزشک مراجعه می‌کند.
 
پزشک هم پس از معاینه به فرزانه می‌گوید: باید دوباره دارو مصرف کنی ولی او برخلاف توصیه پزشک از ادامه درمان خودداری می‌کند. محسن مدیر روستا بازپرس شعبه ششم دادسرای امورجنایی تهران درباره سابقه بیماری و اختلالات روانی این مادر قاتل گفت: «این زن درجاتی از افسردگی داشته و تحت‌نظر روانپزشک بوده است، ولی این‌که افسردگی درقصد و انگیزه وی برای قتل تأثیر داشته، منوط به نظر پزشکی قانونی است.» او درباره علت اصلی این جنایت هولناک هم گفت: «علت اصلی این جنایت هنوز مشخص نیست، ولی قاتل ادعا دارد که همسرم قصد داشت زن دیگری را به همسری خود درآورد که البته این موضوع هم باید بررسی شود.»
 
اما اختلالات روانی فرزانه موضوعی است که پدر متهم هم به آن اذعان دارد. او که روز گذشته برای پیگیری و آگاهی ازچند و چون پرونده دخترش به دادسرای جنایی تهران آمده بود، درباره این پرونده خونین  گفت: «ساعت ٤ بعدازظهر از کلانتری تهرانسر با ما تماس گرفتند. وقتی این خبر را شنیدم، شوکه شدم، باورم نمی‌شد. آنها شب قبلش یعنی پنجشنبه تا ساعت ١٢شب خانه ما بودند، بعد هم همسرم به همراه دامادم با ما خداحافظی کردند و رفتند خانه خودشان. دامادم دوشب بود که به خانه نرفته بود. سه‌شنبه و چهارشنبه زن و بچه‌اش تنها درخانه بودند. دخترم با نوه‌هایم چهارشنبه به خانه ما آمدند و پیش ما ماندند. پنجشنبه تولد یکی دیگر از نوه‌هایم بود و دامادم هم آمد پیش ما. من هم چند کلامی به او گفتم، درست نیست که زن جوان با سه تا بچه را تنها بگذاری و شب‌ها خانه نباشی.»
 
او ادامه داد: «البته من از اولش هم با ازدواج دخترم مخالف بودم. دختر من پیش‌دانشگاهی بود که با محسن آشنا شد. کار و بار خوبی داشت. راننده کامیونت بود و محصولات لبنی پخش می‌کرد. آنها مشکل مالی نداشتند، اما من با این وصلت مخالف بودم، چون به هم نمی‌خوردیم، اما دخترم اصرار داشت و محسن هم دست‌بردار نبود.»
 
براساس اعلام پزشک معالج متهم ظرف دو روز آینده از بیمارستان مرخص شده و برای بررسی سلامتی روحی و روانی دراختیار پزشکی قانونی قرار می‌گیرد. همچنین دستور داده شد پزشکی که فرزانه ادعا می‌کند، تحت درمان او بوده است، به اداره آگاهی احضار شود تا مشخص شود او درگذشته آیا تحت درمان قرار داشته و پرونده پزشکی او بررسی شود. هنوز مشخص نشده است که ارتباط همسر فرزانه با فرد دیگری صحت دارد یا ناشی از توهمات
متهم است.
 
همسایه‌های قاتل چه گفتند

ابتدای یک کوچه پهن دریکی از بلوارهای شهرک آزادی. یک آپارتمان سه طبقه نوساز با نمای سنگ کرم. ساختمانی با پنجره های سفید چهارگوش. در سه ردیف سه تایی. خانه ای که دومین قواره از زمین های کوچه ای است که اهالی آن جمعه ظهر شاهد صحنه هولناکی بودند.
 
یک جنایت تکان دهنده. جنایتی که با گذشت دو روز از آن همچنان هم برای اهالی این کوچه و حتی محله های اطراف هم باور کردنی نیست. اهالی این محل هنوز اتفاقات جمعه ظهر را باور ندارند و با تعجب به در و پنجره این خانه نگاه می کنند. خبر قتل شوهر و دو فرزند به دست مادر جنایتکار مثل بمب در شهرک آزادی پیچیده. همین هم شده تا اهالی این منطقه در غرب تهران با پای پیاده یا با ماشین به این کوچه می آیند و با انگشت در و پنجره های این خانه را نشان می دهند. همان پنجره ای که فرزانه قصد داشت از آن خودش را به پایین پرتاب کند. همان پنجره ای که هنوز لکه های خون روی آن خودنمایی می کند.
 
پنجره ای که  علی یکی از ساکنان این محله فرزانه را با حال و روز آشفته ای در چارچوب آن دید: «حوالی ظهر بود. داشتم پیاده به سمت محل کارم می رفتم، که ناگهان یک جارو برقی جلوی پایم به زمین خورد، بالای سرم را نگاه کردم و دیدم خانمی از پنجره وسطی طبقه دوم من را نگاه می کند، عصبی شدم و داد زدم خانم چه کار می کنی، ولی انگار نه انگار، باندهای سینما خانوادگی را به بیرون پرتاب کرد، چشمم به بدن این خانم که افتاد دیدم همه شکمش غرق خون است، بلافاصله به ١١٠ زنگ زدم و موضوع را اطلاع دادم، می خواست خودش را به پایان پرتاب کند، اما با داد و فریادهای ما از این کار منصرف شد.»
 
این ها را علی می گوید. هنوز هم تعریف کردن اتفاقات آن روز برایش سخت و ناراحت کننده است. او اتفاقات آن روز را این گونه تعریف می کند:« هنوز پلیس نرسیده بود، ولی همه محل جلوی ساختمان جمع شده بودند. چندتا از  بچه‌ها داخل خانه رفتند ولی کار از کار گذشته بود.» نخستین کسی که وارد آپارتمان شماره ٦٢ شد، مردی است از کارمندان فرودگاه امام. او ساعت ١١:٥٥ ظهر جمعه صداهای وحشتناکی را شنید. پرتاب کردن جاروبرقی از طبقه دوم توجه‌اش را جلب کرد.
 
او می‌گوید: «سر کوچه تیر با دوستانم ایستاده بودم و صحبت می‌کردیم. ناگهان صدای وحشتناکی نظرمان را جلب کرد. در طبقه دوم ساختمانی یک زن ایستاده بود که یک جاروبرقی را از داخل خانه‌اش به بیرون پرتاب کرد. مبهوت کارش مانده بودیم. تصور می‌کردیم با همسرش مشکل دارد تا این‌که فریاد زد قصد خودکشی دارد. به طرف ساختمان رفتیم. در پاگرد طبقه دوم ایستادیم. هرچه به در زدیم که در را باز کند،  زن جوان پاسخگو نبود. مجبور شدیم در را بشکنیم. وقتی وارد خانه شدیم صحنه‌های فجیعی دیدیم. رد خون در همه خانه وجود داشت. پسر بچه‌ای خونین روی زمین افتاده بود. انگار هنوز زنده بود، اما کمی آن طرف‌تر دختر بچه‌ای دیگر جان باخته بود. زن جوان را به داخل خانه کشیدیم و از خودکشی منصرفش کردیم. مادر جوان که دست و صورتش خونی بود، وقتی آرام نشست ادعا کرد که شوهر و بچه‌هایش را کشته است. وسایل خانه همه شکسته بود. فرش‌های کف اتاق خونی بود و ما هم گیج و مبهوت شده بودیم که وارد اتاق خواب شدیم. درحالی‌که زن جوان پشت سر هم می‌گفت که قاتل است، به اتاق خواب رفتم. شوهرش را دیدم که داخل پتو پیچیده شده است. او هم با ضربات چاقو کشته شده بود، اما در همین هنگام دختر‌بچه‌ای دیگر را دیدم که التماس می‌کرد، کمکش کنیم. صدای خیلی آرامی داشت. او هم چاقو خورده بود اما انگار زنده از این مهلکه گریخته بود. بلافاصله با اداره پلیس و اورژانس تماس گرفتیم که دقایقی بعد صدای آژیر خودرو‌های پلیس و آتش‌نشانی و اورژانس کوچه را فراگرفت.»
 
یکی دیگر از همسایه‌ها نیز گفت: «باورمان نمی‌شود زن همسایه‌مان دست به چنین جنایتی زده باشد. می‌گویند شاید مواد مخدر استفاده کرده باشد اما ما باور نداریم. فرزانه‌ خانم خیلی زن سالمی بود. او حتی سیگار هم نمی‌کشید. وقتی فرزانه ‌خانم جاروبرقی را پرتاب کرد، تصور کردیم شوخی می‌کند، اما وقتی خوب دقت کردیم، متوجه شدیم او خونی است. زن جوان قصد خودکشی داشت اما پشیمان شد و فقط فریاد می‌زد که چند نفر از همسایه‌ها به کمکش رفتند و پس از شکستن در خانه‌اش با صحنه هولناکی روبه‌رو شدند.
مرجع : تابناک