حسین آذربایجانی
روزنامه بهار
روی نیمکت سرد و فلزی بیمارستان نشسته و صورتش خیس اشک است. از پچ پچهای نسبتا بلند زنانی که پشت سر نشستهاند میشود فهمید درباره او صحبت میکنند. دخترش خودکشی کرده و الان در حال شستشوی معدهاش هستند...
جلو میروم، کارت شناسایی نشان میدهم و میگویم پژوهشگر علوم شناختی هستم و میخواهم درباره علل و عوامل منجر به خودکشی یک پرس و جوی میدانی انجام دهم که شاید بخشهایی از آن در روزنامه هم چاپ شود. شال سیاهش را روی سرش مرتب میکند و میگوید اسم که نمیآورید؟ میگویم اگر شما نخواهید، نه! میتوانیم اسم مستعار بزنیم که کسی شما را نشناسد.سفره دلش را باز میکند و از زندگی نسبتا مرفهشان میگوید. شوهرش مهندس و پیمانکار پروژههای شهرداری و اداره کل مسکن و شهرسازی استان است. دخترش دانشجوی مهندسی عمران و خودش هم لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی دارد. وقتی میشنود من هم در دوره کارشناسیام، مترجمی انگلیسی خواندهام، کمی حالش عوض میشود و چند جملهای به انگلیسی میگوید و پس از گفتوشنودی کوتاه، از او میخواهم دوباره به زبان فارسی برگردیم.
پدری که بی بند و بار بود
از او درباره دلیل خودکشی دخترش میپرسم. آهی میکشد و انگار که میزان بدبختیاش را یادش انداخته باشم، دوباره اشکش سرازیر میشود و از بیبند و باری مهندس میگوید که خانه را برای همه اهالیاش جهنم کرده؛ دخترم خیلی «بابایی» است و تا مدتها مثل هر دختر دیگری پدر خودش را بهترین و پاکترین مرد دنیا میدانست، اما به مرور زمان به شناختی رسیده که من رسیدهام و میبیند مهندس آن پدر رویایی نیست. همین مساله باعث سرخوردگی شدید او شده بود و از چند ماه قبل تهدید به خودکشی میکرد. اولین بار دو سال پیش پدرش را توی ماشین با یک دختر همسن و سال خودش دیده و از درون نابود شده بود. این خیانت کاریهای پدرش برای من که 30 سال است با این مرد زندگی میکنم و به خاطر آینده بچههایم چارهای جز ادامه این راه ندارم؛ عادی است؛ ولی به هر حال این دختر پاک است و در ذهنش از پدر خودش یک فرشته پاک آفریده بود که وقتی دید اینطور نیست به کلی بهم ریخت. از پدرش خواستم با او درباره صحنهای که دیده صحبت کند؛ اما این مرد به جای توضیح و درست کردن ماجرا حرفهایی در دفاع از خودش و حق! کذاییاش برای خوشگذرانی زد که اوضاع را بدتر کرد.گوشه چشمش را با دستمال پاک میکند و ادامه میدهد: چند سالی هست که سر همین قضیه اختلاف داریم و حتی چند بار کارمان به دادگاه و طلاق کشیده است، اما باز هم من به خاطر بچههایم کوتاه آمدهام و به او فرصتی دیگر دادهام. افسوس که این فرصتها دیگر برایش عادی شده و اثری بر رفتار غیراخلاقی و غیرانسانیاش نمیگذارد. دخترم که هنوز 20 سالش هم نشده، میفهمد که این کارها بد است اما شوهر 50 سالهام نمیفهمد. الان هم که میبینید دخترم روی تخت بیمارستان است و معلوم نیست شازده کجا غیبش زده و با چه کسی مشغول است. بارها پیش مشاور و... رفتهایم؛ اما اثر ندارد و آقای مهندس همه چیزش را در راه بی بند و باریاش فدا کرده است. حتی گاهی میشود که هفته به هفته خانه نمیآید و پیگیر شدهام دیدهام یک خانه دیگر برای خودش گرفته تا آنجا راحت باشد و هر غلطی دلش خواست بکند. شوهرم با جنجال و تنشهایی که به خانواده وارد کرده، کار دخترم را به جایی رسانده که تحت نظر روانپزشک است و حالا با خوردن قرص خودکشی کرده!
افسردگی مزمن؛ علت اصلی خودکشی
از مادر خانواده درباره روانپزشک دخترش میپرسم. میگوید اتفاقا بعد از اینکه دخترم را به بیمارستان آوردم، با او هم تماس گرفتم و خبر دادم. او هم نگران است... از مادر میخواهم تلفن روانپزشک را بگیرد تا با او گفتگو کنم. میگیرد و صدایی نگران آن سوی خط از احوال دخترک میپرسد و گریه مادر امان نمیدهد.گوشی را میگیرم و خودم را معرفی میکنم. میگویم دانش آموخته علوم شناختی هستم و در جواب میشنوم «پس زبان علمی همدیگر را میفهمیم»! از او درباره وضعیت بیمارش میپرسم. میگوید اخلاقا و عرفا به خودش اجازه افشای مسائل خصوصی بیماران را نمیدهد؛ اما برای اینکه روزنامهنگارم و این گزارشم در راستای پیشگیری از خودکشی است، به شرط عدم افشای نام بیمار، اندکی درباره شرایط او توضیح میدهد؛ بیمار زمانی به بنده مراجعه کرد که دچار افسردگی مزمن بود. تنشهای روانی و عاطفی حاصل از بیبند و باری پدر و جنجالهای همیشگی در خانواده یکی از مهمترین عوامل زمینهساز این افسردگی بوده و همین مساله هم نهایتا منجر به خودکشی بیمار شده است.
رتبه افسردگی استان قزوین؛ در یک چهارم اول جدول
از این روانپزشک درباره میزان و آمار افسردگی در استان قزوین میپرسم و میگوید: این آمارها را اگر بزنید فردا باید پاسخگوی شانتاژ و هوچیگری سیاسی باشید. بعضیها میخواهند اینگونه القا کنند که در استان قزوین هیچ شخص افسردهای نداریم در حالی که اینگونه نیست و آمارهای علمی و حتی رسمی نشان میدهد استان قزوین در افسردگی رتبه نامطلوبی دارد؛ به نحوی که شاید بتوان گفت در یک چهارم نخست جدول استانهای کشور است.وی با اشاره به موارد متعدد خودکشی در قزوین میگوید: طبق آمار رسمی که خود مسئولان دارند بیان میکنند متوسط اقدام به خودکشی در استان ما بین 2 تا 3 برابر متوسط اقدام به خودکشی در کشور است. حالا مواردی که موفق به کشتن خود میشوند یا نمیشوند بحث دیگری است که عوامل زیادی در آن دخیل هستند.
الگوهای خودکشی
براساس تحقیقهای مختلف در ازای هر مورد مرگ در اثر خودکشی، بین 10 تا 20 مورد اقدام به خودکشی وجود دارد که منجر به مرگ نمیشوند. از طرف دیگر، الگوهای اقدام به خودکشی نیز متفاوت است و افراد ممکن است با الگوهای مختلف اقدام به خودکشی کنند.به گفتهی کارشناس پیشگیری از خودکشی، بخشی از خودکشیها به صورت تکانهای و ناگهانی اتفاق میافتد؛ بدون اینکه فرد از مدتها قبل برای آن برنامهریزی کرده باشد.مثلا فردی که زمینه مستعد برای اقدام به خودکشی دارد وقتی با یک عامل استرسزای ناگهانی روبهرو میشود، ممکن است به شکل تکانهای به این نوع خودکشی دست بزند.اما براساس گفته کارشناس پیشگیری از خودکشی، گروه دیگری از خودکشی هم هستند که در قالب یک فرآیند طولانیمدتتر اتفاق میافتد و فرد از قبل به این کار و روشی که میخواهد با آن خودکشی کند؛ فکر کرده است؛ حتی زمینه و شرایط آن را هم فراهم کرده یا حتی دربارهی کارهایی که مایل است پیش از مرگ انجام دهد؛ فکر کرده است.
اختلالات روانپزشکی
براساس آنچه در منابع معتبر وجود دارد، درصد بالایی از افرادی که خودکشی میکنند؛ دچار یکی از اختلالات روانی هستند که این اختلالات قابل تشخیص و درماناند.اختلال افسردگی، اسکیزوفرنیا، دمانس و دلیریوم و وابستگی به مواد از مهمترین اختلالات روانپزشکی هستند که خطر اقدام به خودکشی و مرگ در اثر خودکشی را افزایش میدهند.
خلیلی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی با اشاره به روشهای خشن خودکشی، عنوان میکند: برخی از افراد برای جلب توجه و برخی دیگر به طور کلی برای خاتمه دادن به زندگی خود، اقدام به خودکشی میکنند.
روشهای متعددی را مشاهده میکنیم که افراد برای این کار استفاده میکنند؛ اما خودزنی، خوردن قرص برنج و همچنین استفاده از اسلحه، روشهای خشنی است.وی با اشاره به آمار خودکشی، ادامه میدهد: نمیتوان اظهارنظر کرد که آمار خودکشی افزایش یا کاهش داشته است. اما میتوان گفت: اقدام به خودکشی در زنان بیشتر از مردان است؛ این در حالی است که میزان خودکشی موفق در مردان بالاتر است.طبق گفته کارشناس پیشگیری از خودکشی، امروز خودکشی افراد متاهل به دلیل اعتراض به زندگی، نسبت به افراد مجرد بیشتر است.
خودکشی به علت بدهکاری
در بیمارستان.... به دنبال مورد خودکشی میگردم که یکی از پرستاران باسابقه اورژانس موارد متعدد خودکشی در سالهای گذشته و مقایسهاش با حال حاضر میگوید: اگر 5ـ4 سال پیش میآمدید اینجا، هر روز حداقل 3ـ2 مورد داشتیم، اما الان این موارد به یکی در روز رسیده و بعضی روزها هم شکرخدا مورد خودکشی نداریم. مشاهدات من نشان میدهد آمار نسبت به 5 سال پیش پایین آمده و فکر میکنم این به خاطر اطلاعرسانی رسانههایی مثل شماست. من هم برای اینکه کمک کوچکی به این اطلاعرسانی و پیشگیری کرده باشم، اگر موردی دیدم بلافاصله به شما اطلاع خواهم داد که بیایید و مصاحبه کنید.
افسردگی و انکار سیاسی واقعیات علمی
از بیمارستان بیرون میآیم به آن دختر دانشجو فکر میکنم و حال و روز مادرش که میبیند حاصل عمر و زندگیاش روی تخت بیمارستان در حال مرگ است. در همین فکر هستم که تلفن زنگ میخورد و پرستار آن سوی خط با خوشحالی خبر از نجات آن دختر دانشجو میدهد.
خوشبختانه شستشوی معده و پادزهرهایی که پرسنل خدوم بیمارستان به بیمار دادند؛ او را نجات داد و در زمان تنظیم این گزارش حالش رو به بهبود گذاشته است.
با این حال نگاهی عمقی تر به مساله خالی از لطف نیست. تنشهای روانی حاصل از بیبند و باری پدر خانواده باعث بی ثباتی روانی در این مادر و دختر شده و نهایتا به خودکشی دختر رسیده است. تنش روانی، فشار عصبی و افسردگی جزو مهمترین دلایل خودآزاریها و دیگرآزاریهاست و انکار سیاسی واقعیات علمی چیزی را تغییر نمیدهد. در شمارههای آتی در این باره بیشتر خواهیم نوشت.