گروه سياسي: به گزارش انصاف نیوز، «جواد امام» از رزمندگان دوران دفاع مقدس در یادداشتی با عنوان «بچه تهرون شرم و حیا هم دارد!» در واکنش به اظهارات اخیر «سعید قاسمی» درباره ی مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت: الان هم که مشغول نوشتن شده ام، باز مطمئن نیستم که باید جواب اظهارات سخیف، … و پریشانگوییهای آقای سعید قاسمی را بدهم یا خیر. اما پیغام همسر یکی از فرماندهان شهید در جنگ باعث شد جوابی به آقای سعید قاسمی تهیه کنم.
«سلام علیکم…. روزگارتان بخیر… بیشترین گناه [اظهارات] های سعید قاسمی به گردن فرمانده های بازمانده از جنگ است که در قبال [آن] هیچ اقدامی نمی کنند…» (متن پیغام یکی از همسران شهید)
احتمالا دسته گل جدید آقای قاسمی را دیده یا شنیده اید. ایشان در آخرین تراوشات … شان به پیکر بیجان آیت االله هاشمی رفسنجانی تاخته اند، کاری که باید سی سال پیش نه با جنازه بلکه با خود دشمن می کردند، امروز به جبران مافات با پیکر رییس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام کرده اند. این رزمنده سابق و […]، عباراتی را گفته اند که من از آن نیز شرم و حیا دارم؛ حال، ایشان چگونه توانسته اند این حرفها را بزنند، خود داند.
از امام الرئوف، علی ابن موسی الرضا(ع) نقل است که فرموده اند:
«اذا لَم تَستَحي فَافعَلْ ما شِئتَ!» اگر هیچ شرم و حیا نداري، دیگر هر چه دلت خواست عمل كن! (ستدرك، ج ۸، ص ۴۶۶)
آقای سعید قاسمی نیز مدتی است هرچه دلش می خواهد، می گوید و عمل می کند. شرم و حیا که نباشد:
در وسط معرکه و گیرودار جنگ، «بچه تهرون» بودن، مهم تر از دفاع و ایثار برای وطن می شود. سعید قاسمی در زمان جنگ هم در زمره همان دسته ای به شمار می رفت که خواهان ادامه جنگ به هر قیمتی بودند و چه بسا با تصمیم امام (ره) در خصوص پایان جنگ هم مخالف بودند. با این حال، در اینجا تنها به خاطره ای از رضا رییسی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس اشاره می کنم که بعد از دیدار با او در سال ۷۲ برای تحقیق در مورد شهید همت نوشته بودکه سعید قاسمی “همه را متهم می کردکه به میراث خواری و تبانی و فساد افتاده اند و به شهدا خیانت می کنند”. اما نکته قابل تامل اینکه قاسمی اذعان کرده بود شهید همت را تنها گذاشته، آن هم به یک دلیل کودکانه: “خداییش همت رو ما به کشتن دادیم. چون قبل از عملیات پشتش رو خالی کردیم. ما بر و بچه های خبره اطلاعات و عملیات لشکر بودیم و یکی یکی کنار کشیدیم. همت مجبور شد بره سراغ بچه های تازه کار. اونام که وارد نبودن. تا رفتن برای شناسایی خیبر همون اول کار توی هور یکی دو تاشون اسیر شدن و عملیات لو رفت.” سعید قاسمی علت تنها گذاشتن همت را هم این طور توضیح داده بود: “راستش لشکر حضرت رسول مال ما بچه های تهرون بود. لشکر معروف بود به لشکر داشا. همه بچه های قدر تهرون. ما هم کله هامون باد داشت. یه وقتا می گفتیم زور داره یه بچه شهرستانی بیاد بشه فرمانده لشکر داشا. آخه همت طفلک بچه شهرضا و اون طرفا بود”.
شاید جرم آیت االله هاشمی هم این بود که بچه بهرمان بود و مثل ایشان «بچه تهرون» نبود.
البته بر خلاف این سعید خان که لوطی گری را با لاتی اشتباه گرفته و همه امتیازات منفی اش را به ارث برده، و رکورددار بی شرمی و بی حیائی شده است!، بچه های تهرون مرام و معرفت هم دارند، بچه های تهرون برای شایستگیها هم جایگاه و احترام قائلند، ولیکن ایشان!
این «بچه تهرون» یکی دیگر از افتخارات اش این است که اصلا بعد از عملیات والفجر ۴ در منطقه حضور جدی نداشته است. درست وقتی لشگر به تهران آمد که برای عملیات خیبر آماده شود، اینها بنای ناسازگاری را گذاشتند و با طرح مسائل مدیریتی و اینکه ما چرا در لشگر پست های بالا نداریم و باید در تصمیم گیریها نقش ما پر رنگ تر باشد با حاج همت بنای دعوا گذاشتند و در عملیات خیبر اصلا دیگر با همت کار نکردند. بعدها هم در عملیاتهای مختلف به صورت توریستی شب عملیات می آمدند.
همان زمان، ایشان با جمع کردن یکسری بچه های هم خط خودش و با منحرف کردن ذهن اونها یک تیم تشکیل داده بودند و در سپاه تهران به اتفاق اکبر گنجی و… به صورت علاف حضور داشتند و هر روز روی پله ی ورودی ساختمان فرماندهی سپاه تهران می نشستند و با شوخی ها و متلک های خودشون مدیریت رو زیر سوال می بردند! که بعدها به ” امت پله” معروف شده بودند… همینها اولین جرقه ی داستان سپاه تهران را درست کردند و یکسری دیگر با زیر سوال بردن فرماندهی آن داستان را به دعواهای سپاه تهران و توهین های مداوم به محسن رضائی تبدیل کردند تا آنجائی که امام (ره) مداخله کردند و پیام دادند.
خدا رحمت کند شهیدان حسن بهمنی و کاظم رستگار را علیرغم اینکه نسبت به فرماندهی حرف داشتند اما بعد از پیام امام مردانه به صورت بسیجی آمدند و در عملیات بدر با یکی از گردانهای لشگر ۲۷ در عملیات شرکت کردند و شهید شدند. نماد فرماندهان دوران دفاع مقدس و مظهر ایثار و رشادت اینان بودند، شهید همت بود که چه خون دلهائی که از دست این به اصطلاح بچه “تهرون” ولی بی مرام و بی معرفت که نخورد!
اما آقاسعید قاسمی، با پیام امام در آن زمان هم آن رفتار را کردند که با پیام رهبری بعد از فوت آیت االله هاشمی، دارند.
«اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه هایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین الحرمین کربلای معلی بود به کلی بگسلد و وسوسهی خناسانی که در سال های اخیر باشدت و جدیت در پی بهره برداری از این تفاوت های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.» (بخشی از پیام رهبری به مناسبت فوت آیت االله هاشمی رفسنجانی)
شاید بگویید، زمان جنگ ایشان، بچه سال تر بود و …، اما همین آقا سعید چند سال قبل نیز در افطاری ماه رمضان در حسینیه شهید همت (در میدان شهدا) با طرح همان مسائل فرماندهی «بچه تهرونی»ها، […] جلوی همه مدعی بود مگر تو تهرون یک آدم نیست که شما فرمانده لشگر از شهرستان میارید برای لشگر ۲۷ ! (آن زمان حسین همدانی فرمانده لشگر بود.)
ایشان ظاهرا فکر می کند رفتارهای نفسانی در دوران جنگ و پس از آن فراموش می شود و کسی از ایشان نمی پرسد که چرا اینقدر ادعا می کنی و سینه چاک می کنی ولی آن زمان میدان دفاع را خالی کردی؟!
۲٫ یک بار دیگر آن حدیث نورانی را مرور کنیم: «اگر هیچ شرم و حیا نداري، دیگر هر چه دلت خواست عمل كن!» سخنرانی آقای قاسمی را در ماجراهای ۸۸ یادتان هست؟ بله، آن زمان هم هر چه دوست داشته بود، گفته بود و معترضان را مستحق تجاوز دانسته بود. چه می توان گفت در برابر این همه بی شرمی؟ تهدید به عمل شنیع تجاوز نشان دهنده ی شخصیت اخلاقی و اعتقادی او است نه صفت والای ایثارگری که به هیچ وجه شایسته آن نیست.
۳٫ شرم که نباشد، دروغ می گویی، … قول به تراشیدن ریش میدهی، اما انگار نه انگار که مرد است و قول اش. از دیگر فرمایشات ایشان بود که «اگر فائزه هاشمی نصف روز زندان برود، ریشم رامی تراشم»، البته نرم افزارهای جدید به داد ایشان رسید و برخی فتوشاپی قولش را عملی کردند.
۴٫ در مورد سوابق این فرد، گفتنی بسیار است؛ نگارنده از حمایت هایی که تاکنون نامبرده با عناوین مختلف از آن برخوردار شده …، آگاه است با این حال، قصد باز کردن آنها در این مجال را ندارد.
در پایان باید تاکید کنم اظهارات سخیف “سردار”! سعید قاسمی که متاسفانه خود را مدعی ارزش مداری، قیمومت نظام و انقلاب و اسلام می داند درباره ی آیت االله هاشمی به هیچ وجه بیانگر دیدگاه و نظر فرماندهان دوران جنگ تحمیلی نیست.
«طیف خالدبن ولید را بایستی بهتر بشناسیم، خالدبن ولید فرزند ولید ابن مغیره از سران قریش بود و همچون دیگر بنی امیه جاه طلب و خویی خشن و ستیزه جو داشت از کسانی بود که خود را از سرداران پیامبر(ص) و علی (ع) جا زد و نماد خشونت و جنگ طلبی بود و بر عکس پیامبر و علی که نماد صلح و آشتی و آرامش بودند او زبانش زبان شمشیر و امر به معروفش با طعم شلاق بود!»
… بی حیائی تا کجا هزار تاسف از تصویری که در جامعه از رفتار این شخص و امثال او از رزمندگان بی ادعای جنگ القا شده و بعضا کسانی که این قشر را از نزدیک نمی شناسند و یا جوانانی که دوران دفاع مقدس را درک نکرده اند فکر می کنند این عیب جوی …، “سربار” ایثارگران با اخلاق واقعا این خیل عظیم را نمایندگی می کند و نماد ایثار است!
در واقع اکثر فرماندهان فداکار دفاع مقدس، و خیل عظیم ایثارگران و جاماندگان از قافله ی شهداء فارغ از نوع نگاه سیاسی خود، هرگز موافق این تهمت زنی ها و دروغ پراکنی ها نیستند. امثال سعید خان قاسمی، همان گونه که اصل انقلاب، جمهوری اسلامی و ارزش های اسلامی را در سال های اخیر مصادره و صرفا نگاه خود را “صراط المستقیم” تبلیغ کرده اند، تلاش فراوانی هم به خرج داده اند تا نگاه سیاسی خود را نگاه غالب فرماندهان جنگ وانمود کنند. این ادعا، لاف گزافی بیش نیست.
واقعیت آن است که قریب به اتفاق فرماندهان نظامی خدوم و جان بر کف کشورمان، نه تنها با این نگاه مخالفند، بلکه دخالت در سیاست و ورود به بازی های سیاسی را هم مجاز نمی دانند و هرگز باورهای سیاسی خود را در بوق و کرنا نمی کنند؛ از همین رو تلاش می شود صرفا صدای معدود افرادی مانند سعید قاسمی صدای واحد فرماندهان جنگ معرفی شود. در حالی که دامان خیل عظیمی از جامعه ی زحمت کش عرصه ی دفاع مقدس از این آلودگی و هرزه زبانی مبرا است. بی تردید نوشته شدن افکار و گفته های امثال سعید قاسمی به پای فرماندهان نظامی به ویژه جان برکفان دفاع مقدس، جفای بزرگی در حق فرماندهان ورزمندگان بی ادعا و فداکار کشور و نوعی تخریب چهره آنان به شمار می رود.