رضا صادقیان- روزنامه بهار: اعلام حضور حمید بقایی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده صرفا یک عرض اندام ساده نیست. رسانهای شدن نام وی به عنوان یکی از نامزدهای مدعی کسب کرسی بالاترین قدرت اجرایی در کشور خبر از تحولی عمیق در جریان اصولگرایی میدهد. جریانی که در ظاهر نشان میدهد یکپارچه است ولی در عمل و در مواقع حساس نشانههای تشتت و پراکندگی را میتوان در آنها مشاهده کرد. نمونه بسیار بارز این چندگانگی رفتار عملی را میتوان در رای اعتماد دوباره مجلس به وزیر راه و شکست پروژه استیضاح دید. مجلسی که رسانههای اصولگرا با صدها نمودار و جدول آماری نشان دادند اکثریت مجلس دهم در دست اصولگرایان است، ولی در همین مجلس کسانی چون دکتر پزشکیان و علی مطهری موفق به کسب رای نمایندگان و راهیابی به هیات رئیسه مجلس میشوند و همزمان رفتارهای تند برخی از نمایندگان با برجام از سوی شماری دیگر از نمایندگان اصولگرای مجلس مورد نقد قرار میگیرد.
از همینرو و بعد از شکلگیری دولت نهم و دهم نمیتوان جریان اصولگرا را همانند سالهای گذشته به صورت یک کل منسجم نگریست. جریان احمدینژاد صرفا به دنبال یک اعلام حضور و ماندن در خبرها نبوده و نیست. حداقل آنکه تجربه هشت سال لمس پستهای مدیریت ارشد و در رسانهها بودن، بخشی از این عطش را سیراب کرده است، بنابراین نمیبایست چنین اعلام حضوری را صرفا به عنوان یک عمل رسانهای نگریست.
حلقه نزدیکان احمدینژاد بیش از آنکه خود را وامدار جریان اصولگرایی بدانند، اصولگرایان را بدهکار خویش میدانند و این ادعا را صریح بیان میکنند. وقتی مدعی میشوند هیچ فردی در میان سیاستمداران دو جناح اصلی کشور توانایی کسب رای شهروندان را به میزان احمدینژاد ندارد و این کسب رای را با مولفههایی چون شناخت بهتر مردم، آشنا بودن با خواستههای آنان و محبوب شهروندان تعریف میکنند ناخواسته در راهی قدم میگذارند که در انتها راهی برایشان باقی نمیماند مگر آنکه خود را جریانی دیگر تعریف کنند. جریانی که نه اصولگراست و نه اصلاحطلب. سرانجام آنکه ریشههای سیاسی خود را به گونهای ارائه میدهند که در مواقع لزوم راه خود را از جریان اصولگرایی به کلی متمایز نشان دهند. تمام این سخنان در حالی صورت میپذیرد که با نگاهی به اعضای کابینه اول و دوم دولت احمدینژاد نمیتوان چنین خطی راترسیم کرد.
انتخابات تیر 1384 نمایی روشن از این اختلاف و دودستگی را نمایانتر از گذشته ساخت، ولی برخی از تحلیلگران نزدیک به اصولگرایان کارزار رایگیری و پیروزی احمدینژاد در مقابل هاشمی را به گونهای تصویر کردند که این نتیجه حاصل ستیز شخصیتی عدالتخواه با قطب قدرت و ثروت در کشور بوده است. فردی که وعده داده است با ویژهخواری و قدرتهای پنهان اقتصادی و مفاسد مالی مبارزه میکند، در میان همین تحلیلها بود که برهمزدن بازی توسط احمدینژاد در سال 84 و با جدل وارد مبارزه انتخابات شدن از سوی همان ناظران نادیده و بیاهمیت دیده شد، آنان آنقدر به رفتارهای انتخاباتی و کسب پیروزی و شکست هاشمی در انتخابات خیره ماندند که جایی برای بازنگری در رفتارهای سیاسی خود و کاستن از تنشهای درون گروهی باقی نگذاشتند.
نزدیکان رئیس جمهور سابق، کسب رای در دو انتخابات ریاست جمهوری را برآمده از شخصیت و حرفهای احمدینژاد میدانند و رابطهای میان حمایتهای افراد تصمیمساز اصولگرا و این جریان سیاسی قائل نیستند، ادعایی که سخت قابل اثبات است. از نگاه آنان احمدینژاد راهی را میرود که در ادبیات گفتاری و رفتاری شباهتهایی با برخی از شخصیتهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دارد ولی متفاوت. تفاوتی که باعث میشود در مقابل اصولگرایان نیز ایستادگی کند. کسی که قبل از آنکه با دادن امتیاز روی خوش به قدرتمداران نشان دهد سخنان خود را در جمع مردم بیان میکند. شاید از همین جهت این بخش از رفتار سیاسی ایشان را به مصدق شبیه میدانند.
نشر خبر حضور یافتن حمید بقایی در انتخابات ریاست جمهوری نه تنها شوخی نیست، بلکه امری است جدی. هیچ سیاستمداری به دلیل شاد کردن دل برخی از سیاسیون و شهروندان و یا علاقه به خبرهای انتخابات اقدام به اعلام حضور نمیکند، مگر اینکه قرار باشد خود را دستمایه طنز نماید. چنین رفتاری از سوی نزدیکان احمدینژاد و شخص بقایی بسیار دور از ذهن است. اعلام کاندیداتوری وی مهم است. آنقدر مهم که برخی از تحلیلگران اصولگرا با تمسک جستن به ادبیاتی تند و خارج از عرف در نفی این اعلام نامزدی واکنش نشان دادند. در واقع بروز چنین واکنشهایی را میتوان به مهم بودن این اعلام حضور مرتبط دانست. چنانچه بقایی به رئیس جمهور سابق نزدیک نبود، در صورتی که با حمایت بیوقفه رسانههای حامی رئیس جمهور سابق روبهرو نمیشد میتوانستیم این خبر را به عنوان رویدادی حاشیهای بنگریم ولی جریان احمدینژاد در این سالها آنقدر خودشان را متفاوت نشان داده است که به سادگی خود را اصولگرا نمیداند. عکس گرفتن رئیس جمهور سابق با مقبره پادشاه سلسله هخامنشی در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی حامل پیام است، پیامی که چندباره این تفاوتها را به سمع و نظر همگان برساند. قدرتگرفتن برخی از چهرههای اسبق جریان اصولگرا که طی سالهای اخیر به عنوان چهرههای نزدیک به رئیس جمهور سابق شناخته شدند، هرگاه پای سخن به میان میآید رویدادهای سیاسی را به گونهای بازتعریف مینمایند که جایی برای دیگر جریانهای سیاسی باقی نماند، تعریفی که سبب میگردد فضای دوقطبی و پرتنشی در کشور ایجاد گردد.
عدم موافقت مقام رهبری با نامزد شدن احمدینژاد در انتخابات سال آینده را میتوان از این منظر فهم نمود. به عبارتی دیگر نفی حضور شخصیتهایی که بهجای فراهم کردن فضای همدلی و همبستگی در کشور به ایجاد فضایی تنشآلود ختم گردد. هنگامی که در صدد حذف جریان اصلاحطلبی و مقابله با جریان اصولگرایی برآیید، ناچارا به سوی تنش همهجانبه گام برمیدارید و فضای دوقطبی از دل جدلهای بیپایان بروز میکند..حضور بقایی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، در صورتی که بتواند موفق به کسب رای اعتماد شورای نگهبان شود، بیش از هر زمانی نشانهای روشن از اختلافهای درون گروهی اصولگرایان است. جریانی که مانند سابق نه تنها یکدست نیست بلکه طی سالهای اخیر بیش از نیروهای اصلاحطلب اختلافهای داخلی خود را به عرصه رسانهها آورده و ناخواسته به همراهی و حمایت از شخصیتی اقدام کردند که در وضعیت فعلی همان شخص و نزدیکان وی و کسانی که طی هشت سال حکمرانی دولت نهم و دهم موفق به کسب قدرت بیشتری شدند ندایی دیگر سر میدهند. گفتاری که عبارتهای اصولگرایی را فریاد میزند ولی خواستههای پرهزینه دارد، اینکه اصولگرایان از احمدینژاد حمایت کردند و با برعکس تفاوتی نمیکند، نکته مهم اینجاست که بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، تصمیمسازان دولت دهم راه خودشان را از دوستان نه چندان سابق جدا میدانند و همه این اختلافنظرها از دل جبهه متحد اصولگرایان بیرون آمده است.