گروه فرهنگي_رسانه ها: روزنامه قانون نوشت: برنامه ماه عسل نیز با ظاهری آراسته و مجری برخاسته از نسل جوان به مردم چنین میآموزد که میتوان در عین فقر از زندگی لذت برد. چنین دیدگاهی همچون ترمز براي پيشرفت اجتماعی است. «ماه عسلِ» احسان علیخانی بیتردید یکی از مهمترین و جریانسازترین برنامههای صداوسیماست. مهم از آن جهت که این برنامه توانسته قدری شکستهای پیدرپی رسانه ملی در جذب مخاطبان را جبران کند و جریانساز از آن باب که توجه ویژه و متفاوتی به موضوعات اجتماعی داشته است. تمام اینها شاید به ظاهر از محاسن این ویژهبرنامه ماه رمضان باشد اما این خصایل، تنها پوستهای از هدفی است که در طول سالهای متمادی به وقوع پیوسته است.
مهمترین وجه ماه عسل توجه به طبقات محروم اجتماعی است. اگر با دقت به جانمایه موضوعات این برنامه بنگریم، درخواهیم یافت که حتی موفقیتها و کامیابیها از دل فقر جستوجو میشود. به طوری که سعادتمندترین افراد کسانی هستند که توانستهاند در مقابل سختترین موقعیتها تاب آورند و در شرایط حیات خود تغییری کلی یا نسبی ایجاد کنند. البته چنین تفکری چندان غریب نیست زیرا در گذشته نیز بسیار بودهاند افرادی که برای جبران کاستیهای نظام سیاسی فقر را آزمونی برای تقوا دانستهاند. اساسا وقتی به مردم چنین القا میشود که تابآوردن در مقابل فقر یک فضیلت است، مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی مسئولان ذیربط مرتفع و همه امور به دست قضا و اراده اشخاص سپرده میشود. زمانی که انسداد سیاسی بر مناسبات اجتماعی فايق میآید، واکنش اعتراض در مقابل مصایب، به شکرگزاری تبدیل میشود. در چنین جامعه فقیري به واسطه فقرش تشویق و انتقاد از وضع موجود نوعی عصیان از تقوا برشمرده میشود. در واقع آن جمله معروف از «آندرهژید»، نویسنده فرانسوی که گفته بود: «ناتانائیل، ای کاش عظمت در نگاه تو باشد، نه در آن چیزی که بدان مینگری» مصداق بارز برخورد متصدیان امر با تودههاست. نوعی قناعت سرکوبگر شخصی و اجتماعی که انسان را به موجودی منفعل و مطیع تبدیل میکند که تنها عظمت باید در جان و روانش و نه در شرایط مادی پیرامونش باشد. زیرا اگر برقراری تعالی مادی هم مد نظر قرار گیرد، حاکمیت متبوع، باید شرایطی مطلوب چون نبود فساد اداری، سیاسی و اقتصادی در ارکان حاکمیتی، احراز دقیق تخصص افراد متصدی و برقراری آزادی بیان را فراهم کند و اگر فراهم نشود بهترین راه، تکریم فقر است. این حالت زمانی را ماند که کسی در بستر بیماری باشد و اطرافیان به جای آوردن پزشک معالج بر بالین بیمار، او را به مقاومت در برابر رنج تشویق میکنند. در حقیقت بقای درد با رضایت بیمار به جای درمان بیماری، سیاستی است که برای فریب به کار میرود.
برنامه ماه عسل نیز با ظاهری آراسته و مجری برخاسته از نسل جوان به مردم چنین میآموزد که میتوان در عین فقر از زندگی لذت برد. چنین دیدگاهی همچون ترمز براي پيشرفت اجتماعی است. در واقع سازندگان برنامه مزبور با استفاده از احساسات عمومی و اشکهای پیش از افطار، وجود جایگاه فقر در جامعه را ابتدا توجیه میکنند و سپس حل این مشکل را بر عهده مردم میدانند. روزگاری با آوردن پسری آهنگر که کفشی پاره بر پای دارد او را نماد تلاش میدانند و روز دیگر قهرمانهایی که توانستهاند از دل فقر به مدالهای جهانی دست یابند را اسطوره مبارزه تلقی میکنند. نکته جالب این است که در پیدایی و سپس حل مصایب مردم، مسئولان هیچ نقشی نباید ایفا کنند. حتی گاهی مجری برنامه با حالتی مطمئن خود را از مسئولان جدا میکند و میگوید: «با مسئولان کاری نداریم. انتقادها به جای خود اما ما مردم برای یکدیگر چه خواهیم کرد؟» این جمله و وعده انتقادهای احتمالی آتی، نوعی سرکوبگری اجتماعی است. مانند آن که چماقی بر سر کودکی قرار دهیم و به او بگوییم که حق سخن گفتن در آن موضوع به خصوص را داری یا نداری و اگر خلاف چارچوب تعیین شده سخنی گفتی با چماقی بر سر مواجه خواهی شد.
پس در وهله نخست، برنامه پرمخاطب ماه عسل صبر در قبال فقر را نوعی فضیلت میداند و در وجه دوم، با تعیین خطمشی معینی، مخاطب را وادار به تفکری خاص میکند که در حقیقت به گونهای سیاستمدارانه با ایجاد انسداد روانی، آزادی بیان را منکوب میکند. به هر روی این برنامه شاید لحظاتی متفاوت را برای مخاطبان رقم زند اما با سیاستهای پشت پرده بیشماری که هدایتگر آن است، تبعات روانی و اجتماعی بسیاری را برای مردم پدید خواهد آورد و شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم: «ماه عسل، افیون تودههاست.»