وحید حسینی ایرانی- روزنامه بهار
مدتی پیش رسانهها از سفر شماری از نویسندگان ایرانی به کشور بوسنی و هرزگوین خبر دادند. این خبر با وجود اهمیتی که در وهله نخست به ذهن مخاطب متبادر میکرد، بی هیچ سر و صدایی انتشار یافت و از نویسندگان کشور هم واکنش خاصی نسبت به آن دیده نشد. این بی تفاوتی در حالی رخ داد که محتوای رویداد دهان پرکن بود: شرکت در پیاده روی صلح «مارش میرا» که بزرگداشتی است برای شهیدان نسل کشی سربرنیتسا در جنگهای 1990 میلادی در منطقه بالکان؛ و در جریان این پیاده روی، مسلمانان و مسیحیان صلح طلب و اهالی فرهنگ و ادبیات از نقاط مختلف جهان گرد هم میآیند.
اما چرا در ایران چنین اتفاقی بازخوردی تا ایناندازه کمرنگ داشت که تقریبا جز چند مطلبِ عمدتا از سوی خود حاضران در سفر مزبور که در خبرگزاریها انتشار یافت و مطالبی که رسانههای مجازی وابسته به بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان نشر دادند، بحث و تحلیل و مطلب خاصی را برنیانگیخت؟ شاید باید پاسخ را در انتخاب افرادی جست که به عنوان نمایندگان ادبیات ایران و به نام «نویسنده» راهی این سفر شدند. عهده دار، مسئول و متولی این سفرِ نویسندگان ایرانی، بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان بود که نقطه ضعف و چشم اسفندیار سفر یادشده نیز همان به نظر میرسد. برای شرکت در برنامه موسوم به «ده روز در بالکان» مدتی پیش بنیاد فراخوانی منتشر کرد و از اهالی ادبیات و نویسندگان «جوان» کشور دعوت به ثبت نام کرد. در فراخوان آمده بود که حداکثر نفراتی که میتوانند در این سفر همراه باشند، ده نفر و بنابراین اولویت با «نویسندگان زیر 40سال» است. اما هنگامی که فهرست منتخبان این سفر یا درواقع نمایندگان ادبیات ایران برای حضور در برنامهای بینالمللی منتشر شد، نکات پرسش برانگیزی در آن خودنمایی میکرد.
در میان افراد منتخب، مجری تلویزیون ، مستندساز، شاعر و خاطره نگار بود و از نمایندگی ادبیات ایران در مواجهه با نویسندگان خارجی کمترین سهم به داستان نویسان رسیده بود. در عرف، داستان نویسان درواقع بیش از هر طیف از اهالی قلم به عنوان نویسنده شناخته میشوند اما تنها داستان نویس مطرح حاضر در فهرست مجید قیصری بود؛ بماند که این «نویسنده جوان زیر 40سال» 51سال سن دارد! اما شاید چالش برانگیزترین نامی که در فهرست منتشرشده از سوی بنیاد به چشم میخورد، نام محمدرضا شهیدی فرد بود: مجری سرشناس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
مسئله این بود که این مجری 48 ساله چه ربطی به ادبیات و نویسندگی دارد؟ در این فهرست ارائه شده شبهناک، دست مسئولان بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان در مواجهه با مخاطب آگاه چنان خالی بوده است که در توضیح رزومه منتخبان، نویسنده کتابی با محتوای مجموعه یادداشتهای طنز را که انتشارات سوره مهر منتشر کرده بود (گچ پژ)، «نویسنده رمان» معرفی کرده بودند! همچنین نام فردی دیده میشد که به عنوان مستندساز شناخته میشود.
حسن حبیب زاده، سازنده مستند «جلال در اسالم» همان فیلمی است که در برنامه تلویزیونی «هفت» ابتدا سازنده اش و سپس نویسنده آن، مهدی قزلی (مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان) معرفی شد و البته بعد مشخص شد که قزلی، تامین کننده سرمایه آن مستند بوده است. در هر صورت سازنده آن فیلم که گویا موردعلاقه مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان است (!) ، نامش در جمع مسافران سفر بوسنی قرار گرفت تا انتخابهای بنیاد باز هم پرسش برانگیز شود.
در این مجال قصد ندارم به دلایل جهانی نشدن ادبیات معاصر ایران بپردازم که خود بحثی مفصل میطلبد؛ اما اگر حمایتهای برخی کشورها برای معرفی اهل قلم خود وترجمه آثارشان را با عملکرد انحصارگرایانه مسئولان داخلی مقایسه کنیم، بخشی از ماجرا روشن میشود. اینکه مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان بیش از کیفیت آثار و جایگاه نویسندگانی که قرار است نمایندگان ادبیات ایران در مواجهه با نویسندگان دیگر کشورها تلقی شوند، عامل یا عوامل دیگری را مدنظر قرار دهد، همچنان به این خواهد انجامید که ادبیات ایران در سطح جهانی مهجور بماند. ارزیابی عملکرد بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان و بررسی مسائلی چون پرداخت نشدن جوایز نقدی جشنواره انجمنهای ادبی به صورت کامل یا سرنوشت انتشارات «عصر داستان» وابسته به بنیاد، خود مجالی دیگر میخواهد اما در حال حاضر مسئولان بنیاد و به ویژه شخص مدیر عامل آن باید درباره سفر به بوسنی و حواشی آن پاسخگو باشند؛ هرچه باشد هزینههای سفر یادشده از بیت المال تامین شده است.