محمد توکلی
نگاهی به واکنشها به درگذشت مرحوم ابراهیم یزدی بیندازیم. تصویری که میبینیم چگونه است؟ چه کسانی از مرگ یک انسان شادمان شدهاند و با زیر و رو کردن تاریخ به دنبال برجستهسازی نقاطی از زندگی دکتر یزدی هستند که از نگاهشان منفی و نقطه ضعف است؟با نگاهی به تبار فکری - سیاسی این افراد با یک تناقض جالب و آموزنده مواجه میشویم.
یک لبه قیچی توهین و هتاکی به مرحوم یزدی تندروهایی هستند که در توهم سرنگونی نظام سیاسی مستقرند و چهار دهه است خواب تغییر حکومت میبینند و لبه دیگر این قیچی هم کسانیاند که ظاهراً خود را سینهچاک همین نظامی میدانند که که گروه اول به دنبال حذف آن هستند. شاید در نگاه اول منطقی نباشد و موجب حیرت آدمی شود که چگونه ممکن است این دو طیف که در ظاهر فرسنگها از هم فاصله دارند در حمله و فحاشی به ابراهیم یزدی همصدا شدهاند اما با کمی دقت و نگاهی از دورتر میتوان نقطه مشترک این دو گروه از فحاشان دکتر یزدی را مشاهده کرد.
این هر دو با همه تفاوتهایشان در تندروی مشترکاند. یکیشان در نقد و اعتراض و حمله به نظام سیاسی فعلی ایران رفتار و گفتاری افراطی دارد و آن یکی در دفاع و توجیه و دلواپسی برای نظام سیاسی مستقر. دشمن مشترک تندروها طیف میانهرو است. افراطیون، از هر نوع مواجهه اعتدالی گلایهمند میشوند و طبیعی است که تندروهای هر دو سو با چنین روحیهای هرگز با مرد میانهرویی همچون ابراهیم یزدی کنار نخواهند آمد. از ویژگی تندروها آن است که خود را مصداق تام و تمام حقانیت میدانند و دیگران را حتی به دلیل اختلاف نظری اندک از حیات سیاسی ساقط میکنند و چند ساعت پس از مرگ یک انسان با در نظر نگرفتن حداقلهایی از انسانیت انواع و اقسام فحاشیها را به او روا میدارند.