آرمان امیری
دو سال پیش یادداشتی منتشر کردم (رجوع 1: ذيل همين مطلب) با عنوان «چهار تصویر از عربستان که در رسانههای فارسی نمیبینیم». آنجا بر اساس آمارهای رسمی نشان دادیم که غالب ایرانیان در چند مورد تصورات نادرستی از جامعه عربستان دارند. تصور ما این بود که بر پایه روایتی نانوشته، بخشی از ایرانیان عربستان را کشوری عقبافتاده(۱)، با مردمانی خشن(۲) و بیسواد(۳) و زنانی محصور در خانه(۴) تصور میکنند که تنها به مدد دلارهای نفتی توانسته خودش را حفظ کند.(۵)
یادداشت ما دقیقا همین معیارها را نشانه گرفت و نشان داد که اتفاقا بر اساس آمارهای رسمی و جهانی:
۱- شاخصه توسعه_انسانی عربستان از ایران بالاتر است.
۲- شاخص خشونت در عربستان به مراتب پایینتر از ایران است.
۳- میانگین سواد در عربستان (چه مردان و چه زنان) از ایران بالاتر است.
۴- نرخ مشارکت اقتصادی زنان در عربستان بهتر از ایران است.
در نهایت، و طی یادداشت دیگری نشان دادیم که عربستان یک اقتصاد_صنعتی بسیار بزرگ دارد که فقط حجم تولیدات صنعتی آن، به مراتب بیشتر از مجموع تمامی تولیدات نفتی و غیرنفتی ایران است. (رجوع 2: ذيل همين مطلب)
واکنشهایی از جنس انواع و اقسام توهینها، پرخاشها و حتی اتهاماتی عجیب همچون وطنفروشی و مزدوری برای آلسعود چندان جای تعجب نداشت، بلکه صرفا تایید میکرد که مساله در بیاطلاعی ایرانیان از وضعیت عربستان خلاصه نمیشود، بلکه بسیاری از هموطنان ما اساسا «نمیخواستند» این اطلاعات را داشته باشند، یا به عبارت دیگر، ترجیح میدادند جهان را آنگونه تصور کنند که دوست دارند! در تمام این مدت، چند تصویر ساده و اطلاعات جزیی نیز به کمک این بخش از هموطنان ما میآمد. موضوعاتی همچون «ممنوعیت رانندگی برای زنان» در عربستان کمک میکرد تا ما بتوانیم همچنان امیدوار و ای بسا مسرور باشیم که «از ما بدتر هم هست»؛ و یا متناسب با ضرباهنگ یک گرایش نژادپرستانه، مدعی شویم: «عربها عقبافتادهتر از ایرانیان هستند». حالا اما شیپورهایی نواخته شده که این خواب نوشین را آشفته میسازد.
چند خبر سریع و غافلگیر کننده، به فاصلهای اندک، یکی پس از دیگری منتشر شدند. ابتدا لغو ممنوعیت رانندگی زنان عربستان، سپس مجوز صدور فتوا برای زنان مفتی و در نهایت، پخش موسیقی خواننده شهیر عرب، « امکلثوم» از تلویزیون عربستان. اینها یعنی خلع سلاح شدن جریان تقلیلگرایی که تلاش میکرد پیچیدگیهای مقایسه دو جامعه بزرگ را در سطح یکی دو سطر خلاصه کند و حکم نهایی را باب میل و اراده از پیش تعیین شده خودش صادر کند. حالا تکلیف چیست؟
بیشک، و همانطور که در همین مدت کوتاه شاهدش بودیم، گروهی دوباره بسیج میشوند تا خاک به سیمای واقعیت بپاشند. اینان به هر دری میزنند که حقیقت را پنهان کرده یا مخدوش سازند. روند اصلاحات در یکی از بزرگترین کشورهای منطقه و حتی جهان را صرفا محصول یک اراده شخصی و دستوری جلوه دهند، یا آن را توطئهای فریبنده بخوانند. آسمان به ریسمان ببافند و اگر شده حقوق_زنان را به جنگ یمن پیوند بزنند تا همچنان آرامش گورستانی این برکه راکد را حفظ کنند. اسماش هرچه میخواهد باشد، اما بیشک این یک رویکرد اصلاحطلبانه نیست، ولو آنکه راویاناش سربند اصلاحطلبی به سر بسته باشند.
رویکرد اصلاحطلبانه اما اقتضا میکند که از هرگونه بهبودی در هرکجای جهان استقبال کنیم؛ خوشحال باشیم و البته سعی کنیم درس بگیریم؛ پیشرفت گامبهگام عربستان در تمامی این سالها را منکر نشویم و سرمایهگذاری بزرگ در بخشهای آموزش و پرورش و حتی توانمندسازی زنان را به چشم ببینیم. شاید آن وقت از خود بپرسیم نتیجه چند دهه شعار استقلال، نگاه به داخل و انواع و اقسام نسخههای بومیسازی به کجا رسید؟ تمام پیشرفتهای جهان و برنامههای توسعه را به اسم فساد و غربزدگی منکر شدیم و به اسم استقلال، ارتباط خود را با پیشرفتهترین کشورهای جهان قطع کردیم، چطور به دنبال عاقبتی بجز تبدیل شدن به عقبافتادهترینها بودیم؟
ما ایرانیان مثل معروف و قابل تاملی داریم: «چون کبک سر در برف فرو کردن». پس باید بهتر از هرکسی بدانیم که تلاش برای انکار واقعیت، حقیقت جهان را تغییر نخواهد داد. اینان که مدام به گوش ما از مفاخر باستانی و تاریخی و سنتی و دینی لالایی میخوانند، از تباهی و روسیاهی و فلاکت همه جهان (از غرب گرفته تا خاورمیانه) برای ما داستانسرایی میکنند، اینان هیچ کدام دوستان خوبی نیستند. حتی اگر نیت خیر و شرافتمندانهای هم داشته باشند دوستیشان مصداق دوستی خاله خرسه است. دوست واقعی آن است که تلخی حقیقت را به کام ما بنشاند بلکه تلنگری باشد که به خود بیاییم.
...........................................................................
رجوع 1:
چهار تصویر از «عربستان» که در رسانههای فارسی نمیبینیم
در یک مقیاس کلیشهای، ایرانیان تصویر خاصی از عربستان دارند که رسانههای فارسی نیز معمولا بدان دامن میزنند: کشوری عقب افتاده با نظامی اجتماعی متحجر و بدوی که صرفا با اتکا به درآمدهای نفتی خودش را به قدرتهای جهانی متکی کرده است. با این حال، شاخصهای آماری از واقعیتی دیگر خبر میدهند. این یادداشت، صرفا مرور برخی از شاخصهای آماری است و قصد ورود به عرصه تحلیل را ندارد.
تولید ناخالص ملی و سرانه
عربستان با بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار تولید ناخالص، یکی از ۲۰ قدرت برتر اقتصادی جهان است. این عدد برای ایران تقریبا ۴۰۰ میلیارد دلار است که ما را در رتبه ۲۹ کشورهای جهان قرار میدهد. این اختلاف برای «سرانه تولید» بیشتر هم میشود. عربستان با ۲۵هزار دلار درآمد سرانه در رتبه ۲۹ کشورهای جهان قرار میگیرد و ایران با ۷۲۰۰ دلار به رتبه ۷۷ سقوط میکند. این آمارهای اقتصادی جزو آن دست اطلاعاتی است که ایرانیان معمولا از آن مطلع هستند. در واقع، تصویر ثروت اعراب، در کنار تحجر آنها جزو جداییناپذیر ذهنیت ایرانیان است. جالبتوجه اما شاخصهای بعدی هستند. جایی که باید پرسید: آیا دولت عربستان توانسته از این درآمدهای سرشار، برای توسعه اجتماعی کشورش بهرهای ببرد؟
۱- شاخص توسعه انسانی
نخستین و شاید یکی از جامعترین ملاکها برای سنجش نتیجه نهایی سیاستهای اجتماعی دولت، «شاخص توسعه انسانی» است. ترکیبی از ملاکهایی چون: «امید به زندگی»، «دسترسی به دانش و معرفت» و البته «سطح زندگی مناسب». افزایش این شاخص یعنی دولت توانسته درآمدهای ملی را به حوزههای بهداشت عمومی، آموزش و پرورش و رفاه اجتماعی بدل کند. در این زمینه، کشور عربستان با شاخص توسعه انسانی ۰.۸۳۶ در رتبه ۳۴ کشورهای توسعه یافته جهان و ایران با شاخص توسعه انسانی ۰.۷۴۹ در رتبه ۷۵ قرار میگیرد.
۲- میانگین سطح سواد
زمینه دیگری که ایرانیان به صورت سنتی محل برتری خود نسبت به دیگر کشورهای منطقه میدانند، میزان تحصیلات است؛ اما این بار هم آمار چیز دیگری میگوید! شاخص باسوادی در عربستان ۹۴.۷درصد و در مورد ایران ۸۶.۸درصد به ثبت رسیده است. یعنی در این زمینه عربستان در سطح برترین کشورهای جهان قرار گرفته و فاصله کاملا چشمگیری با میانگین با سوادی در کشور ما دارد. نکته جالبتر اما با تفکیک آمار با سوادی به جنسیت رخ مینماید. اختلاف آمار باسوادی زنان و مردان در عربستان ۵.۹درصد و در ایران ۸.۷درصد است. یعنی نه تنها زنان عربستان از زنان ایران با سوادتر هستند، بلکه شکاف تبعیض جنسیتی میان آموزش زنان و مردان، در کشور عربستان به مراتب کمتر از ایران است. این دقیقا جایی است که باید جدیترین تلنگر به تصورات ما از جامعه عربستان وارد شود: «جامعهای تماما زن ستیز»!
۳- نرخ مشارکت اقتصادی زنان
پس از تلنگر در مورد سطح سواد زنان عربستان، بد نیست به سراغ «شاخص اشتغال زنان» این کشور برویم. ترکیبی از آمار زنان شاغل با زنانی که قصد اشتغال دارند. به صورت خلاصه، پتانسیل بلقوه حضور زنان در عرصه اشتغال و اقتصاد. این بار، نرخ مشارکت اقتصادی زنان عربستان ۲۰ و همین نرخ برای زنان ایران ۱۷ است. البته هر دو در مقیاس جهانی بسیار پایین هستند (آلمان ۵۴ است) اما باز هم اوضاع عربستان از ایران بهتر است.
۴- شاخص خشونت
در نهایت، به آخرین شاخصه اجتماعی این یادداشت میرسیم. جایی که سطح «خشونت» در کشورهای جهان مورد بررسی قرار میگیرد. از این جهت، شاخص میانگین جهانی خشونت حدود ۶ است. کشور ما با شاخص ۳.۹ زیر میانگین جهانی قرار دارد. (یعنی خشونت در ایران کمتر از میانگین جهان است) اما این آمار برای کشور عربستان خیره کننده است! جایی که این کشور با شاخص خشونت ۰.۸ در کنار پیشرفتهترین کشورهای جهان همچون آلمان، دانمارک و سوئد قرار میگیرد و جزو کم خشونتترین کشورهای جهان به حساب میآید.
با چنین مقدماتی، تنها نتیجهای که من به شخصه میگیرم آن است که با اتکا به برخی ملاکهای کلیشهای یا خبری همچون «استفاده از روبنده» یا «نداشتن حق رانندگی» نباید به سادگی فریب خورد و برای پیچیدگیهای یک جامعه حکمی صادر کرد. به نظر میرسد که مقامات دولتی عربستان برنامههایی زیربنایی برای توسعه اجتماعی خود به اجرا درآورده و در دستور کار دارند. حالا میتوان دریافت که حق رای اعطا شده به زنان، صرفا پیامدی ساده برای یک سلسله فعالیتهای زیربنایی بوده است. و البته میتوان به یاد آورد که در حال حاضر، ۲۰درصد کرسیهای مجلس عربستان از جانب پادشاه به زنان اختصاص داده شده است. آمار مشابه برای ایران فقط ۳درصد است!
.......................................
رجوع 2
مقایسهای گذرا میان وضعیت اقتصادی ایران و عربستان
در یادداشت قبل، چند شاخص آماری ارایه شد که نشان میداد در برخی ملاکهای اجتماعی، وضعیت عربستان به سطحی ارتقا پیدا کرده است که با تصورات معمول از یک کشور کاملا متحجر و عقب مانده همخوانی ندارد. اینکه وضعیت شاخصهای اجتماعی در این کشور تا چه میزان قابل قبول یا مطلوب است محل بحث ما نیست. اینجا صرفا به یک جریان رو به رشد اشاره میکنیم. حال در دومین گام، میتوانیم از خود بپرسیم که چنین رشدی بر پایه کدام پشتوانه محقق شده است؟ آیا همه چیز همچنان در «پول نفت» خلاصه میشود؟ اگر پاسخ شما مثبت است، شاید هنوز درگیر کلیشه سابق هستید.
هرچند عربستان هنوز اقتصادی متکی به نفت دارد، اما برتری قدرت اقتصادی این کشور نسبت به ایران ابدا در انحصار صادرات نفتی نیست. بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی عربستان را ۷۴۶ میلیارد دلار گزارش کرده است. این عدد برای ایران ۴۱۵ میلیارد دلار است. یعنی یک اختلاف ۳۳۰ میلیارد دلاری در سال. بر اساس گزارش اوپک سازمان اوپک، کل درآمدهای نفتی عربستان در سال ۲۸۵ میلیارد دلار است. در واقع، هرچند درآمد نفتی عربستان ممکن است تا چهار برابر درآمد نفتی برسد، اما باز هم سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی این کشور از همین شاخص در اقتصاد ایران بالاتر است. بانک جهانی، سهم صنعت را در تولید ناخالص داخلی عربستان حدود ۶۰درصد و همین مقدار را برای ایران ۴۰درصد اعلام کرده است. بدین ترتیب، صرفا تولید ناخالص «صنعتی» عربستان حدود ۴۵۰ میلیارد دلار خواهد شد که به تنهایی از کل تولید ناخالص داخلی ایران بیشتر است!
برای چنین اقتصادهای بزرگی قطعا شاخص سلامت و «شفافیت اقتصادی» اهمیت ویژهای پیدا میکند. بر اساس گزارش سازمان جهانی شفافیت، کشور دانمارک با شاخص ۹۲، شفافترین اقتصاد جهان را دارد. همین گزارش نشان میدهد که عربستان با شاخص ۴۹ در جایگاه ۵۵ کشورهای جهان قرار گرفته و ایران با شاخص ۲۷ در رتبه ۱۳۷ جای دارد.
حال که تصویری کلی از ابعاد کلان اقتصاد دو کشور به دست آوردیم، برای جزییات بیشتر میتوانیم به گزارش موسسات تخصصی مراجعه کنیم. چندی پیش، گزارش سالانه «بنیاد هریتیج» منتشر شد که در آن ۱۰ شاخص اقتصادی کشورهای جهان مورد بررسی قرار گرفته بود. متاسفانه در هر ۱۰ شاخص مورد بررسی، اقتصاد ایران با فاصلهای چشمگیر پایینتر از اقتصاد عربستان قرار گرفته بود. انتشار این گزارش که بازتاب گستردهای هم در رسانههای فارسی زبان داشت، بلافاصله موجی از واکنشهای تدافعی را برانگیخت. واکنشهایی که هویت و بیطرفی مرکز انتشار آمار را زیر سوال بردند. سایت الف، که خود ابتدا گزارش آماری را منتشر کرده بود، تنها پس از چند ساعت طی یادداشت دیگری با عنوان «تبارشناسی هریتیج» به شدت به این مرکز تحقیقاتی حمله کرد. در متن یادداشت الف آمده است: «گزارش این بنیاد در مقایسه با گزارشهای مشابه و كمتر جانبدارانه بینالمللی همچون «گزارش فریزر» ... حكایت از رگههای سیاسی و جهت داری دارد».
بدین ترتیب، سایت الف، بیطرفی موسسه هریتیج را زیر سوال برده و در عین حال بر انصاف بیشتر موسسه «فریزر» صحه گذاشت. ما این بار به صورت مستقیم به سراغ گزارش موسسه فریزر میرویم: (برای ارایه یک معیار قابل سنجش، ارقام کشور آلمان را هم در کنار ایران و عربستان قرار دادیم)
اندازه دولت:
ایران: ۶.۱
عربستان: ۵
آلمان: ۵.۳
ساختار قانونی و حق مالکیت
ایران: ۵.۲
عربستان: ۷.۲
آلمان: ۷.۸
پول قوی
ایران: ۷
عربستان: ۷.۹
آلمان: ۹.۶
آزادی تجارت بینالمللی
ایران: ۴
عربستان: ۶.۸
آلمان: ۷.۷
مجموعه قوانین
ایران: ۴.۷
عربستان: ۷.۹
آلمان: ۷.۱
در هر پنج شاخص اندازه دولت، ساختار قانونی و حق مالکیت، قدرت پولی، آزادی تجارت بینالمللی و مجموعه قوانین، عربستان وضعیت بهتری از ایران دارد. به همین دلیل موسسه فریزر نیز در نتیجهگیری نهایی خود کشور ما را در رتبه ۱۴۷ کشورهای جهان از نظر «آزادی اقتصادی» قرار میدهد، (از نظر هریتیج ۱۷۱ هستیم) در حالی که رتبه عربستان ۸۱ است. (از نظر هریتیج ۷۷ است) مجددا تاکید میشود که همه این آمارها، صرفا جهت بازبینی در یک تصویر کلیشهای از اقتصاد عربستان ارایه شدهاند.
تصویری که تمامی ثروت و قدرت اقتصادی این کشور را در ارزش صادرات نفتی خلاصه میکند و در نهایت توریسم مذهبی را مکمل آن میداند. این در حالی است که صنعت عربستان امروزه بسیار رشد یافته است. حتی بخش کشاورزی این کشور، علیرغم برخورداری از سطح زمین و منابع آبی بسیار محدود، به مراتب صنعتیتر از کشاورزی ایران شده است. بعید است تمامی این پیشرفتها بدون طراحی و اجرای یک برنامه جامع توسعه میسر شده باشد.