میگل هشترودی- روزنامه بهار
شونت تنها موضوعی است که این روزها ابعاد مختلفی از آن را در جامعه به وضوح شاهد هستیم. صادق جوان 19 ساله مهابادی که توسط دوستانش زنده زنده سوزانده شد یا مادری در فسا که سر دختر 3 ساله اش را برید یا شخصی که در گناوه با ضربات ساطور به قتل رسیده و بدن بی جانش را پیدا کردند، نمونه هایی از خشونت هستند که این روزها بیش از پیش در جامعه ما نمود پیدا کرده است و جالب این است که این خشونتهای درونی کمتر از فاجعه تیراندازی در لاسوگاس مورد توجه قرار میگیرند اما مشخص است که ابعاد این خشونتها اگر بیشتراز فاجعه لاس وگاس نباشد کمتر از آن هم نخواهد بود.
***
خشونت به چه معناست؟
هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد رفتار خشونتآمیز نام میگیرد. رفتار خشونتآمیز میتواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد. خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی یا غیر فیزیکی فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل میکند و ممکن است در اثر خشم اتفاق بیافتد. خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است.
۷۰ درصد قتلها ناشی از جنون آنی است
چندی پیش قاضی عزیزمحمدی رئیس شعبه ۷۱ دادسرای کیفری استان تهران در مورد آمار نگران کننده نزاع و درگیری در کشور، گفته بود: برخی از دعواها شاید به ضرب و جرح منجر نشود، با این حال وضعیت نگران کنندهای است. پروندههای قتل قطعا از نزاع و درگیری نشات میگیرد، در این پروندهها مسائل ناموسی، اخلاقی، قومیتی، مالی و درگیری و دعوا دخیل است که اگر از زمان آغاز به کار دادسرای کیفری استان تهران یعنی سال ۸۱ تا ۹۴ آمار بگیرید این افزایش پروندهها را مشاهده خواهید کرد. نمیتوان تنها فشار اجتماعی و یا کاهش قدرت تحمل را دلیل بروز نزاع و درگیری عنوان کرد چرا که فشارهای مالی، اقتصادی، اجتماعی و حتی اخلاقی هم تاثیر گذار است. با این حال وقتی به پرونده قتلها رجوع میکنید میبینید که فرد قاتل خودش از اقدامی که انجام داده متحیر است و به نوعی در آن لحظه جنون آنی به وی دست داده که ۷۰ درصد این پروندهها را همین جنون آنی تشکیل میدهند. البته برخی میگویند فصل یا ماه بر روی نزاع تاثیر گذار است که اینطور نیست چرا که نزاع منجر به قتل تنها در چند ثانیه رخ میدهد و این قتلهای چند ثانیهای هشداری است تا برای پیشگیری از آن اقدام کنیم.
ماهانه 10 نفر با چاقو در تهران کشته میشوند
«ماهانه 10 نفر با چاقو در تهران کشته میشوند»، این جمله سخن بشیر نازپرور، مدیرکل پزشکیقانونی استان تهران است که در سال 93 گفته بود و در توضیح آن ادامه داده بود: «در پنج ماه نخست سال 93، 51 مورد فوت ناشی از سلاح سرد به مراکز پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است که این رقم در مقایسه با مدت مشابه در سال 1392 که تعداد فوت ناشی از سلاح سرد 48 مورد بوده است رشد 3/6 درصدی را نشان میدهد.»
افزایش میزان نزاع در تهران و به گواه آمار در سایر بخشهای کشور نشان از آن دارد که جامعه ایرانی در چند سال اخیر به شکلی جدی با پدیده خشونت و افزایش آن روبهرو است. به عقیده کارشناسان، افزایش نرخ تورم و ناتوانی خانوادهها از تامین معیشت، افزایش تعداد مبتلایان به اعتیاد در کشور و مصرف بالای شیشه بهویژه در قشر جوان، کاهش سن اعتیاد و سست شدن بنیانهای روابط اجتماعی از جمله دلایلیاند که به بروز و افزایش خشونت در کشور دامن زدهاند.
قبح خشونت در جامعه از بین رفته است
از طرف دیگر میتوان گفت خشونتهای امروزی در جامعه ایرانی در بسیای موارد محصول فشارهای روانی است که افراد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. فشارهایی که با ناکامی و یا احساس ناکامی در فرد گره خورده و بازتاب بیرونی آن به صورت پرخاشگری و اعمال خشونت جلوه مینماید. محمدرضا خدایی که یک روانپزشک است در این باره میگوید: پرخاشگری زمانی است که فرد به صورت انفعالی یا فعال به یک گروه هدف وسیع واکنش نشان میدهد اما در اعمال خشونت گروه هدف محدودتر و شدت عمل بیشتر و در نتیجه پرخطرتر است. وی با تقسیمبندی عوامل ایجاد خشونت به مسائل فردی و موضوعات روانی و اجتماعی، خاطرنشان میکند: شخصیتهای ضد اجتماعی، افرادی که در کودکی مورد آزار و سوء استفاده جسمی یا جنسی قرار گرفتند و قربانی خشونت شدند، کسانی که در خانوادههای به هم ریخته بزرگ شدند که پدر و مادر در آنها پدر و مادر کافی نبودند و ابراز هیجانات بی حساب و کتاب بوده و ارتباطات موثر بین اعضای خانواده شکل نگرفته است و همچنین افرادی که دچار سوء مصرف مواد مخدر و محرک هستند، کسانی هستند که رفتارهای خشن از خود بروز میدهند. خود را محق و مدعی دانستن و تقاضای زیادی داشتن از جامعه پیرامون یکی از عوامل اجتماعی در بروز خشونت به شمار میآید. در سالیان اخیر احساسی در بین قشر جوان شکل گرفته ورشد یافته که فکر میکند جامعه به آنها مدیون است. احساساتی مانند دریغ شدن برخی مزایا از متولدان فلان دهه و مقصر دانستن افراد و محیط بیرونی در این ناکامیها به نوعی احساس محق و مدعی بودن در بین جوانان دامن زده که میتواند خود را به صورت رفتارهای خشن نشان دهد. او همچنین به افزایش اطلاعات بدون ایجاد فرهنگ پذیرش این آگاهیها اشاره و بیان میکند: اینترنت وسایل ارتباطی تصویری از جوامع دیگر در برابر جوان قرار میدهد و مقایسه هایی را شکل میدهد که باعث ایجاد حس حقارت و ناکامی در افراد میشود. این حس که چرا افراد مانند من در کشورهای دیگر امکاناتی دارند که در اختیار من نیست باعث ایجاد حس ناکامی و در نتیجه بروز رفتارهای خشونت آمیز از سوی فرد میشود. از بین رفتن قبح خشونت و پرخاشگری در جامعه نیز یکی دیگر از دلایل افزایش خشونت است، برخی بازیهای خشن و فیلم هایی که در اختیار کودکان قرار دارد و کشتن افراد برای رسیدن به مراحل بالاتر بازی به نوعی الگوسازی و از بین رفتن قباحت خشونت منجر میشود که فرد را در سنین بالاتر مستعد اعمال رفتارهای خشن خواهد کرد. خدایی با اشاره به تولید فیلمها و برنامههایی که برای خنداندن مخاطب از اصطلاحات و کارهایی کمک میگیرند که الگوی غلط به جامعه میدهد، میگوید: ساخت چنین برنامه هایی و الگوسازی از افرادی با ظاهر قدرتمند در عین بی توجهی به الگوهای فرهنگی و اجتماعی کارهایی ضد فرهنگی و موجبترویج خشونت در جامعه است. مهاجرتها نیز یکی دیگر از عواملی است که میتواند باعث ایجاد اختلالات فرهنگی شود به ویژه در مناطقی که تعداد مهاجران بیشتر است و به نوعی حاشیه شهرهای بزرگ و مناطق اقماری محسوب میشوند. با سست شدن بنیانهای خانوادههای اصیل کنترل اعضای خانواده بر روی یکدیگر کم شده است و افراد خانواده بیشتر به دلیل نسبتهای فامیلی در کنار هم قرار میگیرند. از این رو لازم است با فرهنگسازیهای صحیح، الگوسازی در کتابهای درسی و تبیین فرهنگ ایرانی و اسلامی نمادها و اسطورههای همدلی و ایثار به کودکان و نوجوانان شناسانده شود و با تقویت بنیانهای خانواده از بروز حوادث و جنایتها پیشگیری کرد.
فرهنگ عذرخواهی نداریم!
محمدحسین میرجلیلی یکی از مدیران پزشکی قانونی تهران نیز درباره خشونت هایی که گریبان گیر جامعه است میگوید: فرهنگ عذرخواهی و کوتاه آمدن در کشور بسیار ضعیف شده و اگر هر کدام از افراد بتوانند در عذرخواهی پیش قدم شوند آتش شعله ور شده طرف مقابل را میتوانند خاموش کنند. بسیاری از دعواها به این دلیل است که یک نفر حقوق دیگری را زیر پا گذاشته و طرف مقابل در مقام اعتراض بر میآید. گاهی اوقات وقوع یک نزاع ساده میتواند منجر به حوادثی تلخ شود و خانوادهها باید به فرزندان خود آموزشهای لازم را داده و رفتار آنها را زیر نظر بگیرند.
مهدی صابری رئیس بخش معاینات روانپزشکی اداره کل پزشکی قانونی تهران نیز در این باره گفته بود: افزایش یا کاهش پرخاشگری در سطح جامعه تعیین کننده آمار نزاع و درگیری است و عوامل متعددی بر کاهش یا افزایش درگیری نقش دارند. مشکلات اقتصادی، ضعف سیستم امنیتی، جمعیت، مهاجرت و ناتوانی در سازگاری با محیط جدید و تداخل فرهنگها از عوامل مهم و موثر در افزایش نزاع در سطح جامعه است. همچنین سطح تحمل بین ساکنان شهرهای بزرگ و شلوغ مانند تهران کاهش یافته و کوچکترین بی توجهی به حقوق یکدیگر باعث درگیری و نزاع میشود. از سوی دیگر در شهرهای بزرگ سرعتتردد بالاست یعنی افراد همیشه سعی میکنند در کمترین زمان ممکن به مقصد خود برسند تا با تاخیر روبهرو نشوند. این موضوع در فرد ایجاد استرس میکند، حال این فرد در محیط کار با اتفاقات تنش زا روبهرو میشود که این فشارهای روانی بیش از ظرفیت و توان روانی فرد است. بعد از یک روز پرتنش و خسته کننده، فرد مستعد درگیری است و با کوچکترین برخوردی از خود واکنش نشان میدهد. در اخبار دیدهاید فردی به دلیل این که چرا به او نگاه چپ شده، نزاعی مرگبار را رقم زده است. این نگاه شاید از نظر ما عادی بوده، اما از نظر متهم که وجودش پر از استرس و تنش است، عاملی برای تخلیه این انرژی منفی است. متاسفانه رسیدگی به پروندههای نزاع در دستگاه قضائی طولانی مدت است که این موضوع باعث میشود فرد خاطی به خوبی تنبیه نشود و گاهی شاکی با مشاهده این پروسه طولانی منصرف میشود. مجازات سریع مجرمان بیشترین تاثیر را در پیشگیری دارد. البته سیستم مدیریت شهری باید در جهت کاهش اضطراب و استرس بین شهروندان باشد و هرچه آرامش در فضای شهری بیشتر باشد، نزاع کاهش مییابد. ما همچنین میتوانیم از تجربه کشورهایی که در این زمینه موفق بودهاند استفاده کنیم. حضور پلیس در شهر و افزایش احساس امنیت هم در کاهش نزاع به خصوص نزاعهای مرگبار نقش دارد. در خیابان درگیریهای بسیاری را دیدهایم که به دلیل حضور نداشتن پلیس تا ساعتها ادامه پیدا کرده بود.
خشونت به مرز هشدار رسیده است
این که جوانی به این درجه از قصاوت رسیده است که به هر دلیلی دوست خود را با ضربات چاقو و ساطور مجروح کرده و سپس بدن نیمه جان او را به آتش میکشد یا مادری میتواند سر دختر بچه اش را بیخ تا بیخ بریده و سپس با دلایل مالی کار خود را توجیح کند نشانه این است که خشونت در جامعه ما به مرز هشدار رسیده است. پیشتر هم شاهد این قبیل فاجعهها بودیم. مثل ملیکا دختر بچه 8 سالهای که قاتل او تنها 14 سال داشت یا آتنا و ستایش و کیمیا و دختران دیگری که همگی قربانی خشونتی هستند که مشخصا این روزها به مرز هشدار رسیده است.