امیر راعیفرد- روزنامه بهار
گویا هر چه بیشتر فریاد میزنیم، گوشهای کمتری توان شنیدن صدای مردم را دارند. دولت دوازدهم این بار نیز به سبب معرفی گزینه وزارت علوم به صدر اخبار رسیده است؛ گزینهای که بالقوه با اتهاماتی در منش مدیریتی روبهرو است. در این مجال در صدد رونمایی از سابقه مدیریتی گزینه مورد توجه آقای رییس نیستیم و اتفاقا باز هم روی سخن را به سمت منتخب مردم میگردانیم. حسن روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری خود، با اتخاذ روشی غیر صادقانه و با تعمدی منحصر به فرد، در صدد به قدرت رساندن طیفی ازنیروهای سیاسی را دارد که احتمالا در دوره آینده ریاستجمهوری در برابر اصلاحطلبان صف آرایی خواهند نمود.
با نگاهی موشکافانه در چینش کابینه جدید به سادگی میتوان به دلایل اینگونه انتخابهای مدیریتی و انتصابات پی برد. اینک پازل تاثیر گذار در انتخابات دوره آینده ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی با معرفی یک گزینه اعتدالی!!! دیگر جهت تصدی گری یکی از مهمترین و موثرترین وزارت خانههای دولتی رو به تکمیل میرود. با نگاهی اجمالی به چیدمان کابینه دوازدهم، به روشنی میتوان به تلاش حسن روحانی جهت راضی نگه داشتن نو اصولگرایان قدرتمند داخل حاکمیت پی برد.
سپردن سکان مدیریت وزاتخانه هایی مهم همچون وزارت کشور و وزارت ارتباطات و اینک وزارت علوم به نیروهایی غیر از اصلاحطلبان شناسنامه دار نمیتواندترسیم کننده افقی روشن جهت پیگیری خواستههای اصلاحطلبانه جامعه باشد. دانشگاه از دیرباز به عنوان عقبه جریان اصلاحطلبی و گفتمان مطالبه محور اجتماعی مورد توجه جریانات سیاسی در کشور بوده است و نحوه مدیریت و چگونگی برخورد با فعالیتهای دانشجویی میتواند در به بار نشستن فعالیتهای سیاسی گروههای شناسنامه دار داخلی موثر واقع گردد. حال با توجه به روش عامدانه رییس جمهور در گزینشهای موثر سیاسی اش در کابینه دوازدهم، امید جریان حامی ایشان در انتخابات گذشته در کمترین میزان ممکن قرار دارد.
روش مدیریتی حسن روحانی در نحوه برخورد با اصلاحطلبان، نشان دهنده عدم پایبندی ایشان به بدنه اجتماعی حامی گفتمان اصلاحطلبی میباشد و با توجه به عدم امکان کاندیداتوری رییسجمهور در دوره بعد انتخابات، این پرسش اساسی را ایجاد مینماید که فی الولقع حسن روحانی به دلیل عدم نیاز به رای اصلاحطلبان در آینده، مراودات سیاسی خود را بار دیگر بر مبنای خواست اصولگرایان معتدل تنظیم کرده است؟! چگونه است که دولت دوازدهم، پس از اتخاذ رویکرد و گفتمان کاملا اصلاحطلبانه حسن روحانی در موعد انتخابات، به سادگی بار دیگر و بازهم خلاف خواسته جامعه ایرانی، سایه نیروهای سیاسی با شناسنامههای آنچنانی را بر مدیریتهای حساس سیاسی گسترانیده است.
آیا باز هم تقدیر اصلاحطلبان بر این قرار گرفته است که با استفاده اصولگرایانه از عقبه اجتماعی شان همچون برخورد دور از شان دولت دوازدهم با مولوی عبدالحمید که با وام گرفتن آقای رییس جمهور از اصلاحطلبان، به جرگه حامیان ایشان پیوسته بود، حیثیت سیاسی اصلاحطلبان بازیچه ارتباطات اصولگرایانه آقای رییس جمهور قرار بگیرد؟ کوتاه سخن اینکه ندای اصلاحطلبی مردم ایران، آن خورشیدی نیست که ابرهای فرصت طلبی به غروبش بیانجامد.