تاریخچه واژه آقازدگی درادبیات شفاهی و نوشتاری ایران به ویژه در حوزه سیاسی و دینی قدمتی طولانی دارد و شاید بتوان نخستین مصدایق استفاده از آن را درباره فرزندان عالمان دینی و مذهبی در ایران جستجو کرد. برداشت های مثبت و منفی از این واژه هر دو در طول دوران استفاده از آن مرسوم بوده است. گاهی منظور از لفظ «آقازادگی» برای تحسین شخصیت و کرامت شخص منتسب به مسوول یا عالمی بوده و گاهی طعن و کنایه ای برای موقعیت خاص و ممتاز او که برای دستیابی به آن هیچ کوششی نکرده است.
مرور تاریخچه این واژه در ادبیات سیاسی ایران به ویژه طی یک دهه گذشته نشان می دهد که مقبولیت و محبوبیت آقازادگی در جامعه رو به کاهش نهاده است. هرچند تغییرات فرهنگی و برهه گذار در جامعه ایران را نمی توان از کانون توجه این کاهش محبوبیت کنار گذاشت اما شواهد نشان می دهد که ریشه و اساس این تنزل با عملکرد «آقا» و «آقازاده» رابطه مستقیم داشته است. مفهوم منفی آقازادگی در ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران به ویژه در یک دهه گذشته اشاره به نزدیکان یا فرزندان مسوولانی دارد که با بهره جستن از موقعیت پدر یا همان نزدیکان از رانت اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی سوء استفاده کرده و به موقعیت برتر مالی و سیاسی دست یافته اند. در حقیقت وجدان عمومی، این دسته از افراد را نه تنها شایسته چنین مقامی نمی داند بلکه «آقایان» مسوول را هم به سبب مشارکت در تسهیل چنین موقعیتی برای فرزندان یا نزدیکان سرزنش می کند. این میان اما تمیز و تفاوت میان فرزندان و نزدیکانی که به سبب توانایی خود و بدون بهره جویی از نام و رانتی به موفقیتی دست می یابند، دشوار شده است. امروزه مولفه های آقازادگی و رانت و ویژه خواری به قدری درهم تنیدگی دارند که معادله موفقیت بدون رانت را برای اذهان عمومی با هزاران مجهول روبرو می کند.
ریشه و بسترهای شکل گیری آقازادگی
اگر بپذیریم که آقازادگی (در مفهوم منفی) پدیده ای در سیاست، اقتصاد و حتی فرهنگ ایران است، باید به واکاوی دلایل و بسترهای شکل گیری این پدیده بپردازیم. نخستین بستر ریشه گیری این پدیده به زیست تاریخی مردم ایران باز می گردد. جامعه ایران طی قرن های گذشته و بر پایه نوعی روانشناسی اجتماعی همواره مقام متافیزیکی برای حاکمان دینی و سیاسی خود قائل بوده اند و از این منظر با دیگر ملت ها به ویژه مردمان غرب تفاوت داشته اند. مقام ماورا و گاهی فراقانونی مسوولان و حکمرانان ایرانی، در بسیاری از موارد به خانواده آنها نیز تسری کرده است.
از این رو آقازاده های یک مقام دینی و سیاسی در بسیاری از موارد باید منش و شخصیت آقا را در رفتار و عملکرد خود مورد توجه قرار می دادند تا مقام بالای آقا در میان مردم خدشه دار نشود. در این باور تاریخی به محض تخطی آقازاده از اصول تعریف شده، هم از میزان محبوبیت آقا کاسته می شد و هم آقازاده مورد قضاوت های تند اذهان عمومی قرار می گرفت. عبور سال ها و تغییر شرایط اجتماعی گرچه در نگرش مردمان تاثیر نهاده است اما این پیش زمینه ذهنی همچنان میان قشرهای مختلف جامعه ایران حکم فرماست و از این رو حضور آقازاده ها در کنار مسوولان هرگز علامت سوالی برای مردم نبوده است. بستر دیگری که پدیده آقازادگی را در سیاست و جامعه ایران شکل داده، رسانه ها و اصحاب قلم هستند. بی تردید برجسته سازی برخی آقازاده ها و توجه ویژه به فرزندان مسوولان و انعکاس اخبار و رفتار آنها، این شخصیت ها را که در واقع چیزی جز «فضل پدر» ندارند میان مردم به شخصیتی تراز و هم تراز پدرِ مسوول تبدیل می کند.
کانون توجه سازی از آقازاده ها توسط رسانه ها در بسیاری از موارد آنها را به طعمه هایی برای برخی افراد تبدیل می کند تا با نزدیکی به فرزندان، پدران مسوول را در دسترس داشته باشند. نتیجه چنین دسترسی اعطای هزاران رانت اطلاعاتی و اقتصادی به افرادی خاص طی یک دهه گذشته بوده است. در شکل گیری پدیده آقازادگی شاید مهمترین عامل را در نوع برخورد «آقا» ها با آقازاده ها می توان جستجو کرد. مسوولانی که برای انجام بی اهمیت ترین تا حیاتی ترین کارهای خود تنها و تنها به فرزندان و نزدیکان خود اعتماد و اعتنا دارند و این رویه رفته رفته در ذهن و رفتار فرزندان نوعی تک محوری و خودرایی را به وجود می آورد.
از دیگر سو اعتماد و اعتنای بیش از اندازه به نزدیکان و فرزندان به ویژه در سطح نخست قدرت، نوعی انسداد گردش نخبگان در این سطح را موجب می شود که از مهمترین عوامل عقب ماندگی در دنیای آزاد کنونی است. زمانی در صف اول هر همایش و نشستی آقازاده ها تنها به دلیل آقازاده بودن سکوت افکار عمومی شاید آخرین بستر شکل گیری پدیده آقازادگی می توان دانست.
در بسیاری از موارد جامعه و اذهان عمومی در برابر رانت و ویژه خواری فرزند یا مقام مسوولی سکوت کرده و در برابر این ویژه خواری موضع منفعلانه داشته است. انفعال در برابر بی قانونی و رانت جویی طی دستکم 10 سال گذشته آقازاده هایی را در سیاست و اقتصاد ایران پرورش داده است که تنها هنرشان نزدیکی سببی و نسبی با مسوولی بوده است اما از رهگذر این نزدیکی آسیب های فراوانی را متوجه منافع ملی ایران کرده اند.
رسالت «آقا» ها برای حراست از آقازادگی
برابری همه افراد یک جامعه در برابر قانون و بهره گیری یکسان از موقعیت های ممتاز، نخستین اصلی است که باید در ذهن و ضمیرناخودآگاه جمعی ایرانیان نهادینه شود. تنها در این صورت است که با حضور هر فرد غیر متخصص در راس امورات تخصصی اذهان عمومی پیگیرانه در مقام پرسش بر می آید. زمانی که مسوولی به هر دلیلی در تلاش است تا فرزندان و نزدیکان خود را در مسند قدرت و مسوولیت نشاند، این افکار عمومی هستند که با اعتراض مدنی و طرح پرسش می توانند از ادامه دور باطل آقازادگی در فرهنگ ، اقتصاد و سیاست پیشگیری کنند.
رسانه های جمعی دیگر بازوی مبارزه با بُعد منفی آقازادگی هستند. برجسته سازی حضور فراقانونی نزدیکان مسوولان بدون واهمه توقیف و وسوسه تطمیع از رسالت هایی است که رسانه های خبری و تحلیلی در مقام رکن چهارم دموکراسی موظف به انجام آن هستند. اما آنچه می تواند راهکار بنیادین مقابله با پدیده آقازادگی در ایران باشد، عزم جزم مسوولان برای رعایت قانون و عدالت در تقسیم وظایف و مسوولیت هاست. در این زمینه بیش و پیش از افکار عمومی و رسانه ها «آقا» ها هستند که باید ازشان «آقازاده» ها با تکیه بر قانون حراست کنند و این ذهنیت منفی شکل گرفته در جامعه عمومی را رفته رفته به تفکر و تصوری درست و قانونی از آقازاده ها سوق دهند. تساهل و تسامح در این عرصه در کنار بی اعتمادی مردم به مسوولان در درازمدت منافع ملی را به سبب نفوذ ناامیدی میان مردم با خطر مواجه خواهد ساخت.