محمد توكلی
پرسشی که در این روزها در محافل سیاسی و رسانهای به دفعات شنیده میشود این است که موضع حامیان احمدینژاد نسبت به اقدامات و اظهارات اخیر رییسجمهور سابق چیست؟ چهرههای اصولگرا هنگامی که در برابر این سوال قرار میگیرند چهره در هم میکشند و با بی تفاوتی از کنار آن عبور میکنند. یا همچون کسانی که در روزگار حضور احمدینژاد در رأس قوه مجریه با تفسیری خاص از نظریه «ولایت فقیه» اطاعت از رییسجمهور را اطاعت از خداوند میدانستند پس از هشت سال «یک حالت انحرافی» را در احمدینژاد میبینند و معتقدند این احمدینژاد آن کسی که محبوب آنان بود نیست!
در خصوص چرایی سکوت اصولگرایان در برابر اقدامات اخیر فردی که او را تا عرش برده بودند میتوان از زوایای مختلفی سخن گفت اما آنچه در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت مقایسهای بین دو سکوت است. سکوت جریان میانهرو در برابر برخی اتفاقات تندروانه در اعتراضات۸۸ و سکوت جریان اصولگرا در برابر رییس دولتهای نهم و دهم در سال۹۶. با نگاهی به آنچه پس از انتخابات۸۸ رخ داد شاهد آن هستیم که در کنار اعتراضات مدنی و سیاسی اتفاقات ناخوشایند و افراطیگریهایی هم اتفاق میافتاد که سبب انتقاد سران معترضان هم میشد.
در آن مقطع زمانی جریان تندرو که خود را مصداق «حق مطلق» و نماد «بصیرت» میدانست تلاش میکرد به وسیله در اختیار داشتنتریبونهای رسمی هر فردی را که با آنان همراه نمیشد با اصطلاح «ساکت فتنه» بنوازد. آنان از صدر تا ذیل جریان اصلاحات و افراد معتدلی همچون آیتالله هاشمی، ناطق نوری و حسن روحانی را به دلیل آنکه به هر دلیلی تمایلی به موضعگیری در خصوص حواشی اعتراضات۸۸ نداشتند و در آن مقطع زمانی سکوت را بر سخنترجیح داده بودند به همراهی با ضدانقلاب و مخالفان نظام سیاسی متهم میکردند!
این شیوه غیراخلاقی و تندروانه تا آنجا پیش رفت که حتی افرادی از اصولگرایان مانند علی لاریجانی، عماد افروغ، احمد توکلی و. . . هم «ساکت فتنه» نامیده شدند. این اتهامزنی و کوچکسازی دایره خانواده انقلاب به جایی رسید که حتی برخی مراجع تقلید نیز تنها به دلیل آنکه مصلحت را در آن مقطع زمانی در سکوت دیده بودند «خواص و مراجع بیبصیرت» نامیده شدند.
حال به پاییز۹۶ بازگردیم. احمدینژاد از صدر تا ذیل نظام سیاسی را مورد نقدهایی جدی قرار میدهد و بی توجه به آنکه کسر قابل توجهی از آنچه به آن معترض است در دوران حضور او در قدرت هم وجود داشته ژست «اپوزیسیون» به خود گرفته است. حال و براساس الگوی مورد علاقه «با بصیرتها» باید این سوال را مطرح کرد که چرا آنان که با تعریف و تمجیدهای غلوآمیز سبب تحمیل این «معجزه» به مردم شدند به یکباره ساکت شدهاند؟ آیا سکوت در برابر چنین وقایعی تنها در زمانی که از سوی جریان میانهرو باشد مذموم و شایسته ملامت است؟ !