شکرخدا گودرزی- روزنامه بهار
قشر نوکیسه در کشورهایی همانند کشور ما که اصطلاحا به آن کشورهای در حال گذر ميگویند برای خودنمایی و به رخ کشیدن ثروتهاي باد آورده خود را در بروز رفتارهایی ميیابد که غالبا متظاهرانه هستند تا اصیل...این رفتارها در کشور ما از رفتن به رستوران هایی با ورودی نیم میلیون تومان و غذا خوردن، در ظروف طلا و منوی باز و کشیدن سیگارهای با روکش طلا و یا سرگرمیهاي دیگر که بیشتر مختص آقازاده هاست...افراد نوکیسه ای که ثروت آنها هر روز رخ را در جایی ميگشاید و این روزها محل خودنمایی خود را در تئاتر جستجو ميکند.وقتی بلیت نمایشی تا ۵۰۰ هزار تومان فروخته شد که از نزدیکترین فاصله شاهد هنرنمایی هنرمند محبوب خود باشند این روزها در بلیت ۱۵۰ هزارتومانی خود را نشان میدهد...
البته یادمان باشد این اتفاقات در کشوری دارد اتفاق ميافتد که داعیه دار انقلاب محرومان و مستضعفان و کوخ نشینان را دارد و افرادی که فعلا پرچمدار این حرکت هستند خود از متولیان فرهنگی و مسئولان هستند.اگر رفتن به رستورانها با ورودی آنچنانی و منوی باز توسط بچه پولدارها اتفاق ميافتد به تازگی این اتفاق در تئاتر شهر و سپس در شاخص ترین و رسمی ترین تالار کشور شاهد آن هستیم.
نمایشی که بلیت ۱۵ روز اولیه آن با بلیت ۱۵۰ هزار تومان که بعدا تبدیل به ۹۰ تومن شد البته با حواشی خاص خودش... یادمان باشد مضمون این نمایش پرداختن به زندگی کودکانی ست که از گداخانهها سر در آوردنده اند، مورد سواستفاده افراد سودجو قرار گرفته اند، و در قیاسی تطبیقی همان کودکانی است که صبح تا شب و شب تا صبح به شکلی سازمانیافته در تمام چهارراهها و اتوبانهای شهر دیده میشوند.کودکانی که بسیاری از آنها با مواد مخدر به خواب میروند.خرید و فروش میشوند و مورد سواستفاده قرار میگیرند.
این نمایش در نگاه اولیه قرار است به این کودکان استثمار شده به کودکان کار و ستمدیده بپردازد.اما در شکلی پر زرق و برق این تلخی و رنج و استثمار افسار گسیخته توسط نوکیسهها با خرید بلیت بالای صد هزار تومان رنگ عوض میکند و به میعادگاه خودنمایی و تظاهر و سانتیمانتالیزم کسانی تبدیل میشود که قرار است برای کودکان ستمدیده اشک تمساح (البته از نوع موزیکال و شاید در دستمالهاي زربفت) بریزند!! یعنی اشک ریختن هم احتمالا با نوعی حرکات و اطوار خاص همراه خواهد شد زیرا نمود حرکت متظاهرانه لاکچریها چیزی جز این نخواهد بود... چرا و چگونه تئاتر ما چنین مسیری را طی کرده است؟
سرچشمه این انحراف کی و چگونه آغاز شد؟! چه شد که افرادی که تا دیروز نمایشهایی کار ميکردند که تماشاگر اتوبوسی برای آنها میآوردند و با شام و کیک و ساندیس نمایشهای به ظاهر مذهبی کار میکردند الان سعی ميکنند تئاتر لاکچری تولید کنند؟!! تئاتری که برای یک خانواده متوسط یا کارمند ۴ نفره چیزی حدود ۵۰۰ هزارتومان آب میخورد! آیا چنین تئاتری میتواند در سبد خانوادگی قشر میانی و اصطلاحا فرهنگی جامعه قرار بگیرد؟! البته این پدیده نوظهور در کنسرتتئاترها به شکلی دیگر خود را با بلیتهاي ۲۵۰ هزارتومانی و غیره نشان میدهد.
چه اتفاقی برای آنهایی که آرمان گرا بودند و مدعی تئاتر پرسشگر و مقید به هنر متعهد افتاده که شاهد چنین تولیداتی هستیم؟! اساسا باید پرسید چه بر سر تئاتر آمده که الان نمایشهایی تولید میشوند با عنوان کنسرتتئاتر که بهای بلیت آنها بالای ۲۵۰ تومان عرضه ميشود؟! البته ابن چرخش در مجموع متغیری از شرایط جامعهای است که ارزشها در آن تغییر کرده است، اختلاسهای میلیاردی صورت میگیرد، رانت خواری شایع میشود، دروغ و جعل مدرک برای کسب کرسیهای قدرت فزونی مییابد و تجملگرایی امری بدیهی و پیش پا افتاده تلقی میشود.خب بدیهی است در چنین شرایطی آنانی برنده اند که موج سواران خوبی هستند و موج سواری بلدند! هر چند در بادی امر شکل گیری چنین مسیری انحرافی و غیر سیستماتیک به نظر ميرسد اما با کمی دقت در مییابیم که ایجاد چنین شرایطی کاملا آگاهانه و با برنامه بوده است.که تولید تئاتر لاکچری بخشی از برنامه کلان چنین سیاستی است.سیاستی که هدف آن سوق دادن تئاتر به سمت و سوئی ست که نمونه سازی چنین آثاری ابزاری باشد برای کوبیدن جامعه تئاتری برای فروش بیشتر...
مدخل دیگر بحث که امروز با آن مواجه هستیم استفاده غیر معقول از چهرههایی است که هیچ گونه سبقه و سابقه تئاتری ندارند و فقط به واسطه جذاب بودن برای همان لاکچریها و نوکیسهها سر از سالنهای تئاتر در آورده اند و با چند روز تمرین! نمایشی را سر هم بندی میکنند و در تالارهای خصوصی به روی صحنه میآورند! افرادی که ربطشان به بازیگری و هنر تئاتر خود حدیث مفصلی است.همین افراد که مورد توجه قشر نوکیسه هستند نمایشهایی را کار ميکنند که بلیت آن با شروع تمرینات به فروش میرود! البته به شکل تصادفی موضوع برخی از این نمایشها گورخوابی و فقر و از این قبیل مسائل است!به راستی این حرکت خزنده از چه زمانی شروع شد؟!
از زمانی شروع نشد که شعار تئاتر بفروش! سر لوحه و در دستور کار متولیان فرهنگی و تئاتری قرار گرفت و سالنهای تئاتر به افرادی واگذار شد که میتوانستند بدون هیچ پیشینهای فقط اجاره بهاء سالنها را بپردازند؟! یا سالنهای تئاتر، محلی برای نمایشگاه ماشین و نمایشهایی شد که فقط قصدشان سرگرمی و خنداندن و خندانیدن بود؟! مخالف طنز یا نمایش کمدی نیستم اصلا و ابدا ولی نمایشی که بتوان به آن عنوان طنز یا کمدی را داد.به جد باور دارم آن چه موجب شرایط کنونی شده است مسیری که با نام اقتصاد هنر شکل گرفت و دولت به نحوی خواست شانه از زیر بار مسئولیت خود خالی کند و به الگو سازی نمایش هایی بپردازد که به زعم خودشان سودآور باشد...