به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ ساعت ۱۱:۵۱
کد مطلب : ۱۴۳۱۹۱

پیدا شدن گمشده فریدونشهری در غزه!

گروه جامعه: «محمد قاسم شیاسی دهسوری» فردی ایرانی اهل روستای دهسور شهرستان فریدونشهر است که تیم رسانه‌اي «العرب پست» در هنگام تهیه گزارش میدانی از زندگی سخت فقیران در کنار زباله‌های جنوب غزه متوجه حضور وی شدند!
پیدا شدن گمشده فریدونشهری در غزه!
وی در سال 1351 برای به دست آوردن سرمایه به کویت مهاجرت می‌کند و در حالی که 30 سال سن بیشتر نداشته است، با تعدادی از افسران سازمان آزادی بخش فلسطین آشنا می‌شود و به سبب علاقه به فلسطین، تصمیم به کمک به آن‌ها می‌گیرد. وی مسئول عملیات خرید و انتقال سلاح به فلسطین می‌شود و یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادی بخش، از قدرت و شجاعت وی خوشش آمده و او را مسئول انتقال انبارهای سلاح سازمان در کویت به فلسطین و جنوب لبنان می‌کند.

در سال 1357 شیاسی کویت را ترک کرده و به جنوب لبنان می‌رود و در مأموریت‌های محوله مشارکت می‌کند تا این‌ که عرفات وی را به اردوگاه‌های آموزشی در یمن در سال 1361 می‌فرستد و آن زمان یورش اسرائیل به بیروت بود. شیاسی ماموریت‌های دیگری در سلطان نشین عمان هم داشته که فاش نشده است. پس از امضای توافق اسلو، شیاسی با تعداد زیادی از مبارزان فلسطینی در سال 1372 به داخل فلسطین باز می‌گردد و تصمیم به زندگی در «خانیونس» در جنوب غزه می‌گیرد و زمینی خریده و در آن منزلی بنا می‌کند. اما در جنگ ۲۰۰۸ اشغالگران منزل وی را نابود می‌کنند و وی مجبور به کوچ به منطقه «العشوائیات» در حاره البطن السمین که فقیرنشین و غیرقابل سکونت است، می‌شود.

پیرمرد ناتوان پس از این همه سال تصور نمی‌کرد که در منطقه‌ای در مجاورت زباله‌ها به دور از خانواده‌اش در ایران به سر ببرد. به ویژه که وی از شرایط مادی سختی رنج برده و دچار بیماری و بی‌توجهی است زیرا خانه وی از فهرست بازسازی به علت مشکلات مربوط به امور قانونی استثنا شده است. وی هم اکنون در شرایط سخت به سر برده و از بیماری سرطان رنج می‌برد.العرب پست با اشاره به سه زن و فرزندی که شیاسی دارد، بیان کرد: با وجود سال‌های طولانی که این مرد در غزه به سر برده است اما هنوز فارسی صحبت می‌کند که به غیر از فرزندان و یکی از همسرانش کسی متوجه نمی‌شود و در بسیاری از موارد نیاز به فردی دارد که حرف‌هایش را برای میهمانانش تفسیر کنند. وی به علت بلند کردن وزنه‌های سنگین در جوانی، «ششمون جبار» لقب گرفته است.

شمشمون جبار هنوز حافظه قوی دارد و با وجود کاهش قدرت شنوایی و بینایی‌اش همه جزئیات را به خاطر دارد. از وی درباره خانواد‌اش در ایران پرسیدیم و وی گفت: «از زمان انتفاضه دوم در سال 1379 ارتباطم با ایران قطع شده است. من به مدت 20 سال با آن‌ها در تماس بودم و وعده ملاقاتشان را می‌دادم اما چون من فلسطینی نیستم اجازه سفر به من ندادند. مدتی منتظر ماندم تا مشکلات قانونی حل شود اما وضع من بدتردو ارتباطم با خانواده‌ام قطع شد و آن‌ها از من اطلاعی ندارند و نمی‌دانند که من در قید حیات هستم و فکر می کنند که من فوت کرده‌ام. نمی دانم که در جستجوی من هستند یا مرا فراموش کرده‌اند.»

لعرب پست موضوع را رها نکرده و تیم روزنامه نگاری به روستای دهسور در منطقه فریدونشهر اصفهان می‌فرستد و از لقب قدیم وی که همان «پهلوان» است، خانواده‌اش را پیدا می‌کند. خانواده‌اش تصاویر و ویدپوهای شیاسی را می‌بینند و از این که وی هنوز زنده است شگفت‌زده می شوند چرا که فکر می‌کردند شهید شده است به ویژه که غزه شاهد انتفاضه و جنگ‌های متعددی بوده است. این چنین اولین تماس پس از ۱۷ سال برقرار می‌شود.خانواده‌اش می گویند که جویای وی به ویژه زمانی که در یمن بوده است، بوده‌اند. برادرش برای بازگرداندنش به سوریه و یمن می‌رود اما موفق به بازگرداندن وی برای دیدار چهار فرزندش امیر، اردشیر، هاشم و صغری نمی‌شود. سال‌ها می گذرد و پسر بزرگ وی و سپس همسرش فوت می‌کنند. پس از قطع تماس، خانواده سعی می‌کنند از طریق سفارت فلسطین در تهران، حال وی را جویا شوند اما بی‌فایده است.

آن‌ها از مقامات ایران خواسته‌اند که به آن‌ها کمک کنند. بیماری و فقر و نیاز سبب شده است که ایرانی که خود را وقف فلسطین کرد با شرایط سختی دست و پنجه نرم کند. وی توان درمان خود و دو همسرش را ندارد و آرزو دارد که در کشورش ایران بمیرد. وی از رهبر ایران و مسئولان ایران درخواست مساعدت کرده و خواستار مرگ در کنار خانواده اش است و می‌گوید: «می‌خواهم درکنار خانواده‌ام بمیرم. می‌خواهم قبل از مرگم آن‌ها را ببینم.»