گروه سیاسی-رسانه ها: «۲۴ رأیی که مخالفان دولت با کنار رفتن حاجیبابایی به علی لاریجانی دادند تا او پیروز میدان رقابت با محمدرضا عارف باشد، نه مجانی بود، نه از روی لطف. حالا آنها در کوتاهترین فاصله از انتخابات هیأت رئیسه مجلس روشن کردهاند که در ازای این رأی چه میخواهند؛ بازگشت علی لاریجانی به آغوش اصولگرایان. به آغوش همانها که در انتخابات مجلس دهم جایی در فهرست انتخاباتیشان نداشت. علی لاریجانی با سابقهای پررنگ و غیر قابل انکار از «اصولگرایی»، سالهاست که دیگر توسط اصولگرایان به عنوان یک اصولگرا شناسایی نمیشود.
درست از زمانی که زاویه او با احمدینژاد در مجلس هشتم آشکار شد، اصولگرایانی که رئیس دولتهای نهم و دهم را یک هدیه الهی برای کشور میدانستند، روند طرد کردن لاریجانی از حلقه سیاسیون تأثیرگذار اصولگرایی را آغاز کردند. درگیری او و محمود احمدینژاد در ماههای ابتدایی مجلس نهم، دوقطبی درون اصولگرایان را بشدت تشدید کرد اما روی کار آمدن دولت یازدهم و حمایتهای صریح و بیپرده علی لاریجانی از این دولت خصوصاً در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات هستهای، کار را به یک طلاق سیاسی تمامعیار کشاند تا اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم، مهر «غیر خودی» را بر پیشانی کسی بزنند که خصوصاً در دولت اصلاحات به عنوان سکاندار صدا و سیما، یکی از مهمترین بازوهای مقابله آنها با رقیب بود. علی لاریجانی حالا برای اصولگرایان یکی از «خوارج» این جریان است.
خارج شدهای که البته هنوز آن قدر در سیاست نفوذ و جایگاه دارد که تلاش برای جلب و جذب او بیهوده جلوه نکند. خصوصاً در فضایی که مخالفان دولت دو آوردگاه برای زمینگیر کردن رقیب را پیش روی خود میبینند؛ ادامه برجام با اروپا و تعیین تکلیف مباحث مربوط به FATF. دو آوردگاهی که در هر دوی آنها علی لاریجانی همنظر دولت و حتی اصلاحطلبان به نظر میرسد و این چیزی نیست که باب میل اصولگرایان باشد.
اصولگرایان طلبکار لاریجانی
نمایندگان طیف مخالف دولت به وضوح هر چه تمامتر پس از انتخابات هیأت رئیسه سه موضوع را در رسانهها مطرح کردهاند؛ اول این که لاریجانی با رأی ولاییها رئیس مجلس شد. دوم این که آنها روش ریاست او بر مجلس را نمیپسندند و سوم هم این که هر چند در اقلیت قرار دارند اما اگر بخواهند، میتوانند سرنوشت دیگری برای لاریجانی در سال چهارم مجلس رقم بزنند.
نمایندگانی چون احمد سالک، حسین نقوی حسینی، محمد دهقان و حسین مقصودی به صراحت لاریجانی را در جریان انتخابات اخیر مدیون جریان خود دانسته و گفتهاند که او باید دِین خویش از این بابت را با تغییر روشی که در اداره مجلس در پیش گرفته، بپردازد. روشی که مشخصاً چرخش علی لاریجانی به سمت دولت در سیاستهایی است که اصولگرایان مخالف دولت سرسختانه علیه آن میجنگند.
در همین فضاست که میتوان اظهارنظر برخی از نمایندگان چون احسان قاضیزاده هاشمی را مورد توجه قرار داد که گفته است: «انتخابات هیأت رئیسه نشان داد اصولگرایان مجلس دهم اقلیتی قوی هستند.» اقلیت قوی یعنی آن که این گروه اگر سال بعد اراده کند، میتواند سرنوشت علی لاریجانی را در کرسی ریاست تغییر دهد؛ چنانچه اگر امسال حاجیبابایی عقب نرفته بود، اکنون نه علی لاریجانی، بلکه محمدرضا عارف در صدر مجلس قرار داشت.
مخالفان دولت حالا با این قدرتنمایی تاکتیکی این مجال را پیش روی خود مهیا میبینند که فراخوان بازگشت لاریجانی به اردوگاه اصولگرایی را جار بزنند. چنانچه محمدعلی پورمختار در همین رابطه به ایسنا گفته است: «انشاءالله وجهه و روحیه اصولگرایی آقای لاریجانی هم در این دوره برگردد و ایشان هم باید مطمئن باشد که در این جریان میتواند موفقتر عمل کند.»
همین موضوع را حسین مقصودی در ابعاد مبسوط تری مطرح کرده و گفته: «آقایانی مانند جلالی، کاتب و آشوری که مدعی اصولگرایی هستند، با انتخابات روز گذشته مشخص شد که در زیر بیرق اصلاحطلبی سینه میزنند، اینها هم باید به خودشان بیایند؛ در ابتدای مجلس دهم ما فراکسیونی قوی به نام ولایی داشتیم، همه این افرادی که نام بردم، فراکسیون جدیدی تحت عنوان مستقلان ولایی تشکیل دادند که باعث دودستگی در فراکسیون ولایی شدند. نام این فراکسیون مستقلان است اما در زیر بیرق امید سینه میزنند و اهداف جریان امید را پیش میبرند و در انتخابات ریاست جمهوری اثبات کردند که از مبانی اصولگرایی فاصله دارند.»
مقصودی افزوده است: «میتوان گفت بازنده اول انتخابات (داخلی مجلس) فراکسیون مستقلان بود. شکست این فراکسیون این پیام را برای اسامی که نام برده شدند، داشت که آنها به مبانی اصولگرایی، شفافیت و عدالتطلبی بازگردند و همان فراکسیون ولایی اولیه تشکیل شود تا در اتفاقات آینده تصمیمات بهتری اتخاذ شود.»
لاریجانی در آستانه دوراهی
در این شرایط است که به نظر میرسد رقبا و مخالفان دولت میخواهند علی لاریجانی را در مقابل یک دوراهی قرار دهند؛ راه اول ادامه حمایتهای او از دولت خصوصاً در موضوعاتی مثل برجام و FATF است و راه دوم چرخش به سمت آنها. با عرض اندامی که آنها در جریان انتخاب رئیس مجلس مقابل لاریجانی داشتند، بعید نیست که اگر او به راه اول برود، آنها هم بخواهند برای سال چهارم مجلس عرض اندام انتخاباتی خود را در برابرش تا آخر ادامه دهند. آن وقت در صورت تکرار صفکشیهای امسال شاید علی لاریجانی نتواند براحتی دوازدهمین سال ریاستش بر مجلس را تجربه کند.
رفتن او به راه دوم یعنی بازگشت به ائتلاف سیاسی با اصولگرایان مخالف دولت قطعاً استمرار ریاستش بر مجلس را تضمین میکند اما این پایان راه برای کسی نیست که هم انتخابات مجلس ۹۸ را پیش رو دارد و هم زمزمه حضورش در انتخابات ۱۴۰۰ به گوش میرسد.
خصوصاً این که فراخوانی که اصولگرایان برای جذب علی لاریجانی و نزدیکان او در انتخابات اخیر هیأت رئیسه داشتند، چندان نمیتواند برای معادلات سیاسی بیرون مجلس در همین آوردگاههای ۹۸ و ۱۴۰۰ ملاک عمل باشد. اصولگرایان مخالف دولت به وضوح علی لاریجانی را بابت مواضع یک دهه گذشتهاش، چه در قبال دولت احمدینژاد و چه دولت روحانی یک «خائن» به این جریان میدانند.
رودرروییهای مکرر آنها با علی لاریجانی که در جریان مراسم ۲۲ بهمن سال ۹۱ قم به اوج خود رسیده بود و تا همین امروز کم و بیش ادامه یافت، مانعی جدی بر سر افزایش سطح همکاریهای دو طرف با هم بر سر مسائل بیشتری در قیاس با انتخابات رئیس مجلس است. معادلات آغاز به کار مجلس دهم هم تقریباً میتواند همین ایده را تقویت کند؛ جایی که ریاست علی لاریجانی بر مجلس ریسمانی شد برای بهم رساندن اصولگرایان مخالف دولت و نزدیکان او در یک فراکسیون واحد.
اما همین که رأی ریاست لاریجانی تثبیت شد، نزدیکان او راه دیگری در پیش گرفتند و بدین ترتیب عمر فراکسیون «ولایت» که در ابتدای مجلس دهم قرار بود اکثریت مطلق بهارستان باشد، به دو هفته هم نکشید. با این پیشینه بعید است لاریجانی مهرهای باشد که مخالفان دولت برای معادلات و رقابتهای سیاسی خارج از مجلس روی آن حساب ویژهای باز کنند.
طیفهایی نظیر جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و تشکلهایی از این دست که اکنون با کنار رفتن گروههای پیشکسوت و سابقهدار اصولگرایی تبدیل به عناصر بازیساز این جریان شدهاند، نه تنها هیچ نشانی از صاف شدن دلشان با علی لاریجانی و امثال او بروز ندادهاند، بلکه همین اخیراً با تکرار تأکید همیشگی خود بر مسائلی چون «تصویب ۲۰ دقیقهای برجام»، «بر باد دادن منافع ملی با بستن دهان منتقدان در مجلس توسط لاریجانی»، «پیش بردن خط استکبار در لوایح FATF» و نظایر آن نشان دادهاند چارچوب عملی او را در سیاست تحمل نمیکنند.
در چنین وضعیتی میتوان خط و نشان کشیدن اصولگرایان مخالف دولت برای کرسی ریاست علی لاریجانی را بیشتر یک گروکشی از او در فضای داخلی مجلس دانست. جایی که اگر علی لاریجانی از کرسی ریاست به کف مجلس سقوط کند، بسیاری از سناریوهایی که برای آینده سیاسیاش دارد هم یا دود میشوند یا حداقل مسیر تحققشان چند برابر سختتر خواهد شد. علی لاریجانی که در کف مجلس بنشیند، دیگر آن قدرها نمیتواند دورخیز قدرتمندی برای رسیدن به جایگاههایی چون ریاست جمهوری داشته باشد.
این شاید یکی از گزینههایی باشد که مخالفان دولت در ذهن دارند؛ مگر اینکه علی لاریجانی تحت تأثیر شرایط دچار تغییراتی اساسی و بنیادین در مواضع خود شود که او را یک بار دیگر به مرکز جریان اصولگرایی که البته اکنون تندتر از سالهای دوران اصلاحات است، نزدیک کند. تغییری نظیر آن چه از علی اکبر ولایتی بعد از درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی دیده میشود.