هوشنگ اعلم با بیان مقدمهای درباره حس امید در زندگی مردم اظهار کرد: امید احساسی برآمده از تمایل انسان و به گمان من همهی موجودات زنده است. برای بقاء درواقع امید سیستم محرک مجموعه ساختار بیولوژیک انسان و موجودات دیگر برای بودن و در مورد انسان رسیدن به شرایط بهتر است. آهویی که در جنگی نابرابر با یک پلنگ گرسنه تلاش میکند خود را نجات دهد و ما اسمش را تنازع بقاء گذاشتهایم. درواقع با امید به رها شدن از چنگال پلنگ تلاش میکند و این یک امر غریزی است. انسانی هم که در وسط اقیانوس در حال غرق شدن است و تلاش میکند خودش را نجات بدهد، انگیزهاش امید است. به هر حال امید با هر ماهیت و مکانیزمی که برایش تعریف شده یا بشود مهمترین عامل ادامه حیات و در مورد نوع انسان انگیزهای برای «شدن» و رسیدن به شرایط بهتر و حرکت به سمت تکامل است.او ادامه داد: چه در بعد معنوی و چه در بعد مادی، و طبعا انسان امیدوار، خوشبین است و انسان خوشبین امیدوارتر چون باور دارد که میتواند به شرایط بهتر برسد. اما وقتی این امید به بهتر شدن اوضاع بارها و بارها به بنبست برسد و وقتی در طول سالها همهی امیدها به ناامیدی ختم شود، طبیعی است که انسان نمیتواند خوشبین باشد و نسبت به هر عاملی که میخواهد او را به سمت خوشبینی و امیدوار بودن هدایت کند ناباوری دارد و مأیوس و دلسرد و وازده است. وقتی این ناامیدی جمعی شد یعنی جامعه مأیوس شد آن وقت باید قضیه را جدیتر دید و راه چارهای پیدا کرد.
وی گفت: چون ناامیدی چه در شکل فردی و چه در قالب جمعی واقعا خطرناک است و اولین آسیب آن ایستایی انسان است. وقتی آمار خودکشی بالا میرود یعنی در تعداد بیشتری از آدمها خوشبینی و امید به آینده کم شده و در چنین شرایطی دیگر پند و موعظه و نصیحت و شعار دادن که تا شقایق هست زندگی باید کرد جواب نمیدهد و از دست رسانهها هم چندان کاری برنمیآید.سردبیر مجله «آزما» درباره وظیفه رسانهها در ایجاد امیدواری بیان کرد: رسانه، نویسنده و خبرنگار بدون آنکه زمینه و متریال امیدآفرینی در اختیارش باشد نمیتواند کاری انجام دهد و الکی که نمیشود امید خلق کرد. آن هم در جامعهای که باورش آسیب دیده با شعار دادن نمیشود مخاطب را به خوشبینی و امید دعوت کرد. ضمن اینکه کار رسانه اطلاعرسانی است نه انتشار قصههای رمانتیک و خیالی. خبرنگار، روزنامهنگار و به طور کلی اصحاب رسانه باید واقعیت را منعکس کنند حالا در قالب خبر، گزارش، گفتگو یا هر شکل دیگری که بتواند برای انتقال اطلاعات از آن استفاده کرد.این روزنامهنگار با سابقه با انتقاد از عملکرد برخی مسؤولان در امیدبخشی به جامعه اظهار کرد: اگر مطلبی که در رسانه منتشر میشود، امیدبخش باشد و سابقه ذهنی مخاطب هم به او اجازه بدهد که پیام رسانه را باور کند طبعا امید و خوشبینی در جامعه گسترش پیدا میکند. مثلا رسانهای اعلام میکند تا فلان تاریخ سه هزار فرصت شغلی جدید ایجاد میشود حالا اگر مخاطب این خبر را باور کند امیدوار میشود و طبعا خوشحال خواهد شد و لبخند هم میزند. اما وقتی تجربه و سابقه ذهنیاش مانع باور این خبر بشود نه تنها امیدوار نمیشود عصبیتر هم میشود.
وی در ادامه گفت: بنابراین رسانهها میتوانند و باید امیدآفرین باشند به شرط اینکه زمینه، شرایط و مواد خام این امیدآفرینی وجود داشته باشد.اعلم در پایان گفت: به نظرم طرح این مساله که رسانهها باید امیدآفرینی کنند یک جور پرتاب توپ به زمین رسانه است و انداختن بار سنگین امیدسازی به گردن رسانهها که درواقع باید به عهده مسؤولان و مدیران جامعه باشد. البته خبرنگار و روزنامهنگار در انتخاب تیتر یا نگارش مطلب باید دقت کند. که تأکیدش بر مثبت بینی و امید آفرینی باشد و موقع نوشتن مطالب نیمه پر لیوان را ببیند و این پر بودن را به چشم مخاطب بکشد و سیاهنمایی نکند اما حرفش باید مستدل باشد در واقع اصحاب رسانه میتوانند آنچه را که باعث امیدواری جامعه میشود صیقل شدهتر و درخشانتر تحویل مخاطب بدهند اما اصل مساله را نه میتوانند و نه حق دارند که جعل کنند و یا خلاف واقعیت بنویسند. مگر در قالب رپرتاژ آگهی که آن هم باور نمیشود. پس باید به دنبال ایجاد شرایط و واقعیتهای امیدآفرین بود و به قول قدیمیترها بیمایه فطیر است.