گروه جامعه: ایدهآلگرایی در ازدواج و به دنبال یک زندگی بیدغدغه و در رفاه کامل بودن باعث تغییر دید جوانان نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده شده است.
جایی خواندم که دختران خیلی نمیتوانند در بالا بردن آمار ازدواج کاری کنند، اما میتوانند آمار ازدواج را از اینی که هست پایینتر نیاورند وحالا آمار این روزهای خبر گزاریها که بیش از یک میلیون نفر از دختران بالای ٣۵ سال به تجرد قطعی رسیدهاند وحقیقت این هست که ازدواج برای خصوصاً دهه شصتیها تبدیل به معضل شده است. برای فهم مشکلات و سؤالاتی که در این رابطه مطرح میشود مطالبی را در دستهبندی زیر بیان میکنم.
اول به سراغ مورد اول یعنی ریشهیابی مسئله که میتوان در تقسیمبندی زیر بیانش کرد، میپردازیم:
الف: تغییر نگاه به ازدواج
مهمترین علت بالا رفتن سن ازدواج، بهویژه برای دختران، تغییر نگاه به ازدواج هست. یعنی تشکیل خانواده از اهداف اصلی خودش (مودت، رحمت، سکینت، تداوم نسل) دور شده و ازدواج خصوصاً از جانب بسیاری از پسران برای رفع نیازهای جنسی صورت میگیرد.همچنین ایدآلگرایی در ازدواج و به دنبال یک زندگی بیدغدغه و در رفاه کامل بودن به این مسئله دامن زده و این دو نگاه، باعث تغییر دید جوانان نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده شده است. دختران ما منتظرند شاهزاده از قصر طلایی خودش بیرون آمده و با اسب سفید به دنبالشان بیاید، پسرها هم منتظرند ملکه سرزمین افسانهها، باربی از راه برسد و آقا پسر از او خواستگاری کرده و یک زندگی خوش و خرم و بی مشکل را تا آخر عمر داشته باشند! (الگوی سیندرلایی، سفیدبرفیای!).اما واقعیت این است که نه شاهزاده با اسب سفید مرد طراز و الگوست و نه ملکهی سرزمین افسانهها، باربی، زن طراز و الگوی مدنظر اسلام است و نه زندگی بیدغدغه در هیچ کجای کره زمین وجود دارد. شاهد مثاقعیلش هم آیات ابتلا و امتحان در قرآن کریم که مبتنی بر آنها هرلحظه و هر جا ما در امتحانات و ابتلائات مختلفیم.
این مورد به شدت هم در نگاه دختران وجود دارد و هم در نگاه پسران و هم در نگاه خانوادههای هردو آن ها. این موضوع هم خودش معلول علتهای دیگری است.
ب: تغییر معیارها
معیار اصلی در انتخاب زوج چه برای پسر و چه برای دختر ایمان و اخلاق و کفویت (همتایی) در آن است. به نظر بنده و مبتنی بر مطالعاتی که در منابع اسلامی داشتهام همهی معیارهای غیرازاین بیجا و غلطاند. (خرده نگیرید که از جامعه اطلاع ندارید و… بنده نیز مانند شما در متن جامعه هستم و معتقدم معیارهایی مثل اشتغال مرد، تعهدات اخلاقی و.. ذیل معیار دین و ایمان قرار میگیرند و به دنبال حذف این معیارها درروند انتخاب همسر نیستم)قاطعانه میگویم در منابع دینی نه زیبایی دختر معیار انتخاب است نه ثروت و مدرک مرد و نه سربازی رفتن یا نرفتنش!اما دینمداری، خوشاخلاقی، امانتداری، صداقت و کفویت زوجین از معیارهای اصلی ازدواج هست. ان شاء الله در آینده نزدیک با روایات و احادیث معیارهای ازدواج از جانب پسران و دختران در خدمتتان خواهم بود.
ج: تحصیل و اشتغال دختران.
اما میرسیم به معضل اصلی! بدون شک یکی از علتهای اصلی بالا رفتن سن ازدواج دختران، تحصیل بی و حدومرز دختران و جابهجایی نقشهای زنان و مردان هست. بههیچوجه مخالف تحصیل دختران نیستم. اما مخالف تحصیل بدون برنامهریزی و غیر نطاممند دخترانم. تحصیل بیحدومرز دختران باعث برهم خوردن توازن جنسیت در اشتغال شده است و از همه بدتر نظام کفویت را در ازدواج به هم زده است و زنان را از نقشهای اصلی خودشان دور کرده است.اما در مورد اشتغال، در تمام دنیا زنان بهعنوان نیروی کار ارزان شناخته میشوند، چون هم مطیعترند و هم به درآمد کمتر قانعتر. به همین دلیل صاحبان کار و سرمایه تمایل بیشتری برای جذب زنان و دختران دارند. با افزایش تحصیلات، دختران تمایل بیشتری برای ورود به بازار کار و استقلال مالی دارند به همین جهت عرصه برای اشتغال و تحصیل مردان تنگتر میشود. درنتیجه مردان که تا بیست سال پیش در بیستسالگی امکان تشکیل زندگی داشتند به دلیل کم شدن عرصههای اشتغال نهایتاً میتوانند تا سیسالگی توانایی تشکیل زندگی پیدا کنند و درنتیجه سن ازدواج دختران بالا میرود.
د: سربازی پسران
مشکلی که بر مشکلات و معضلات ما افزوده است، سربازی پسران است که به ضرر هر دو جنس است. دختران بدون دغدغه و با خاطری آسوده، راحت وارد دانشگاه میشوند و پشتهم پلههای ترقی را طی میکنند. اما پسران اگر نتوانند دانشگاه قبول شوند پشت کنکور میمانند و باید بروند سربازی و با یک حساب سرانگشتی سه سال از دختران عقب میمانند (دو سال سربازی+ یک سال پشت کنکور).پسازاین مرحله پسران دودسته میشوند یا به دانشگاه میروند یا سرکار. پسرانی که دانشگاه میروند تا دوره دکترا دغدغه سربازی رادارند. اما پسران دسته دوم، چون دیدهاند پسران دسته اول با معضل اشتغال پس از تحصیل مواجه شدهاند تصمیم میگیرند وارد بازار کار شوند تا زودتر امکان تشکیل خانواده پیدا کنند.با توجه به فراهم شدن امکان تحصیل آزادانه و بدون دغدغهی دختران، بعضی از پدران و مادران دختران اجازهی ازدواج را تا پایان تحصیل دخترشان، نمیدهند. این مسئله باعث میشود فرصتهای مناسب ازدواج را که پیش یا در زمان تحصیل برایش فراهم بود از دست برود.
دخترانی که به مراتب بالای علمی رسیدند، اما دیگر فرصت ازدواج برایشان ایجاد نمیشود.
خانوادهی پسران هم در این مسئله کم مقصر نیستند و بسیاریشان به تواناییهای پسرشان اعتماد نکرده و برای او اقدام به ازدواج نمیکنند؛ و یا در انتخاب دختر میخواهند به آرزوهای دست نیافته خودشان دست یابند! درحالی که فرزندشان با انتخاب آنها موافق نیست و جلسات خواستگاری عمدتا به نتیجهای نمیرسد. (راهکار برای پسران در این مورد این است که خیلی صریح و روشن معیارهایشان را با خانواده شان در میان بگذارند.).اما مسئلهی اصلی که میتوان عنوان «ظلم دختران به دختران» یا «ظلم دختران به خود» را به آن داد این است که دختران خوش سیما که خود را به نمایش هر چشم هرزهای میگذارند، باعث میشود معیار پسران در ازدواج عوض شده و به دنبال دختران باربی باشند.همچنین عمدهی این دخترکان که عمدتا خواستگارهایشان پرشمار است و هر پسری ترجیح میدهد شانس خود را برای به دست آودنشان امتحان کند! معیارهای عجیب و غریب با مهریههای سر به فلک کشیده دارند!این مسئله باعث میشود که کلا پسرها نسبت به دختران بدبین شوند و گاهی تا مدتها خواستگاری نروند!
و آه و ناله سردهند که دختران پر توقعند و مهریه هاشان بالاست.در صورتی که اصلا از ابتدا نباید خواستگاری چنین دخترانی میرفته اند. بلکه باید معیارهایشان را اصلاح کنند و با معیارهای اسلامی اقدام کنند. این دورهای باطل باید با اقدامهای انقلابی شکسته شود.