سرمای سوزناک زمستان نفسهای آخرش را میکشد و پیست موتورسواری آزادی در هوای معتدل ورزشگاه آزادی شلوغتر از روزهای قبل است. صدای زوزه موتورها با صدای وزش بادهای سهمگین سکوت چندروزه پیست را شکسته است. نگاهها به موتور خوشرنگ و لعابی دوخته شده که با لباس مشکی و قرمز صاحبش هارمونی خوبی دارد. بهناز شفیعی، نخستین و تنها قهرمان موتورسواری سرعت زنان کلاه ایمنی را از سر بر میدارد و آرامآرام از محوطه پیست خارج میشود اما بعد از تمرین دوساعته آثار خستگی در چهرهاش آشکار نیست. نه از سرما و وزش باد در اطراف پیست خم به ابرو میآورد نه از حمل موتوری که چیزی بین ۱۵۰تا ۱۷۰کیلوگرم وزن دارد. وزن موتورش سنگینتر از حد تصور است اما نه به سنگینی نگاه کسانی که تا چند سال قبل او را مهمان ناخوانده پیست آزادی میدانستند و شأنی بالاتر از رقابت با یک زن موتورسوار را برای خودشان قائل بودند. حمل این موتور غولپیکر و رامکردنش در پیچهای ریز و درشت پیست آزادی برایش سادهترین کار ممکن است؛ همانطور که آن نگاههای سنگین جای خودشان را به تشویق و تحسین دادند. بهناز شفیعی حالا در زمره زنان موفق ورزش ایران قرار دارد و جسارت و شجاعتی که برای بدلشدن به یک موتورسوار حرفهای بروز داد بستر اصلی داستانهایی خواهد شد که مادران ایرانی میتوانند برای دخترانشان روایت کنند. او معروفترین زن موتورسوار ایران است و پیشنهادهای زیادی برای ادامه زندگی حرفهای در کشورهای مختلف دارد اما میگوید بهعنوان مادر موتورسواری ایران اینجا میماند تا بار رسالتی که روی دوشاش سنگینی میکند را بکشد. او که در سال۲۰۱۵ بهعنوان یکی از ۸ زن قدرتمند دنیا انتخاب شد حرفهایش همیشه خواندنی است.
- دخترها معمولا سراغ رشتههای پرهیجان و کمخطر مثل فوتبال و فوتسال یا نهایتا ورزشهای رزمی میروند. چه شد که مسیر دیگری را انتخاب کردید؟
اصلا چگونه به موتورسواری علاقهمند شدید؟من از کودکی عاشق موتور بودم. وقتی اطرافیانم را سوار موتور میدیدم گریه میکردم و از آنها میخواستم مرا سوار کنند اما در تصوراتم نبود که یک روز موتورسوار حرفهای شوم. این کارها یک تلنگر میخواهد. باید جرقهای در زندگی شما زده شود تا مسیرتان را تغییر بدهد. وقتی سیزده به در سال۱۳۸۳ به یکی از روستاهای اطراف زنجان رفته بودیم زن میانسال روستایی را سوار بر موتور دیدم و آنقدر نگاهش کردم تا از تیررس نگاهم خارج شد. از همان روز که ۱۵سالم بود این جرقه در ذهنم زده شد که موتورسواری را تجربه کنم. این علاقه در وجودم بود تا اینکه در سال۱۳۹۰ یک موتورسیکلت معمولی خریدم و رؤیاهایم را جستوجو کردم.
- اولین موتوری که خریدید چند سیسی بود؟
اولین موتورم آپاچی ۱۸۰سیسی بود. شما بهعنوان موتورسوار خیابانی کارتان را شروع کردید؛ آن هم در سال۱۳۹۰ که موتورسواری زنان اصلا رایج نبود. مردم چه واکنشی نشان میدادند؟حرفها و واکنشهای مردم، سراسر تحسین و تشویق بود. عدهای هم پرسوجو میکردند و میگفتند کجا آموزش موتورسواری دیدهای؟ برخی از خانمها از ماشین پیاده میشدند و ملتمسانه از من میخواستند که سوارشان کنم. یکبار در کرج مشغول موتورسواری بودم که با ماشین عروس روبهرو شدم. وقتی برای عروس و داماد بوق زدم، عروس با هیجان از ماشین پیاده شد و با هم موتورسواری کردیم. بعد از طیکردن مسیر نسبتا کوتاه و پایان فیلمبرداری از موتور پیاده شد و این یکی از بهترین خاطرات من در مواجهه با مردم است. در آن سالها بهعنوان یک موتورسوار مبتدی اطلاعات چندانی نداشتم اما مدام باید به پرسشهای مردم پاسخ میدادم. موتورسواری برای من یک کار عادی بود اما پرسوجوها و تعجب مردم مرا بیشتر به سمت موتورسواری سوق داد.
- برای این سؤالها جوابی پیدا کردید؟
پرسوجوهای مردم هم یک جرقه دیگر بود و تصمیم گرفتم برای حل معماهایی که در ذهنم ایجاد شده بود به محل تمرین موتورسوارها در جاده برقان که نزدیک کرج بود بروم تا تمرین موتورسوارها را نگاه کنم. یک روز وقتی مشغول تماشای تمرین بودم با حمید مهینخاکی که مربی موتورسواری و از قهرمانان این رشته بود آشنا شدم. آقای مهینخاکی پیشنهاد کرد که به جای موتورسواری در خیابان به پیست بروم و با موتور کراس تمرین کنم. من به رشته سرعت علاقه داشتم اما زیرنظر حمید مهینخاکی با موتور کراس تمرین کردم. بعد از ۲سال و وقتی دیدم هیچ زنی در رشته موتورسواری سرعت فعالیت نمیکند و مسابقهای هم برگزار نمیشود، عزم و ارادهام بیشتر شد تا مسیر تازهای را برای همه زنان ایرانی که به موتورسواری علاقه دارند باز کنم.
- چطور به موتورسوار حرفهای و قهرمان رشته سرعت تبدیل شدید؟
پیگیریهای مداوم و بیوقفهام باعث شکستهشدن سدها و موانعی شد که سالها در برابر زنان موتورسوار بود. من نخستین زن ایرانی بودم که وارد پیست موتورسواری استادیوم آزادی شدم و با آقایان تمرین کردم. مدتی بعد مسابقات موتورسواری زنان را برگزار کردند و مجوزهای لازم صادر شد. سال۱۳۹۵ نخستین تمرین زنان موتورسوار و اسفند سال۱۳۹۷ راند اول مسابقات موتورسواری سرعت زنان در پیست استادیوم آزادی برگزار شد و قهرمان این مسابقات شدم.
- از چه موقعی در موتورسواری به شهرت رسیدید؟
من قبل از قهرمانی در مسابقات کشوری به شهرت رسیده بودم. وقتی بهعنوان نخستین زن ایرانی وارد پیست موتورسواری آزادی شدم و این سد شکسته شد به شهرت رسیدم. این اتفاق در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب گستردهای داشت و از بیبیسی،سیانان، آسوشیتدپرس، نیویورک تایمز و نروژ تی وی و حتی شبکه ایتالیایی کوریا دلا سرا برای تهیه گزارش به پیستهایی که تمرین میکردم آمدند تا از من گزارش تهیه کنند.
- خیلیها شما را یکی از زنان پیشرو و سدشکن ورزش ایران میدانند که هیچ وقت در برابر شرایط سخت تسلیم نشدید. برای شکستن سدها و عبور از موانع و محدودیتها چه کارهایی انجام دادید؟
وقتی موتورسواری را شروع کرده بودم، درهای پیست آزادی چند روزی بود که روی زنان باز شد اما یکباره تا چندماه مانع ورود ما میشدند. به همین دلیل آخر شبها در خیابانها و اتوبانهای خلوت تهران تمرین میکردم. به هر جایی که شبیه پیست بود میرفتم و تمرین میکردم. حتی مدتی در جاده چالوس که پیچوخمهایش شبیه پیست موتورسواری است میرفتم اما ۲بار به دره سقوط کردم. آسیب و زمینخوردن زیاد داشتم اما بهخاطر علاقهام و برای محققشدن رؤیایم که قهرمانی در مسابقات موتورسواری بودم تحمل میکردم. برای آشنایی زنان با جذابیتهای موتورسواری و معرفی این رشته ورزشی به آنها از تمریناتی که در خیابانها انجام میدادم فیلم میگرفتم و در صفحه شخصیام منتشر میکردم. تماشای این کلیپها و گفتوگوهایی که با رسانههای داخلی و خارجی انجام میدادم هر روز زنان بیشتری را به موتورسواری علاقهمند میکرد. علاوه بر این، با مسئولان فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی مذاکرات مفصلی داشتم تا دنبال مجوزهای لازم برای بازکردن درهای پیست آزادی روی زنان موتورسوار بروند. در آن مقطع فریبا جوانمردی، نایبرئیس سابق فدراسیون خیلی تلاش کرد و عاقبت موفق شد مجوز ورود من به پیست آزادی را بگیرد. میتوانم بگویم ۵۰درصد موفقیتم را مدیون خانم جوانمردی هستم که بیش از پست و مقام به موفقیت ورزشکاران فکر میکرد.
- وضع ورزش زنان بهخصوص موتورسواری زنان در ایران نسبت به چند سال قبل بهتر شده؟
بهطور کلی ورزش زنان در حال بهترشدن است و سیر تکاملی را طی میکند. دستکم یکسری مسابقاتی که قبلا برگزار نمیشد را برگزار میکنند و ورزشکاران زن در کورس رقابت قرار میگیرند و در چنین بستری رشد میکنند. البته هنوز هم محدودیتهایی وجود دارد و خیلی از دختران ایرانی برای تبدیلشدن به یک موتورسوار حرفهای از طرف خانوادهها منع میشوند.بله، محدودیت هنوز هم وجود دارد و تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم. همین که هنوز به زنان گواهینامه موتورسواری نمیدهند یعنی محدودیت. البته من با موتورسوارهای آمریکایی صحبت کردم و آنجا هم محدودیتهایی در حق زنان موتورسوار اعمال میشود. در آمریکا هم اسپانسرها کمتر از زنان موتورسوار حمایت میکنند و زنان برای حضور در مسابقات ۱۰۰۰سیسی، محدودیتهایی دارند. این تبعیض جنسیتی کم و بیش در همه کشورهای جهان وجود دارد.
- خودتان هم با چنین محدودیتهایی مواجه بودید؟
صددرصد. من خیلی شبها با تیپ پسرانه به خیابان میرفتم و تمرین میکردم تا مشکلی برایم پیش نیاید. انواع و اقسام آسیبها را به جان میخریدم اما تحمل محدودیتها و تبعیضها آسان نیست. حتی وقتی بهعنوان نخستین زن موتورسوار ایرانی وارد پیست آزادی شدم خیلی از آقایان موتورسوار نمیپذیرفتند که یک موتورسوار زن در یک رشته مردانه با آنها رقابت کند. مثل همان مشکلی که با کامبیز دیرباز در مجموعه رالی ایرانی داشتم. او هم به حضورم در رالی ایرانی اعتراض میکرد و معتقد بود باید تنها موتورسوار این مجموعه باشد. من معتقدم محدودیت بهانهای بیش نیست. ما باید این بهانهها را کنار بگذاریم تا به رؤیاهایمان برسیم. همه ما رسالتی داریم و باید آن را به دوش بکشیم. رسالت من هم این است که در رشته موتورسواری راهگشا باشم و یک میراث خوبی برای آیندگان به جا بگذارم.
- بهعنوان یکی از زنان موفق ورزش ایران، چه آیندهای برای ورزش زنان پیشبینی میکنید؟
ورزشکاران زن کم و بیش به مسابقات بینالمللی اعزام میشوند و رسانهها نگاه ویژهای به موفقیتهای گاه و بیگاه زنان ورزشکار دارند اما هنوز بسیاری از مسابقات زنان پخش زنده تلویزیونی ندارد، درحالیکه زنان ایران با حجاب اسلامی مسابقه میدهند. بهطور کلی ورزش در کشور ما جایگاه ویژهای ندارد. خیلی از مردم و حتی برخی مسئولان، قهرمان جهان و المپیک را نمیشناسند اما بازیگر درجه چندم سینما و تلویزیون و حتی کسانی که با کلیپهای سخیف و بیمحتوا در اینستاگرام جولان میدهند را به خوبی میشناسند. مردم همه ورزشکارها را دوست دارند اما از آنجا که تصویر بسیاری از آنها بهخصوص ورزشکاران زن را از تلویزیون ندیدهاند با آنها بیگانهاند. هنوز هم خیلیها نمیدانند زنان ایران در رشته موتورسواری هم فعالیت میکنند و اطلاع چندانی از این رشته ورزشی ندارند.
- اگر یک درخواست از مسئولان بالادستی ورزش داشته باشید، چگونه آن را مطرح میکنید؟
از مسئولان بالادستی ورزش درخواست میکنم مدیرانی را برای فدراسیونها و هیأتهای ورزشی استانها انتخاب کنند که دلسوز و با کفایت باشند. همه تشکیلات ورزشی برای موفقیت ورزشکاران ملی در میادین بینالمللی مهیاست اما خیلی از مدیران ورزشی، ورزشکاران رشتهای را که در آن فعالیت میکنند، نمیشناسند. من بهعنوان نخستین و تنها قهرمان مسابقات موتورسواری سرعت زنان هیچ جایگاهی در فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ندارم. عدهای از مدیران معتقدند ورزشکار اصلا نباید رئیس فدراسیون را ببیند اما من معتقدم رئیس فدراسیون باید برای تشویق قهرمانان سر تمرین برود و پای درددل آنها بنشیند. همین برخوردهای سرد و بعضا قهری، بسیاری از موتورسوارهای مستعد را از این رشته دور کرده است.
- شاید لازم باشد برای جلوگیری از موج مهاجرت ورزشکاران نخبه ایرانی برخوردها اصلاح شود. بهعنوان یکی از شناختهشدهترین زنان ورزشکار ایران از کشورهای دیگر پیشنهادی داشتهاید؟
چرا دروغ بگویم. بارها از وضع موجود خسته شدم و برای مهاجرت به صرافت افتادم اما کشورم را دوست دارم. از آمریکا و آلمان پیشنهاد داشتم و همین حالا از کانادا پیشنهاد دارم اما همانطور که گفتم رسالتی را به دوش میکشم. من از خیلی خوشیها چشمپوشی کردم و هزینههای زیاد را در موتورسواری متحمل شدم چون احساس مسئولیت میکنم. حس میکنم برای زنان موتورسوار ایران مادر موتورسواری هستم و خودم را در قبال آنها مسئول میدانم. اینجا ماندهام تا به همه دختران ایرانی که رؤیای تبدیلشدن به یک موتورسوار حرفهای را دارند کمک کنم تا جسارت ورود به پیست را پیدا کنند. به همین دلیل هر آنچه در موتورسواری یاد گرفتهام را بهطور رایگان به بقیه یاد میدهم. دوست دارم ۵۰سال بعد بگویند بهناز شفیعی راه را برای زنان موتورسوار ایرانی باز کرد؛ همانطور که ۵۰سال بعد از درگذشت تختی هنوز درباره او حرف میزنند.شاید یک روز تیرانداز شومزندگی بهناز شفیعی از نوجوانی تاکنون با موتورسواری عجین شده و او فرصت چندانی برای گرایش به ورزشهای دیگر نداشته است. قهرمان موتورسواری سرعت زنان اما علاقهاش به تیراندازی را پنهان نمیکند.
- شانستان را در ورزشهایی غیر از موتورسواری امتحان کردهاید؟
زهرا نعمتی، قهرمان پارالمپیک یکی از دوستان من است و یکی دو بار پیشنهاد داد شانسم را در تیراندازی امتحان کنم اما برای یک ورزشکار حرفهای سخت است که به ورزش غیرتخصصیاش ورود کند. در کنار موتورسواری، پارکور و بدنسازی هم انجام میدهم چون این دو ورزش به بالا رفتن قدرت و تمرکز یک موتورسوار حرفهای کمک میکند. تیراندازی هم یکی از رشتههای ورزشی مورد علاقه من است. خدا را چه دیدید شاید یک روز تیراندازی را هم شروع کردم.
- تاکنون برای تماشای فوتبال یا والیبال به سالنها یا استادیومهای ورزشی رفتهاید؟
اصلا به فوتبال علاقهای ندارم و هنگام پخش مسابقات فوتبال، کانال تلویزیون را عوض میکنم اما اگر به فوتبال علاقه داشتم قطعا برای ورود به ورزشگاه میجنگیدم. من کسی هستم که محدودیتها را کنار میزنم و برای رسیدن به آرزوهایم میجنگم.
- سفر به آمریکا چه دستاوردی برای شما داشت؟
وقتی رسانههای خارجی از من بهعنوان تنها زن موتورسوار خاورمیانه که بهطور حرفهای فعالیت میکند نام بردند، قهرمان موتورسواری آمریکا با ارسال ایمیلی از من خواست به این کشور بروم و با هم مسابقه بدهیم. ۲سال برای دریافت ویزا تلاش کردم. بعد از سفر به آمریکا و از آنجا که اصلا به مسابقات برونمرزی اعزام نشده بودم، به ناچار دورههای لازم را پشتسر گذاشتم و با اخذ مدارک لازم در مسابقات موتورسواری آمریکا شرکت کردم. در این کشور ۴دوره موتورسواری سرعت و موتور کراس را پشتسر گذاشتم و در ۳مسابقه شرکت کردم.
- در آمریکا مقام هم کسب کردید؟
با توجه به تمرینات نصفه و نیمهای که در ایران داشتم مقامی کسب نکردم اما اگر بیشتر میماندم و به تمرینات حرفهای در آمریکا ادامه میدادم قطعا جزو نفرات برتر میشدم.
- ظاهرا در جریان همین مسابقات مورد توجه نشنال جئوگرافیک قرار گرفتید.
ماجرا از این قرار بود که در سال۲۰۱۵ بهعنوان یکی از۸زن قدرتمند دنیا انتخاب شدم و این اتفاق بهشدت مورد توجه رسانههای خارجی قرار گرفت. به همین دلیل مرا بهعنوان مدل کمپینهای تبلیغاتی انتخاب میکردند. نشنال جئوگرافیک هم مستندی از زندگی ۴زن قدرتمندی که دنبال رؤیاهایشان رفتند و به موفقیت رسیدند تهیه کرد و یکی از این چهار زن من بودم. تماسها از وقتی در ایران بودم برقرار شد و سفری که به آمریکا داشتم فرصت مناسبی بود تا برای تهیه مستند بهناز شفیعی با نشنال جئوگرافیک همکاری کنم.
- سفر شما به آمریکا با تصمیمهای غیرانسانی ترامپ و قرار گرفتن ایران در فهرست کشورهایی که شهروندانش برای ورود به این کشور محدود میشدند همزمان شد. در حاشیه حضور در مسابقات موتورسواری آمریکا به شکل نمادین با این تصمیم مخالفت کردید. ماجرا چه بود؟
وقتی یکی از مسابقات به پایان رسید در اعتراض به تصمیم ترامپ با پرچم ایران وارد پیست شدم و پرچم کشورم را بالا بردم. وقتی به ایرانیها اتهام وارد میکردند به من بر میخورد و با این کار خواستم به آمریکاییها که تصور میکردند زنان ایرانی با شتر در خیابانها تردد میکنند بفهمانم که زنان ایران قوی هستند و توانایی انجام هر کاری را دارند. وقتی پرچم ایران را وسط پیست و مقابل دوربین رسانههای خارجی بالا بردم، با صدای بلند و به زبان انگلیسی میگفتم نه به نژادپرستی. آمریکاییها به این کار من اعتراض میکردند و میگفتند برای ما مشکلساز خواهد شد اما به هشدارهای آنها توجه نکردم.
بهناز شفیعی در کنار همه مشغلههایی که بهعنوان موتورسوار حرفهای دارد این روزها درگیر یک پروژه سینمایی شده و قرار است نقش اول فیلمی از آرش معیریان باشد که احتمالا سال آینده اکران خواهد شد. او خودش را با فضای کار در سینما بیگانه نمیداند؛ «اولین تجربه سینماییام همکاری با عوامل فیلم «آذر» بهعنوان بدلکار بود. بعد از این تجربه به همکاری با عوامل رالی ایرانی که در شبکه نمایش خانگی پخش شد دعوت شدم. رالی ایرانی مسابقهای بود که ۲۰قسمت آن در شبکه نمایش خانگی پخش شد و کارگردانش آقای معیریان بود. در همان پروژه آقای معیریان به من گفت ۸۵درصد تواناییهای یک بازیگر را داری و ۱۵درصد مابقی را میتوانی با حضور در کلاسهای بازیگری یاد بگیری. ایشان جرقه بازیگری را در ذهن من زد. خیلیها از کشورهای مختلف دنیا میخواستند برای ساخت مستند زندگی من به ایران بیایند اما قبول نکردم و تصمیم گرفتم خودم با عوامل قوی این کار را انجام بدهم. وقتی این ایده را با آقای معیریان مطرح کردم مورد استقبال قرار گرفت و کار شروع شد. فیلمنامه در حال نوشتهشدن است و قرار است فیلم از مستند به داستانی تغییر ماهیت بدهد. سوژه اصلی فیلم داستان زندگی من است و امیدواریم تا بهار سال آینده به مرحله پیش تولید برسیم. » قهرمان موتورسواری سرعت زنان برای بازی در چند فیلم و سریال پیشنهادهایی دارد و میگوید بعید نیست به جرگه بازیگران بپیوندد؛ «تعدادی از کارگردانها ترجیح میدهند با بازیگر زنی که نیازی به بدلکار هم نداشته باشد همکاری کنند. از اینرو چندین پیشنهاد مختلف از سینما و شبکه نمایش خانگی دارم. در سینما دنبال پول نیستم. اگر در کاری استعداد داشته باشم ادامه میدهم و در غیر این صورت میروم دنبال کارم. امکانش وجود دارد که در آینده به یک بازیگر حرفهای بدل شوم».من خیلی شبها با تیپ پسرانه به خیابان میرفتم و تمرین میکردم تا مشکلی برایم پیش نیاید. انواع و اقسام آسیبها را به جان میخریدم اما تحمل محدودیتها و تبعیضها آسان نیست