گروه جامعه: داستان کودکان کار مشکل امروز و دیروز نیست. استخوان لای زخمی است که سالهای طولانی است که مسئولان، جامعهشناسان و متخصصان علوم رفتاری را به خود مشغول کرده، اما دریغ از نتیجهای ثمربخش. برگزاری جلسات مکرر، تصویب قوانین ریز و درشت و اجرای طرحهای ضربتی هم راه به جایی نبرده است. انگار هیچ قدرتی توان مقابله با کار کودکان را ندارد.
«چراغ قرمز میشود، پسرک به سمت خودروها حرکت میکند. نیمی از چهرهاش را پشت ماسک مشکی رنگ مخفی کرده و با خجالت بسته فال را به سمت سرنشینان خودروها میگیرد، به این امید که بتواند چیزی بیش از چند تخم مرغ برای سفره شام خانوادهاش تهیه کند. آنسوتر اما چند پسربچه دیگر بساط شیشه پاککنی با خود دارند و تلاش میکنند با پاک کردن شیشه خودروها پولی از راننده دریافت کنند. اگر راننده دستمزد خوبی به آنها بدهد که هیچ اما اگر شیشه را بالا بکشد و سعی کند بیتفاوت از کنار آنها عبور کند فحش و نفرین است که نثارش میشود. «انشاءالله کرونا بگیری، هم خودت هم خانوادهات.» این نفرین جدیدی است که این روزها سر چهارراهها به گوش میرسد.داستان کودکان کار مشکل امروز و دیروز نیست. استخوان لای زخمی است که سالهای طولانی است که مسئولان، جامعهشناسان و متخصصان علوم رفتاری را به خود مشغول کرده، اما دریغ از نتیجهای ثمربخش. برگزاری جلسات مکرر، تصویب قوانین ریز و درشت و اجرای طرحهای ضربتی هم راه به جایی نبرده است. انگار هیچ قدرتی توان مقابله با کار کودکان را ندارد. حتی ویروس کرونا هم که در بیشتر کشورهای جهان توانسته مردم را خانهنشین کند و بسیاری را به قرنطینههای خانگی بفرستد، در مقابل کار کودکان، ضربه فنی شده و راه به جایی نبرده است. از همان روزهایی که مسئولان بهداشتی کشور از افزایش تعداد مبتلایان به کرونا خبر دادند و بسیاری از کسب و کارها برای مقابله با اپیدمی بیماری تعطیل شدند، بسیاری از نانآوران کوچک در قانون قرنطینه قرار نگرفتند و در خیابانها و کارگاههای زیرزمینی باقی ماندند. هرچند تعداد کودکان باقی مانده در خیابانها به مدد کمک مراکز خیریه مردمنهاد کم شد اما همچنان هر روزه در چهارراهها و معابر با آنها مواجه میشویم.
میلاد یکی از همین کودکان کار است. از وقتی پدرش آنها را ترک کرد، مادر با پاک کردن سبزی و کار در خانه مردم هزینه زندگیشان را تأمین میکرد اما افزایش مبتلایان به کرونا و شروع قرنطینه مادر را خانهنشین کرد. میلاد میگوید: «دیگر کسی سبزی آماده نمیخرد و کسی هم برای نظافت منزل کارگر خبر نمیکند. به همین دلیل بر خلاف میل مادر و با ترس از مبتلا شدن راهی خیابان شدم تا با دستفروشی شکم خود و خانوادهام را سیر کنم.»
مجتبی هم سرنوشتی مشابه میلاد دارد. او هم برای تأمین معاش خانواده قدم در خیابان گذاشته، اما با این تفاوت که او به دلخواه خود در خیابانها دستفروشی نمیکند. کبودی ناشی از مشت و لگد پدر روی صورت و دستهایش دیده میشود. مجتبی میگوید: «پدرم معتاد است. تا قبل از شروع کرونا مادر و برادر بزرگم کارگری میکردند و خرج خانه و اعتیاد پدر را فراهم میکردند اما با شروع کرونا مادر خانهنشین شد.»او ادامه میدهد: «خیلی میترسم مریض شوم و بمیرم اما اگر به خیابان نیایم و شب دست پر به خانه برنگردم زیر مشت و لگد پدر خواهم مرد.»از همان روزها هشدارهای مسئولان بهداشتی کشور جدی شد و راه نجات از کرونا قرنطینه و در خانه ماندن اعلام شد، از همان روزهایی که با تعطیلی مدارس و مهدهای کودک، تلاش شد شرایط برای حفظ کودکان فراهم شود، کودکان کار یا همان نانآوران کوچک همچنان در خیابانها ماندند تا در تأمین معاش خانواده تلاش کنند. حالا هم که بیش از ۱۰۰ روز از حضور ویروس خطرناک کرونا در ایران میگذرد و تقریباً بیشتر مردم به زندگی مسالمتآمیز با این ویروس عادت کردهاند، بسیاری از مشاغل و کسب و کارها فعالیت خود را از سر گرفتهاند، باز هم کودکان کار در خیابانها و کارگاههای زیرزمینی حضور دارند. البته نگاهی دقیقتر از حضور پررنگتر آنها در شرایط زندگی با کرونا حکایت میکند. در شرایطی که حتی دستفروشان نیز به میان پیادهروها بازگشتهاند و در مراکز و پاساژهای شلوغ و پرتردد کمتر کسی ماسک میزند و دستکش به دست دارد، در شرایطی که بسیاری از کسب و کارها دچار مشکل شدهاند و برخی از کارفرمایان به دنبال نیروی کار ارزانقیمتتر میگردند، بازگشت کودکان کار به خیابانها و کارگاهها بیش از پیش به چشم میخورد. کودکانی که ماسک، دستکش و لوازم ضد عفونی کننده کافی در اختیار ندارند و علاوه بر آسیب ناشی از کار بیش از سایر افراد جامعه در معرض ابتلا به بیماری کرونا هستند. هر چند که به گفته متخصصان امور بهداشت و درمان کشور این کودکان به نوع شدید کرونا مبتلا نمیشوند اما ناقلانی هستند که به سادگی اطرافیان خود را به بیماری آلوده میکنند و حلقههای مؤثر در ادامه زنجیره انتقال بیماری خواهند بود.»