گروه سياسي- رسانهها: «آقای روحانی در دیدار با هنرمندان حرف هایی زد که حالا حالاها مناقشه برانگیز خواهد بود. یکی از جملاتی که ظاهرا برعده ای و از جمله آقای رحیم پور ازغدی گران آمده است این جمله بود: تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی معناست. آقای رحیمپور ازغدی در جشنواره عمار فرمودهاند این جمله از اساس غلط است چرا که در قرآن هم شعرا به دو دسته تقسیم شدهاند.»
به گزارش ایسنا، سید عبدالجواد موسوی با این مقدمه در خبرآنلاین نوشت: «آقای ازغدی را از سالهای دور میشناسم. اگر بگویم آدم ناخوانده و نامطلعی است، بیانصافی کردهام اما این را به ضرس قاطع میتوانم گفت که جهان را از منظر سیاست مینگرد و مصداق تام و تمام سخن حضرت مولاناست که فرمود:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود/زان سبب عالم کبودت مینمود
و درست به همین دلیل سخنش چندان قابل اعتنا نیست. اگر آقای ازغدی را آدم آزادمنشی میدانستم که بیملاحظه قدرت سیاسی این و آن به نقد سخنانشان مینشیند، در تعرض او به حسن روحانی ایرادی نمیدیدم اما هشت سال در مقابل سخنان حکیمانه و ارزشمند معجزه هزاره سوم خاموش ماندن و گاه حتی تاویلهای شبه حکیمانه و فلسفی از آن حرفها ارائه دادن و آنگاه در همان آغازین روزهای حسن روحانی در مقابل حرفهایش رگ گردنی شدن، بیتعارف یعنی "غرضورزی". و باز به تعبیر حکیمانه حضرت مولانا:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد/ صد حجاب از دل به سوی دیده شد
این مقدمه کوتاه را از اینرو عرض کردم تا بدانید با نقد حسن روحانی مشکلی ندارم که مشکل غرضورزی است و مسئلهای را غلط طرح کردن. آنهایی که در آن جلسه حضور داشتند و یا خبرمشروحش را در رسانهها دنبال کردند می دانند که آن سخن (text) در آن زمینه (context) چه معنایی دارد. آقای روحانی بحث فلسفی نمیکردند. عدهای از هنرمندان به صراحت و بیریا از مشکلاتشان گفتند و از موانعی که بر سر ارائه آثار هنریشان در جامعه وجود دارد، از بیسلیقگیها و تنگنظریها و بیاعتناییها و ... الخ. آقای رئیسجمهور در چنین فضایی و صدالبته در واکنش به آنها که به وزیر ارشادش به دلایلی کاملا غیر فرهنگی کارت زرد داده بودند حرفهایی زد؛ حرفهایی که به نظر من تا به امروز یکی از بهترین سخنرانیهای ایشان بوده. یکی از درخشانترین فرازهای ایشان در آن سخنرانی این جمله بود: اگر فضای هنری در افغانستان و عراق فعال بود، اشغال این دو کشور امکانپذیر نبود.
اگر عمری باقی بود فردا - پسفردا درباره این جمله خواهم نوشت. بگذریم. بله، در آن فضایی که عرض کردم آقای روحانی به قصد دلجویی از هنرمندان گفتند: تقسیم هنر به هنر ارزشی و غیرارزشی کار بیمعنایی است و آن وقت آقای ازغدی در پاسخ چنان میگویند کأنّه حسن روحانی نصاراست و چیزی از کتاب آسمانی مسلمانان نمیداند. اینکه در سوره مبارکه شعرا چه آمده را طفلان دبستانی هم میدانند، بحث بر سر تفسیر قرآن نیست، بحث بر سر این است که بسیاری از مدعیان ارزشمداری با تقسیمبندیهایی از این دست چه جفاها که بر هنرمندان و دلسوزان حقیقی این آب و خاک روا نداشتند و در عوض چه آدمهای بی هنر و ریاکاری را که برنکشیدند.
بحث بر سر این است که تقسیمبندیهایی از این دست به ابزاری بدل شده برای به عزلت کشاندن بسیاری از هنرمندان متعهدی که در هنرمند بودنشان و در شرافتمند بودنشان هیچ آدم منصفی شک ندارد. بحث بر سر این است که با طرح مباحثی این چنینی سالهاست که صورت را نکو گرفتهایم و اصلا و ابدا به اینکه دیگران دارند چه کارهایی در آن زیر صورت میدهند، نداریم. سالهاست که در بند نقش ایوان ماندهایم، غافل از آنکه در بسیاری از موارد خانه از پایبست ویران است.
آقای رحیمپور ازغدی علاوه بر بیربط خواندن سخنان آقای روحانی ایشان را به کاسبی کردن و دغدغه ریاست داشتن متهم کردند و اینکه کسی که چنین طرز تفکری دارد در مقابل خط امام و خط انقلاب و خط انبیا قرار دارد. چه میتوان گفت؟ خیلی چیزها. اما مجال اندک است، پس فعلا این دوبیت حکیمانه را از حضرت خاقانی داشته باشید تا بعد:
کارکرد جهان دون عجب است
همه سوگ است و نام او طرب است
آن که نادان ستور او به تک است
وان که دانا کمیت او عقب است