گروه جامعه: ۶۵ سال را رد کرده است و حدود ۸ سالی میشود که خودش را از افیون پاک کرده است و در یک مرکز خدمات سرپایی معتادان (شلتر) کار میکند و به معتادان خدمت میکند. از روزهای سیاه اعتیاد و روزهای خوش ترک میگوید. خوشرو هست و در طول مصاحبه فقط لبخند به لب دارد.
*خودت را معرفی کن؟
-اصغر ۶۵ ساله هستم. الان مجردم، ولی قبلا زن و بچه داشتم.
*چرا قبلا؟
-، چون وقتی معتاد شدم و پدر زنم را هم معتاد کردم از من طلاق گرفت.
*پدرزنت را معتاد کردی؟
- بله، پدرزنم را معتاد کردم. اول که معتاد شده بودم و تریاک میکشیدم، خانمم خیلی غر میزد و تهدید میکرد که طلاق میگیرد. من کمکم سمت پدر زنم رفتم و او را هم معتاد کردم.
*چطوری؟
-دهه هفتاد بود، من تازه داشت چهل سالم میشد و گفتم تریاک خوب است. اول تفریحی و اینکه هفتهای یکبار بکشم، ولی کم کم معتادش شدم و دیدم یک روز درمیان میکشم.
پدر زنم پیر بود به او گفتم بکش برای رفع درد خوب است، او هم شروع کرد و در ۷۰ سالگی معتاد شد.
*بعد چه کردی؟
-از خانه بیرونم کردند و، چون در یکی از استانهای شمالغرب بودیم، منم با پول کمی به تهران آمدم.
*در تهران چه کردی؟
- کارگر میوه فروشی و بعد تره بار شدم، اما آنها هم وقتی فهمیدند عمل من زیاد است، بیرونم کردند و کارتن خواب شدم.
*پول از کجا میآوردی؟
- ضایعات آهن و آلومینیوم جمع میکردم و شب در پارکهای اطراف میدان قیام میخوابیدم.
*خانواده ات به سراغت نیامدند؟
- ۱۵ سال از آنها بی خبر بودم تا اینکه ترک کردم و وقتی آدم حسابی شدم، قبول کردند ببینمشان، منم چند باری رفتم و بچه هایم را دیدم.
*همسرت چی؟
- او را هم دیدم. با اینکه طلاق گرفته بود، ازدواج نکرد و بچه هایم را به سر و سامان رساند.
*الان هم آنها را میبینی؟
-نه. اعتیاد من را داغون کرد و دیگر نه صدا و نه سیمای خوبی دارم، پیش آنها نروم بهتر است. مواد از من چیزی باقی نگذاشت و به قولی من را ترکاند.
*فقط تریاک میکشیدی؟
-اوایل تریاک بود، چند سال آخر منم مثل معتادان خیابانی کفی را بغل کرده و هروئین میزدم، چون تریاک مال معتادان پولدار است نه کارتن خواب خیابان، خدا رو شکر ترک کردم.
*ترک کردن مواد مخدر سخت است؟
-نه. ترک کردن دو حالت دارد، یا انگیزه میخواد یا اینکه به ته خط برسی، معتادی اگر به ته خط نرسد و همه بدبختیها را نکشد واقعی ترک نمیکند. بیمار باید خودش از درد مواد خسته شود تا بتواند ترک کند.
*تو چگونه ترک کردی؟
-من به انتهایش رسیدم و گفتم الان است که بمیرم، برای همین گفتم چند سال پاک زندگی کنم و بعد بمیرم. همین شد که آمدم در یک مرکز ترک که برای کارتن خوابها بود ترک کردم.
*بعد چه شد؟
-چون سنم بالا بود و جای خوابی نداشتم، مسئول شلتر از من خواست اینجا بمانم و کمک کنم. صبح تا ظهر به معتادان خدمت میکنم و عصر و شب در طبقه بالای شلتر زندگی میکنم.
*نمی خواهی باز خانواده ات را ببینی؟
-دختر و پسرم ازدواج کرده و بچه دارند، نه من جایم خوب است و آنها هم میدانند پدرشان ترک کرده و سالم است؛ این برای من کافی است.
*حرف آخر؟
-کاش همه ترک کنند قبل از اینکه راهی قبرستان شوند. کاش همه لذت پاکی از افیون را بچشند.