گروه فرهنگی: کوروش (کورش) نه تنها در میان ایران دارای جایگاهی خاص است که هستند غیر ایرانیانی که برای این انسان بزرگ که در ظرفیت زمان و مکان دوران زیست خود سعی در تبدیل جهان به جایی بهتر برای زیستن بود، احترامی ویژه قائل هستند.
سابقه برگزاری روز هفتم آبان ماه به عنوان روز بزرگداشت کوروش بزرگ که به اشتباه از سوی برخی روز تولد او عنوان میشود به بیش از یک دهه میرسد رخدادی که بر خلاف برخی از ادعاهای مطروحه نه از سوی مخالفان نظام صورت گرفته و نه از بیرون مرزها راهبری میشود. در زمان ساخت سد سیوند بر روی تنگِ بُلاغی که در نزدیکی و حریم میراث جهانی پاسارگاد قرار دارد و بیشترین سایتهای باستانی و تاریخی در آن جا کاوش شده است و در زمان آبگیری سد که با اعتراضهای گسترده انجمنهای میراث فرهنگی روبرو شد، انجمنهای میراث فرهنگی و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایرانی به انگیزه اهمیت و پاسداشت میراث جهانی پاسارگاد بر پایه سندهای تاریخی و علمی، پیشنهاد برگزاری روز بزرگداشت کوروش در هفتم آبان ماه را به سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت داده و درخواست کردند که این سازمانها برگزار کننده این روز بزرگ باشند. این پیشنهاد البته با توجه به برداشتهای اشتباه و نبود برنامهریزی و فقدان دانش کافی در میان مدیران و سرپرستان فرهنگی نسبت به یک رویداد بزرگ گردشگری، این مهم نهتنها تاکنون به مرحله اجرا در نیامده که چند سالی است رنگ و بوی سیاسی و امنیتی به خود گرفته است.
با این حال برای نخستین بار در سالهای ۸۴ و ۸۵ مراسم بزرگداشت کوروش توسط سیاوش آریا، دبیر انجمن مهرگان و پژوهشگر تاریخ ایران و میراث فرهنگی و شماری از دوستداران تاریخ و میراث ایرانی و سازمانهای مردم نهاد برگزار شد. اهمیت برگزاری این مراسم بهویژه از منظر گردشگری تا آنجاست که در سال ۹۶ بهرام پارسایی، نماینده شیراز در مجلس خواهان برگزاری این روز شد و درخواست خود را بر اساس اصل ۵۹ قانون اساسی مطرح کرد که البته این موضوع مورد توجه مدیران فرهنگی قرار نگرفت و به سادگی از کنار آن گذشتند. درباره کوروش(کورش) و چرایی انتخاب هفتم آبان به عنوان روز بزرگداشت این شاهنشاه بزرگ با سیاوش آریا که سالهاست عمر خود را به پژوهش و تحقیق در حوزه میراث فرهنگی تخصیص داده است گفتگو کردیم.
چرا هفتم آبان به عنوان روز بزرگداشت کوروش انتخاب شد؟
آریا میگوید: «بر اساس اسناد تاریخی ۲۱ مهر ماه کوروش وارد بابل شده و در ۷ آبان هم تاجگذاری میکند، همچنین در این روز است که کوروش دستور میدهد منشور حقوق بشر که در واقع بازگو کننده نحوه ورود او به بابل است نوشته شده و به سایر کشورهای جهان صادر شود. به همین دلیل هفتم آبان ماه را روز بزرگداشت کوروش نامگذاری کردیم.»
«فرمان کوروش یا آنچه که امروز منشور حقوق بشر او نامیده میشود به خط بابلی یا اَکدی بوده و توسط خاخامهای یهودی نوشته میشود. برخی مورخان معتقدند در زمان صدور فرمان کوروش ۶۲ استوانه نگارش شده و به کشورهای مختلف فرستاده میشود که از این بین، تنها یکی تاکنون باقی میماند یا کشف شده است که در موزه بریتانیا نگهداری میشود. علت نوشته شدن این استوانه توسط خاخامهای یهودی آن است که کوروش قوم بنیاسرائیل را پس از سالها اسارت در دست پادشاه خونخوار بابل معروف به نبوکد نصر یا بختالنصر نجات میدهد. نام کوروش بارها در تورات آمده است و آمدن او به عنوان یک نجاتدهنده در تورات به یهودیان بشارت داده شده است و یهودیان وی را مسیح لقب دادهاند که به معنای نجات دهنده است.»
منشور کوروش که برای مدتی به صورت قرضی در موزه ملی ایران به نمایش درآمد
«کوروش در سال ۵۹۹ قبل از میلاد (ق. م) زاده شده و ۵۵۹ ق. م یعنی در ۴۰ سالگی به پادشاهی میرسد. او ۵۳۸ ق. م در بابل تاجگذاری میکند. در واقع کوروش ۴۰ سال بعد از رسیدن به پادشاهی و پس از فتح بابل، پادشاهی خود را رسما اعلام میکند.»
(آیا علت جایگاه خاص کوروش کشورگشاییهای پی در پی اوست؟): «نه، چنین نیست. اگر به پیروزی و فتوحات باشد که داریوش بیشترین پیروزیها را در زمان پادشاهی خود داشته است و در زمان او مرزهای ایران به شدت گسترش مییابد. اقدامات عمرانی از جمله جادهسازی و حفر کانال سوئز در زمان این پادشاه انجام میشود. اما علت جایگاه خاص کوروش رفتار و منش خاص اوست. کوروش نهتنها در زمان پاشادهان بعد از خود جایگاهی ویژه داشته که امروزه هم در میان بسیاری از اروپائیان و مورخان غربی به عنوان فردی بزرگ شناخته میشود.»
«نکته آن است که در دوران باستان آنچنان که رسم زمانه بوده پادشاهان هنگام فتح یک کشور در فرمانها و کتیبههایی که درباره قدرت و فتوحات خود مینگاشتند بر به آتش کشیدن شهرها و مناره ساختن از سرهای مردم مغلوب تاکید کرده و این عملکرد را نشانهای از اقتدار خود میدانستند. این متون در آثار به جای مانده از آشوربانیپال، بختالنصر و ... بر جای مانده است. در واقع نابودی و خونریزی جزو افتخارات پادشاهان آن دوران است، اما در فرمان کوروش نگاه او و آنچه که درباره عملکرد خود او در زمان فتح بابل مینویسد بهگونهای دیگر است. او میگوید آنگاه که بدون جنگ و خونریزی به بابل اندر شدم همه مردم با شادمانی من را پذیرفتند. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم شهر آنها وارد آید، من بردهبرداری را برانداختم و صلح و آزادی را به جهانیان پیشکش کردم.»
«این گزینه دارای اهمیت بسیاری است که بر برانداختن بردهداری و فتح بابل بدون خونریزی تاکید میکند و این نشان از جهانبینی خاص کوروش دارد. او هم میتوانست مانند سایر پادشاهان برای نشان دادن اقتدار خود به گونهای دیگر بگوید و دستور نگارش تاریخ را بدهد. نکته آن است که مردم بابل به دلیل فشار پادشاه وقت آمادگی پذیرش کوروش را داشتند و به همین دلیل هم او را به راحتی میپذیرند. همین موارد هم هست که استوانه به جا مانده از کوروش را یک سر و گردن بالاتر از کتیبههای به جا مانده از پادشاهان هم دوران یا قبل و بعد از او قرار میدهد. اسناد تاریخی و باستانشناسانه، ورود بدون خونریزی کوروش به بابل را تایید میکنند و مورخان ایرانی و غیر ایرانی هم بر آن صحه میگذارند. احترام کوروش برای پادشاهان بعد از او تا آنجاست که داریوش به عنوان سازنده تخت جمشید مراسم تاجگذاری خود را در پاسارگاد و همزمان با جشن مهرگان در محل دفن کوروش برای احترام به او برگزار میکند.»
تندیس کوروش بزرگ، درب ورودی موزه ملی تاجیکستان
«این موضوع که استوانه کوروش را نخستین فرمان حقوق بشر میدانند نه ایرانیان که پژوهشگران غربی گزینش کردهاند. گزنفون مورخی یونانی است که در زمان کوروش جوان هخامنشی و برادر اردشیر دوم (میانه دوره هخامنشی) میزیسته و در جنگ این پادشاه با یونانیان حضور داشته است. او درباره کوروش بزرگ و سبک فرمانروایی و زندگی او تحقیقات گستردهای کرده که در کتابی به نام کوروشنامه گردآوری میکند. کتاب او توسط رضا مشایخی ترجمه شده و از سال ۴۸ تاکنون بارها منتشر شده است.»
گزنفون درباره کوروش چه گفته است؟
«گزنفون این کتاب را الگویی خوب برای زندگی انسان معرفی میکند. او در این کتاب درباره کودکی کوروش و اینکه مادر او ماندانا یک شاهزاده مادی و پدر او فردی پارسی بوده مینویسد و آنچه که در دوران مادها بر ایران میگذشته است. در بخش دیگری او به تعلیمات کوروش به سربازان، تمرینات نظامی او، نکات اخلاقی و گفتار و رفتار او با سربازان، اشاره میکند. همچنین جنگهای کوروش و رفتار او در این جنگها از جمله رفتار او با اسیران را در کتاب میآورد. فصل آخر یا فصل هشتم کتاب هم به تشکیلات کاخ سلطنتی و تعداد افراد مستقر در این کاخ و ... اختصاص دارد. پایان کتاب هم مربوط به کوروش در بستر مرگ و وصیتنامه معروف اوست که عدهای به اشتباه آن را جعلی میدانند و عدهای از مورخان هم این وصیتنامه را زاده تخیل گزنفون و ناشی از تاثیری میدانند که این مورخ از شخصیت کوروش گرفته است.»
«یکی از مهمترین نکات اخلاقی کوروش که گزنفون در کتاب خود میآورد مربوط به رفتار او با پانتهآ، شهبانوی کشور لیدیه (برخی شوش آوردهاند) است. او همسر آبراداتاس پادشاه لیدیه است. پانتهآ زمان جنگ به اسارت سپاه ایران در میآید. گزنفون او را زیباترین زن آسیا معرفی میکند، او زمانی اسیر ایرانیان میشود که کوروش همسر خود کاساندان را از دست داده است. با این حال کوروش حاضر به ملاقات این زن نمیشود به این دلیل که آوازه زیبایی او را شنیده بوده و نمیخواسته که با دیدن این زن عاشق او شود. کوروش به سردار خود آراسپ دستور میدهد به خوبی از این شهبانوی اسیر محافظت و پذیرایی کنند تا زمانی که جنگ به پایان برسد. کوروش میگوید اگر در این جنگ پیروز شدیم پانتهآ باید نزد همسر خود بازگردد.»
«وقتی جنگ با شکست لیدیه به پایان میرسد سرداران کوروش، پانتهآ را به سلامت نزد همسرش باز میگردانند و این رفتار بزرگمنشانه کوروش آن هم در آن زمان که رسم بوده زنان در جنگها به غنیمت گرفته شوند باعث میشود که آبراداتاس تصمیم بگیرد در سپاه کوروش و در کنار او قرار گیرد. آبراداتوس در یکی از جنگهایی که در سپاه کوروش قرار داشته، کشته میشود موضوعی که باعث میشود سه روز بعد پانتهآ دست به خودکشی بزند. کوروش دستور میدهد مراسم سوگواری بزرگی به رسم مردم لیدیه برای پادشاه و شهبانوی این کشور برگزار شود.»
«گزنفون به عنوان یک تاریخنگار یونانی که اتفاقا دهها سال بعد از کوروش زندگی میکرده نیازی به تحریف تاریخ و دروغپردازی درباره او نداشته است و کتاب کوروشنامه مربوط به تحقیقاتی است که او درباره زندگی کوروش انجام داده است.»
نقطه اوج فرهنگ ایرانی در زمان هخانشیان رقم میخورد
(اینکه اطراف تخت جمشید یا پاسارگاد آبادی و آثار چشمگیری به چشم نمیخورد نشاندهنده شرایط بد زیست مردم در آن دوران و استبداد کوروش است؟): «اطراف تخت جمشید پر از باغ و زمینهای کشاورزی است و جالب است که پردیس یا باغهای ایرانی به دستور کوروش ساخته میشود و خود مجموعه پاسارگاد یک پردیس ایرانی بوده است. تخت جمشید یا پارسه تنها مجموعهای از کاخها نبوده است، بلکه شهری بوده که مردم در آن زندگی میکردند. دروازه پارسه امروزه در بخشی از جاده شیراز – اصفهان و مرودشت در تل آجری پیدا شده است. این موضوع نشان میدهد که شهر بزرگ و گسترده بوده است. کاخهای پارسه یا تخت جمشید در زمان داریوش برای برگزاری جشنهای ملی مانند نوروز و مهرگان ساخته شده و محل زندگی پادشاهان نبوده است. پاسارگاد هم چنین شرایطی داشته است.»
«پارسه و پاسارگاد پایتخت نبودهاند و این اشتباهی رایج است. در زمان هخامنشیان شهرهای شوش، همدان و بعدها بابل پایتخت بودهاند. پارسه مکانی اداری، سیاسی هم نبوده، اما این منطقه آباد و سرسبز بوده است. در اینجا مثالی میزنم تا داستان روشنتر شود. فرصتالدوله شیرازی حدود ۱۰۰ سال پیش در کتاب تاریخ آثار عجم درباره کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد عنوان میکند از هر طرف این کاخ ۶ مایل که آنطرفتر میروی باغات سرسبز و آبهای روان میبینید. این درحالی است که امروزه در این منطقه هیچ درخت و چشمه و سرسبزی وجود ندارد. اما این موضوع دلیلی بر دروغ بودن مشاهدات فرصتالدوله در ۱۰۰ سال پیش نیست.»
«همچنین شهر استخر محل یکی از آتشکدههای بزرگ ایرانیان بوده است، اما امروز اثری از این شهر بزرگ ساسانی نیست. با این حال این موضوع دلیل بر نبود تمدن و آبادی در این منطقه نیست. استخر زمان حمله اعراب مسلمان به آتش کشیده شده و باقی مانده آن در زمان صفویه از بین رفته است. اسناد موجود نشان میدهد که تا آن زمان استخر محل زندگی ایرانیان زرتشتی بوده است؛ بنابراین بسیار طبیعی است که بسیاری از آثار مرتبط با ۲۵۰۰ سال پیش امروز از بین رفته باشد، اما نابودی آنان دلیل بر نبود آن نیست. نگاهی به تغییرات تهران از زمانی که باغات بسیار زیبا داشت و منطقهای کوچک بود تا امروز نشان میدهد که طی سالیان چه تغییراتی در مناطق مختلف ایجاد میشود.»
«از طرف دیگر در اطراف پارسه و پاسارگاد کاوشهای باستانشناسی کافی انجام نشده است و آنچه ما میبینیم تنها بخشی جزیی از کاوشهای انجام شده است، اما همچنان در این منطقه آثار تمدنی زیادی وجود دارد. بارها کشاورزان این منطقه در حین کار کشاورزی، پایه ستونها و اشیایی را از زیر زمین کشف کردهاند که نشان میدهد این زمینهای کشاورزی بخشی از شهرهای پاسارگاد و پارسه بودهاند.»
کتابهای دوره اسلامی که نام کوروش در آنها آمده است
«نقطه اوج فرهنگ ایرانی در زمان هخانشیان رقم میخورد. همچنین ایران از نظر اقتصادی کشوری قوی بوده و نمیتوان گفت مردم از این اقتصاد خوب بیبهره بودهاند. بهویژه بعد از اقدامات عمرانی و روابطی که داریوش با سایر نقاط جهان برقرار میکند کشور ثروتمندی از خود بر جای میگذارد. با توجه به همین ثروت است که داریوش کاخ پارسه را با آن وسعت و بزرگی میسازد و گرانبهاترین کاخ جهان باستان نام میگیرد.»
«توجه به این نکته لازم است که هر فرد و رخدادی را باید با توجه به معیارهای زمان خودش سنجید. وقتی شهید عباس دوران را مورد ارزیابی قرار میدهیم باید او را با توجه به معیارهای ۳۰ سال پیش در جنگ ایران و عراق بررسی کنیم و با توجه به شرایط جهان در آن دهه بسنجیم نه با معیارهای امروز و این مورد درباره کوروش و هر فرد دیگری هم صدق میکند. قیاس کوروش و هر فردی باید با همدورهایهایش باشد. وقتی فرمان او را نخستین فرمان حقوق بشر میدانیم به این دلیل است که پادشاهان همدوره او از کشتار و خونریزی میگویند، اما او از ورود بدون خونریزی به بابل سخن میگوید و به این موضوع مباهات میکند.»
«گزنفون در کتاب خود مینویسد: تاکنون کسی، چون کوروش شایسته پادشاهی، از مادر زاده نشده است. همچنین زندهیاد دکتر شاپور شهبازی باستانشناس و پژوهشگر تاریخ هخامنشیان که حدود ۱۵ سال پیش درگذشت، میگوید: کوروش قلبهای جهانیان را به یکدیگر نزدیک کرد و پیوند داد. به اعتقاد من کوروش شاهی بود که بیآلایش زندگی کرد به همین دلیل هم در تاریخ جهان دارای اهمیت است.»