گروه جامعه:مهمترین کشمکشی که فرزندان بعد از طلاق والدین به آن دچار میشوند، ترس از دست دادن پدر یا مادر است.طلاق، نوعی آشفتگی عاطفی برای تمام اعضای خانواده به همراه خواهد داشت، اما برای کودکان ممکن است ترسناک، گیج کننده و آزار دهنده باشد. طلاق غالبا باعث میشود که کودکان نتوانند هر روز با پدر یا مادرشان در ارتباط باشند. کاهش ارتباط کودک با پدر یا مادر، به پیوند کودکان و والدین آسیب میرساند.
دعوا و اختلافات والدین یکی از عوامل تعیین کننده و بسیار مهم در نحوه رفتار بچهها بعد از جدایی یا طلاق است. والدین میتوانند با همکاری یکدیگر و بدون دخالت دادن فرزندانشان در اختلافات شخصی، کاری کنند تا بچهها به طرز کاملا موثری، خود را با وضعیت تازه زندگی وفق دهند.با دو خانواده ایرانی درباره این که چه مشکلاتی در فرزندان طلاق به جود میآید به گفت وگو پرداختم.
یک مادر گفت: زمانی که پدر و مادر طلاق میگیرند، نباید مادر به فرزندش بگوید تو هم مثل پدرت هستی. یا از پدرش به بدی یاد کند که در ذهن کودک نقش ببندد.پدری که همسرش جدا شده بود، گفت: نباید به اطرافیان اجازه داد که در مورد پدر یا مادر به بدگویی بپردازند، زیرا این کار سبب سرشکستگی کودک میشود و بر روحیه وروان کودک اثر میگذارد.
پدر دیگری گفت: نباید با کودک طوری رفتار کرد که خلاء احساس کند و فکر کند هر کاری را میتواند آزادانه انجام دهد. پدر بزرگ و مادربزرگ میتوانند نقش بسیار مهمی در آرامش روان کودک داشته باشند.مادری که دارای دو فرزند بود و تجربه طلاق داشت، گفت: مشکلات بسیار زیادی برای کودکان طلاق وجود دارد که یکی از آنها نحوه زندگی و احساس سرخوردگی است که در او ایجاد میشود. فرزند باید پیش پدر یا مادر خود زندگی کند و نباید او را به دست پدربزرگ و مادربزرگ سپرد. این بزرگان میتوانند کمک کار باشند.
مادر دیگری چنین گفت: بعد از طلاق، پسرم درسش را رها و برای خواهر و برادرش نقش پدر را ایفا کرد.
مجیدرضا رجبی روانشناس و استاد دانشگاه درباره اینکه چه کاری باید انجام داد تا فرزندان با کمترین درد مشکلات طلاق رو به رو شوند، گفت: قلب کودک مادر او و مغز کودک، پدرش است. در واقع نمیتواند پدر و مادر را تفکیک کند.
وی با بیان اینکه کودک طلاق فاز چهارگانه دارد، افزود: اولین فاز، فاز بحرانی است. فاز بحرانی از لحظه طلاق تا چند روز بعد شروع میشود. دومین فاز، فاز واکنشی است. برای کودک از یک تا ۶ هفته طول میکشد. سومین فاز، فاز اصلاح است. ممکن است برای کودک از یک تا ۶ ماه به طول بیانجامد؛ و آخرین فاز، فاز بازیابی است که ۶ ماه تا دو سال طول میکشد. فرزندی که با طلاق مواجه میشود، دو سال بحران دارد.
وی افزود: یک فرد بزرگسال میتواند سوگ را تحمل کند، اما یک کودک با توجه به توانمندیهای ذهنی اش که به اندازه فرد بزرگسالان نیست، نمیتواند این سوگ را تحمل کند و نیاز به پنج عنصر روانشناسی دارد.رجبی ادامه داد: اولین عنصر، امنیت است. کودک باید احساس امنیت روانی داشته باشد، زیرا مدام تصور میکند که هر لحظه پدر و مادرش را از دست میدهد. دومین عنصر، آرامش است. برخی از پدر و مادرها براین عقیده هستند که تامین مسائل اقتصادی میتواند کودک را در شرایطی قرار داد که در درون او آرامش ایجاد شود.
وی مطرح کرد: اگر مسائل گذشته را مدام به فرزند گوشزد کنیم، کودک با هویت خودش دچار بحران میشود.
این روانشناس سومین عنصر را پیوند ارتباط دانست و گفت: فرزند باید یاد بگیرد که دنیا تمام نشده است و درک جدیدی از معنای زندگی جدید داشته باشد. باید بداند بخشی از زندگی را از دست داده نه تمام زندگی اش. خودکارآمدی فردی و گروهی، چهارمین عنصر است. یعنی در توسعه فردی، خودکارآمدگی کودک را باید بالا برد.
وی با بیان اینکه آخرین عنصر امید است، افزود: به گفته ویکتور هوگو، امید برای انسان مثل بال برای پرنده است. پدر و مادر از طریق مشاهده باید موقعیتها را شناسایی و کودک را درک کنند و دسترسی کودک را به حمایتهای عملی ممکن سازند. طلاق روی چند عملکرد کودک اثر میگذارد. بعد از جدایی، ممکن است والدین فرصتی برای ازدواج پیدا کنند و این مسأله اغلب زندگی فرزندان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
رجبی اولین تاثیر را در عملکرد مدرسه دانست و گفت: فرزند دچار افت تحصیلی و افسردگی میشود. دیگر هیچ چیزی او را شاد نمیکند. افسردگی، زخم روانی است. عزت نفس فرزند کم میشود و دیگر خودش را دوست ندارد. با همکلاسی هایش تعامل ندارد. طلاق مشکلات بسیار زیادی مانند خشم، انکار، چانه زنی، افسردگی، انزوا و بداخلاقی را در کودک ایجاد میکند.
این روانشناس ادامه داد: پدر و مادر باید احساس گناه را از کودک بگیرند. به این صورت که به او بگویند، جدایی ما تقصیر تو نیست. ما تفاهم نداشتیم و نقطه مشترک ما تو هستی. احساس طرد شدن در کودک باعث، افسردگی، انزوا و در خود فرو رفتگی میشود.
کودکان طلاق به دلیل این که شرایط متعادل و مناسبی را در زندگیشان ندارند و ممکن است به فکر درست کردن آن شرایط باشند، افراد درخود فروماندهای میشوند که ممکن است تنها بمانند.طلاق، پیامدهای منفی بسیاری بر فرزندان دارد. فقدان پدر و مادر غیر از مشکلات مادی که برای فرزندان به وجود میآورد، از نظر تربیتی و عاطفی نیز ضربه سختی به روح و روان آنان وارد میکند. در حقیقت فرزندان طلاق، قربانی اشتباه پدر و مادری هستند که بدون توجه به حق و حقوق آنان از یکدیگر جدا شدهاند.