«رویا» همسر معتاد دارد؛ همیشه رو گرفته است. از ترس اینکه مبادا کسی متوجه کبودی های دست و صورتش شود. نه می داند چه کند و نه کسی به او آموزش داده در این شرایط بهترین کار چیست. مدام به مرگی می اندیشد که زیبنده سن اندک او نیست. شاید اگر در خانه پدر می بود تازه باید با اسباب بازی هایش وداع می کرد و لبخند بر لب با همسالان در بازار پی خرید لباس دبیرستان می رفت. اما حالا همه فکر و ذکرش وداع با زندگی است. می ترسد؛ می ترسد از اینکه سرنوشت دخترش چه می شود و آیا طبق مثل های قدیمی سرنوشت دخترش به گوشه روسری او گره خورده و آینده او هم قرار است مثل خودش باشد.
نه راه پیش دارد نه پس. نه می تواند از خانه فرار کند نه می تواند بماند. سر دو راهی بدی گیر کرده است. حالا «رویا» مانده و همه آرزوهای برباد رفته اش و جامعه ای که در آن حق را به پدر معتاد شیشه ای اش می دهد. اعتیاد تداعی کننده زوال و فلاکت خانواده است یک پدیده چند بعدی و معلولی چند علتی شناخته شده که اگر از بیمار بودن یا نبودن معتاد بگذریم، در این میان موجودی به نام «زن» له می شود که باید با این شرایط سخت زندگی کند و حتی حق اعتراض و رفتن نداشته باشد. از ذکر آمار می گذریم اما درصد قابل توجهی از زنانی که همسر معتاد دارند، افکار خودکشی در سر می پرورانند. نشستی با زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد در مرکز خانه اندیشمندان اسلامی و به همت جمعیت امام علی (ع) برگزار شد که تعدادی از این زنان از مشکلات خود گفتند.
* همسر الکلی ام حق حضانت دارد
به سختی 37 سالش می شود. نمی داند چگونه حرف هایش را آغاز کند. حتی در استفاده از واژه برای همسر سابقش، نام «پدر بچه ها» را برمی گزیند و می گوید: پدر بچه ها به الکل اعتیاد شدید دارد طوری که از دختر ١٣ ساله ام می خواهد برایش الکل بخرد. نتوانستم با این شرایط کنار بیایم به هر طریقی بود از او جدا شدم اما اکنون مشکل بزرگتری دارم و آن سرپرستی فرزندانم است. وی ادامه می دهد: سرپرستی فرزندانم را به من نمی دهند. قانون می گوید چون طلاق گرفتی فرزندانت باید سمت پدرشان بروند؛ دو فرزندم تا دیروز بهزیستی بودند. امروز پیش من هستند اما می ترسم پدرشان آنها را از من بگیرند چون قبلا این کار را کرده بود و مطمئنا اگر بداند نزد من هستند سراغ کودکانم می آید.
* ازدواج با یک مرد معتاد برای رفع خصومت
بانویی دیگر شروع به حرف زدن می کند؛ با یک دست گوشه چادرش را نگه می دارد. او سعی می کند رو بگیرد تا قیافه اش معلوم نشود. این گونه سخنانش را آغاز می کند: ١٤ سالم بود که که به یک مرد 40 ساله شوهرم دادند تا خصومت خانوادگی رفع شود. برایم مهم نیست خصومت رفع شده است یا نه، مهم این است که من در این قمار دیگران، نابود شدم. وی ادامه می دهد: 32 ساله هستم. سه تا دختر دارم و با مرد معتاد شیشه ای زندگی می کنم. هر بار که می خواهم دادگاه بروم و درخواست طلاق کنم تهدید می شوم. همسرم می گوید اگر درخواست طلاق بدهی روی صورتت اسید می پاشم.
این زن جوان می افزاید: حتی چند بار تهدیدش را عملی کرد و دستم را شکست و بابت همین ترس عقب نشینی کردم. یک راه دیگر اندیشیدم و آن خودکشی بود. تصمیم به خودکشی گرفتم اما به خاطر دخترانم پا پس کشیدم. به همسر معتادم اعتماد ندارم تا دخترانم را پیش او تنها بگذارم. اگر جایی سرکار بروم دخترانم را همراه خودم می برم. دخترانم ١٦، ١٥ و ١٣ساله هستند و من مانده ام که چه کنم.
* «ویره» و فروش نقل و نباتی مواد
نوبت بانویی دیگر است تا مشکلات خود در داشتن همسر معتاد را بیان کند.از شهرستان می آید. چند سال است که به همراه همسرش در جست و جوی کار به استان تهران آمده اند که متاسفانه نه تنها همسرش کاری پیدا نکرد بلکه معتاد و آویزان خانواده هم شد. این زن جوان می گوید: هزینه زندگی در تهران بالا بود. به منطقه ای به نام «ویره» در شهریار رفتیم و جایی اجاره کردیم. در این منطقه مواد مخدر مانند نقل و نبات در سطح خیابان ها به فروش می رسد. همسرم به جای یافتن شغل، معتاد شد. از او خواسته ام ترک کند، می گوید وقتی مواد به این راحتی دم دست است چگونه می توانم ترک کنم.
وی ادامه می دهد: می ترسم فرزندم را به پارک کنار خانه ببرم احتمال دزدیدن بچه ها توسط معتادان وجود دارد حتی یک بار این اتفاق برای پسر دوساله ام افتاد، با گریه و زاری بچه ام را پس گرفتم. به گفته این خانم جوان، در ویره زن و مرد چادر سرشان می کنند مواد می کشند و هر چه یک معتاد بخواهد از گرد، شیره و تریاک به راحتی پیدا می کند. مواد فروشان آمار ماموران را هم دارند، می گویند امروز قرار است بازرس بیاید، مواد نفروشید. می گوید: نه پول دارم که به محیط پاک تر بروم و شوهرم را ترک دهم، نه به خاطر فرزندان ١٣ ساله و دو ساله ام جرات می کنم جایی سرکار بروم تا مبادا کسی آنها را در خانه خفت کند.
* دردهای تلنبار شده
درد زندگی کم نیست، نای راه رفتن هم ندارند زندگی شان کاملا تراژیک است. از بس دردها را در خود ریختند و فریادشان سکوت بود، کاملا فراموش شده اند. اگر معتاد قربانی است همسران معتاد له شده اند. معتاد موادی مصرف می کند و به عالم هپروت می رود اما همسرش در اوج هوشیاری همه این مشکلات و دردها را می بینند و دم بر نمی آورد. همسری که شوهرش از بس سرش را به اوپن آشپزخانه کوبیده، دیگر رنج برایش بی معنا شده، این زن روستایی نه می تواند به پزشکی قانونی برود نه جایی شکایتش را ببرد. رنج مضاعف آنجاست که در کودکی مادر شده و معصومیت کودکانه دارد و کودکی دیگر درگیر این رنج شده است. به جرات می توان ادعا کرد که کمپ رفتن هم تزئینی شده است. تا فرد پاک شده از اعتیاد از در کمپ بیرون نیامده، ساقی دم در منتظر اوست و دوباره روز از نو روزی از نو. خانه امنی هم وجود ندارد تا این زنان اگر خواستند شب از خانه بروند به آنجا پناه ببرند.
* پلیس در مورد خشونت علیه زنان ورود کند
سیما قوشه، وکیل دادگستری درباره زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد می گوید: خلاءهای قانونی همیشه وجود دارد اما در مورد بحث زنان در بعضی موارد قانون هم داریم اما اجرا نمی شود در خشونت های مختلف پیش بینی قانونگذار را برای همه افراد جامعه داریم. وی ادامه داد: یکی از بزرگترین مشکلات خشونت خانگی این است هر وقت خانمی به پلیس زنگ می زند پلیس در پاسخ می گوید که دعوا خانگی است و جز با دستور قضایی ورود نمی کنیم. در حالی که طبق ماده ٤٥ قانون آیین دادرسی کیفری یکی از موارد جرم مشهود که ضابط موظف است خود را بدون دستور قضایی برساند این است که جرم در منزل شخصی یا محل سکونت روی داده باشد.
وی اضافه کرد: قانونگذار حتی نگفته «مالک» و آورده است، «شخص ساکن». پس پلیس وظیفه قانونی برای ورود به ماجرا را دارد. این وکیل دادگستری اظهار داشت: از فضایی که فعلا قانون ما پیش بینی کرده غافل نشویم حتی قانون برای تخلف پلیس و ضابط هم در این موارد پیش بینی هایی کرده است. چون وقتی مردی بداند همسرش به پلیس زنگ زده خشونتش بیشتر و جری تر خواهد شد.
قوشه با استناد به اصل ٢١ قانون اساسی، گفت: این اصل با موضوعیت و ارجحیت دادن نهاد خانواده، زن را در نهاد خانواده می بیند پس نهاد خانواده باید امن باشد. در غیر این صورت پناهگاهی وجود ندارد و اگر خشونت در خانواده پیش بیاید باید به موضوع ورود کرد و درمان افراد خشونت ورز را باید در نظر بگیرند.
* ماده ای از لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت حذف نشده است
شهناز سجادی، دستیار ویژه در امور حقوق شهروندی معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری راجع به لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت، مطالبی را مطرح کرد و گفت: این لایحه مربوط به دولت دهم است و پیش نویس آن در آن زمان آماده شده بود اما ٥ سال در معاونت زنان مسکوت ماند و اواخر سال ٩٥ خانم مولاوردی آن را به کارگروهی سپرد. وی ادامه داد: این لایحه چون جنبه قضایی داشت و طبق قانون لوایح قضایی باید توسط قوه قضاییه نوشته شود، در سال ٩٦ در دولت یازدهم به قوه قصاییه رفت و چندین قاضی این لایحه را بررسی کردند.
سجادی با رد حذف ٤٠ ماده از لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت گفت: این ماده ها حذف نشدند بلکه تغییراتی روی آنها اعمال، یا ادغام شده است. این لایحه هنوز در بخش کارشناسی حوزه مدیریت ریاست قوه مجریه است. دستیار ویژه در امور حقوق شهروندی درباره اسیدپاشی اظهارداشت: اسیدپاشی قانون عمومی دارد و این طور نیست که اصلا قانونی نباشد اما مهم نگاه و رویکرد جدیدی است که به این حوزه و کرامت انسانی زن پیدا کرده ایم. از آنجا که قانون مدون برای خشونت علیه زنان نداشتیم، این لایحه دیدگاه جدیدی است.
وی تاکید کرد: حتی اگر این لایحه به مجلس نرود یا تصویب نشود باز هم قانون برای جلوگیری از خشونت علیه زن وجود دارد. زنان باید خودشان بخواهند از این ظرفیت های اجتماعی استفاده کنند. سجادی گفت: اگر خانمی به کتک خوردن عادت کرده باشد و ترس اینکه بعد از شکایت، طلاقش می دهند و نگران حضانت فرزندان باشد، نمی تواند حق خود را پس بگیرد. در حالی که باید عزت از دست رفته زنان در خشونت بازگردانده شود، نباید منتظر تصویب لایحه بمانیم. اگر چه ضعف قانون داریم اما باز، قانون موجود است و باید اجرا شود.