گروه اقتصادی: چینش وزرا و معاونان اقتصادی تیم ابراهیم رییسی هرروز ورق عجیبتری رو میکند. درخصوص انتصابات دولت سیزدهم از خود رییس جمهور گرفته و تا وزرا و معاونان و مدیران، بسیاری معتقد بودند هدف یکدستسازی قدرت است اما فارغ از سویه سیاسی، شاید بارزترین تبعات این انتصابات را بتوان در تیم اقتصادی دید.
در دولت حسن روحانی گرچه تیم اقتصادی او سیاست بازار آزاد را پیش میبرد و کمتر خبری از سیاستهای رفاهی بود اما با وجود نزدیکی این تیم به حلقه نیاوران و مسعود نیلی، کمتر گاف عدد و رقمی از سوی مقامات اقتصادی میدیدیم. عمده وزرا و معاونان و روسای حوزههای اقتصادی دولت بر عدد و رقم سوار بودند و اتفاقا یکی از انتقادات جریان نهادگرا به این تیم این بود که اقتصاد را نمیتوان منفک از بافت اجتماعی فقط در اعداد و به شکل مهندسی دید. اما حالا در تیم اقتصادی دولت رییسی آن هم در اصلیترین کانون اقتصاد اجتماعی یعنی معاونت رفاه وزارت کار نه خبری از دانش علمی اقتصاد است و نه خبری از رویکرد رفاهی فراگیر به نفع معیشت.داریوش ابوحمزه معاون رفاه اجتماعی وزیر رفاه به تازگی گفته «میانگین خط فقر در کشور برای خانواده ۴ نفره حدود ۴ میلیون تومان و برای شهر تهران کمی بیشتر نزدیک ۵ میلیون است.»
صحبتهای معاون وزیر کار درباره خط فقر
.....
آمارهای رسمی درباره فقر
هرچند آمار رسمی در ایران همواره بیشتر از آنکه واقعی باشد تحت فرمان دولتها و سیاسی بوده اما ببینیم همین اعداد معاون وزیر کجای آمار رسمی است. هر مقام رسمی در دولت طبق قانون در ابراز آمار باید به دو مرجع رسمی در کشور یکی بانک مرکزی و دیگری مرکز آمار استناد کند.
بانک مرکزی که از دولت روحانی و با بدتر شدن شرایط اقتصادی از اعلام آمار در اکثر شاخصها منع شده و تا به این لحظه آمار این مرجع محرمانه باقی مانده است. مرجع دوم مرکز آمار است. مرکز آمار هیچ شاخصی به عنوان شاخص خط فقر تاکنون در محاسبات خود نیاورده و اتفاقا این خلا همواره جزو انتقادات جدی کارشناسان به این مرکز بوده و البته دلیل آن هم این است که در کشور ایران همواره شاخص فقط یک موضوع حساس بوده و مراجع رسمی آماری از محاسبه آن سرباز زدهاند. تنها آماری که در مزکز آمار میتواند به نوعی یک مولفه برای شناسایی خط فقر باشد، بودجه دخل و خرج خانوار است که هر سال توسط مرکز آمار و بانک مرکزی انجام میشود.
طبق آمار مرکز آمار، هزینه هر خانوار در تهران در سال ۹۹ حدود ۷ میلیون تومان در ماه بوده، درحالی که درآمد خانوارها از هزینه آنها کمتر بوده و نشان از ناهمخوانی دخل و خرج خانوار دارد. پس اگر هزینه بالفعل و نه حتی استاندارد و لازم برای گذران یک معیشت سالم و استاندارد را در نظر بگیریم و حتی گرانیهای سال ۱۴۰۰ را هم لحاظ نکنیم، هزینه میانگین خانوارهای تهران بیش از هفت میلیون بوده و نه ۵ میلیونی که معاون وزیر کار اعلام کرده است.
دادههای رسمی وزارت کار درباره فقر
از مراجع رسمی آماری که بگذریم، گویا معاون رفاه وزارت کار حتی نگاهی به اسناد خود معاونتی که ریاستش را بر عهده دارد هم نینداخته است. معاونت رفاه اجتماعی وزارت کار تابستان امسال، با استفاده از سه مجموعه داده هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار ایران، دادههای شبکه اطلاعات پرداخت کارتی (شاپرک) و پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان، به برآورد خط فقر در سال ۱۳۹۹ و تغییرات وضعیت معیشتی خانوارهای ایرانی پرداخته و روی خود سایت این معاونت هم گزارش آن موجود است.
براساس این گزارش خط فقر در ســال ۱۳۹۹ نسبت به سال ۱۳۹۸ رشد ۳۸ درصدی داشته است. درحالی که معاون وزیر خط فقر یک خانواده ۴ نفره را ۴ میلیون تومان اعلام کرد، گزارش همین معاونت سرانه خط فقر را یک میلیون و ۲۵۴ هزارتومان گزارش کرده که برای یک خانواده ۴ نفره نزدیک به ۵ میلیون تومان میشود و نه ۴ میلیون تومان اعلامی معاون رفاه وزارت کار.
مشکلی به نام عدم شناخت تعارف و مفاهیم اقتصادی
ازاین تفاوت رقمی هم گه بگذریم، ضعف دانش معاون وزیر کار در تعاریف اقتصادی بسیار پررنگ است. داریوش ابوحمزه (معاون رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گفته: «ممکن است در ذهن شما استاندارد نرمالی باشد، ما از این استاندارد صحبت نمیکنیم؛ بلکه در رابطه با خط فقر که یک استاندارد بین المللی برای حداقل معیشت صحبت میکنیم.»
اساسا در تعاریف علمی فقر چیزی به عنوان استاندارد نرمال و استاندارد بین المللی وجود ندارد. برای اندازهگیری خط فقر دو نوع فقر مطلق و فقر نسبی در علم رفاه اجتماعی یا همان سیاستگذاری اجتماعی وجود دارد. فقر مطلق در واقع به افرادی اطلاق میشود که در خصوص هزینه حداقلی خود یعنی تامین خوراک محروم هستند و نیاز فوری به حمایت و دریافت خدمات اجتماعی دارند. طبق گزارش معاونت رفاه وزارت کار ۲۶ میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند. یعنی از هر سه نفر ایرانی حداقل یک نفر زیر خط فقر مطلق است.
نکته اسفناک هم این است که معاون رفاه وزارت کار به جای اینکه از داشن اولیه درباره خط فقر مطلق و خط فقر نسبی مطلع باشد و در دایره واژگان خود از این تعاریف استفاده کند، از کلمات نرمال و بین المللی استفاده کرده است. البته اگر معاون وزیر کار از شاخص خط فقر مطلق جهانی خبر داشت، صحبت از استاندارد بین المللی نمیکرد، چرا که با این حساب فقط او و دیگر نزدیکانش در سه دهک بالای درآمدی جامعه (۲۴ میلیون نفر) در فقر مطلق به سر نمیبرند؛ براساس شاخص بانک جهانی هر کس درآمد روزانه کمتر از ۱.۹ دلار داشته باشد در فقر مطلق به سر میبرد. اگر این عدد را بخواهیم برای ایران محاسبه کنیم به رقم ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان در ماه برای یک خانواده ۴ نفره میرسیم. یعنی هر خانواده با درآمدی کمتر از این در فقر مطلق به سر میبرد. یعنی تقریبا ۷ دهک جامعه که شامل ۵۶ میلیون نفر از جمعیت ایران میشود.