گروه فرهنگی:گفتگوی روزنامه «همدلی» با اکبر گلپایگانی درباره همکاریاش با روحالله خالقی و جایگاه سرود «ای ایران» را بخوانید.
آشناییتان با روحالله خالقی به چه زمانی بازمیگردد و البته چگونه شکل گرفت؟
آشنایی من با استاد روحالله خالقی به اواخر دهه 30 بازمیگردد. اولین بار مدتی پسازآنکه کارم را در رادیو آغاز کردم و در برنامه گلها به سرپرستی زندهیاد داوود پیرنیا همکاری میکردم، گفتوگویی میان من و استاد خالقی شکل گرفت که در خلال آن گپ و گفت درباره پیشینهام و تجربیاتی که در مسیر خوانندگی طی کرده بودم، با او سخن گفتم. او در نقلقولی به من لطف داشت و اینطور دربارهام نوشت: «علیاکبر گلپایگانی؛ خواننده محبوب و مشهور برنامه گلها 10 ماه است که همکاری خود را با رادیو آغاز کرده و منحصراً در برنامه گلها آواز میخواند...» بعداً افتخار همکاری با او در برنامه گلها نصیبم شد و توانستم آثار زیادی را با آهنگسازی استاد روانشاد روحالله خالقی از طریق رادیو ارائه کنم. درباره اهمیت کار استاد خالقی و جایگاهی که در موسیقی ما داشت، هر چه بگوییم، کم است؛ اثرگذاری او در حوزه موسیقی ایرانی و معرفیاش به عموم مردم امری است که بسیاری از استادان آن دوره هم بر آن صحه میگذارند. او در کنار آقای معروفی، رهبری برنامههای موسیقایی در ارکستر گلها را بر عهده داشتند و مجموعهای از شناختهشدهترین موزیسینها در شاخههای مختلفی نظیر آهنگسازی، آوازخوانی و نوازندگی را دورهم جمع کردند تا برنامهای در شان حقیقی موسیقی ایرانی به مخاطبان ارائه دهند. نگارش کتابهای مهمی همچون «نظری به موسیقی» و «سرگذشت موسیقی ایران» از جمله آثار در خوری است که استاد خالقی در کارنامه پربار خود داردو از نگاه هم بر هر موزیسین ایرانی فرض است که آنها را بخواند.
به نظر شما، اقدامات روحالله خالقی در زمینه موسیقی ملی چه تأثیری داشت؟
در دورانی از فعالیت او، موسیقی غربی در ایران رایج شد و بسیاری از کسانی که در این زمینه فعالیت می-کردند موسیقی اصیل را غیرعلمی میپنداشتند؛ تا جایی که در هنرستان عالی بهجز موسیقی غربی چیزی تدریس نمیشد و خیلی از کسانی که نوازندگان سازهای سنتی بودند، به سمت سازهای غربی رفتند. کار بزرگی که آقای خالقی انجام داد، این بود که با تئوری موسیقی غربی، موسیقی ایرانی را توجیه کند و فضایی ایجاد کند برای توجه بیشتر به موسیقی ایرانی. البته اینجا سوءتفاهم پیش نیاید. استاد خالقی در اغلب آثاری که ساخته بود، از ارکسترهایی متشکل از سازهای غربی استفاده میکرد؛ منتها نگاه ویژه او به موسیقی ایرانی و آهنگسازیها و تنظیمهای خارقالعاده در این زمینه باعث شد حتی ارکستری با آن سازبندی هم در خدمت موسیقی خودمان قرار بگیرد. آقای خالقی اهل مطالعه بود. او در تلاش بود که اطلاعاتش را روزآمد کند و حسن خلق داشت.
اغلب کسانی که با او همکاری داشتهاند، متانت، وقار و دانایی این استاد بزرگ را از جمله خصوصیات بارز او میدانند. البته دیگرانی هم نظیر او در آن دوره فعالیت داشتند و برای موسیقی کشورمان زحمت میکشیدند. شما به آثاری که آقای خالقی ساخته، نگاه کنید. برای مثال اثر «بوی جوی مولیان» را در نظر بگیرید که با وجود برخورداری از کلامی فاخر، اثری را ارائه داد که در عین توجه به المانهای ایرانی و بهدوراز الگوبرداری از موسیقیهای دیگر مثل نواهای عربی یا ترکی کاری ارکسترال و البته جذاب برای مخاطبان را ارائه کرد.
اغراق نیست اگر بگویم در میان آثار ساختهشده از سوی روحالله خالقی اصلاً نمیتوان اثر بدی پیدا کرد اما یکی از آثار ماندگار و مردمی ساختهشده از سوی این بزرگوار سرود «ای ایران» است؛ سرودی که با وجود گذشت نزدیک به هشت دهه از اولین اجرایش، هنوز هم در محافل و مجامع مختلف از سوی ایرانیان داخل و خارج کشور خوانده می شود و همه ایرانیان و اهالی این سرزمین به آن حس عجیبی دارند.
به نظر شما، ماندگاری سرود «ای ایران» تا چه اندازه مربوط به دوره زمانی است که این اثر در آن، ساختهشده است؟
ماجرای ساخت این اثر ماندگار به زمانی بازمیگردد که متفقین ایران را اشغال کرده بودند. درباره داستان ساخت این اثر نقلهای مختلفی وجود دارد. یکی از آنها اینطور است که آقای گلگلاب بنا داشته به انجمن موسیقی ملی برود و با دوست دیرینش؛ روحالله خالقی دیدار کند. آن روز، در خیابان اتفاقی میافتد که آقای گلگلاب را آزردهخاطر میکند. این شاعر، نوازنده، نویسنده و البته گیاهشناس خبره که در دانشگاه هم صاحب کرسی بود، کمی مانده به آستانه در ورودی انجمن موسیقی ملی، میبیند که مردم دورهم جمع شدهاند و معرکهای برپاست. متفقین که آن روزها در ایران بودند، ظاهراً به برخی از هموطنان در آن لحظات، تعرض میکنند. آقای گلگلاب هم که آدم وطنپرستی بود، غمزده راهش را گرفته بود رفته بود بهسوی انجمن موسیقی. بعد هم با دیدن روحالله خالقی ماجرا را تعریف کرده بود.
این داستان درست باشد یا نباشد، مشخص است که مردم از حضور بیگانگان در ایران راضی نبودهاند و این دو استاد هم تصمیم به ارائه کاری میگیرند تا غرور ملی را در میان مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف پررنگتر کند؛ «ای ایران» همانجا متولد میشود؛ اثری که بعد از تصنیف شدنش برای اولین بار، سال 1323 در اولین کنسرت انجمن موسیقی ملی بهطور عمومی اجرا شد. بعدازآن هم این اثر با پخش از رادیو موردتوجه عموم مردم قرار گرفت و ناخواسته و بدون اینکه هیچوقت به شکل رسمی بهعنوان سرود ملی در ایران ارائه شود، کارکرد تمامعیار یک سرود ملی را در طول دهههای بعد، پیدا کرد.
استاد گلپا! لطفاً درباره شیوه اجرای این اثر در حوزه خوانندگی از سوی روانشاد استاد غلامحسین بنان هم برایمان بگویید...
همانطور که خود استاد بنان هم تصریح کرده است، او با تشویق و راهنمایی کلنل وزیری و با آموزش و تعلیمات استاد خالقی در عرصه خوانندگی موسیقی ایرانی فعالیتش را آغاز کرد. ادای درست کلمات یکی از ویژگیهای مهمی است که زندهیاد بنان هم در آواز و هم در تصنیفهایش به آن توجه داشته است. درباره معلمان استاد بنان باید گفت ضیاءالذاکرین رسایی و ناصر سیف استادان او بودند اما به گفته شخص زندهیاد بنان او از آواز استاد اسماعیل ادیب خوانساری بسیار تأثیر گرفت و خودش هم بر این موضوع تأکید داشت.
بهتازگی سرودی با ملودیای ایران از سوی گروه سرودی متشکل از نوجوانان و البته با سرپرستی و تهیهکنندگی یکی از نهادهای حاکمیتی منتشر شده که در آن از عبارات و مفاهیمی متفاوت با آنچه در اصل سرود بوده، استفاده کردهاند و دیگر خبری از شعر زندهیاد گلگلاب در این اثر نیست. شما هم این کار را شنیدهاید؟
اولازهمه این را بگویم که همه ما مسلمانیم و به فرایض و مناسک مذهبیمان معتقدیم. من باافتخار درباره حضرت علی (ع) اثری را خواندهام که برآمده از جانودلم و برخاسته از اعتقادات مذهبی من بوده است؛ اما یک پرسش از کسانی که این اثر را تغییر دادهاند، دارم؛ آیا این کار مورد استقبال مردم قرار گرفت؟ آیا کسانی که با سرود «ای ایران» برای دههها خاطره دارند و نسبت به آن احساس خاصی در دلوجانشان به وجود آمده است، کار شما را پذیرفتهاند؟ به نظر من، نوع حرکتی که اینها انجام دادهاند، میتواند تأثیر معکوس داشته باشد. ما اگر به دنبال تبلیغ و معرفی اعتقادات و باورهایمان هستیم، بهتر است اثری مستقل و با کیفیت بسازیم و در آن با استفاده از کلام و موسیقی زیبا حرفهایمان را بزنیم. متأسفانه این اقدام میتواند روی حس مردم نسبت به کاری که با آن خاطره دارند هم اثر بگذارد و باعث شود مخاطبان این کار جدیدی را که انجامشده است، پس بزنند. از طرف دیگر، سرود «ای ایران» را هنرمندانی ساختهاند که امروز در میان ما نیستند.
آیا از سوی سازندگان اجازهای از خانوادهها و بازماندگان این هنرمندان گرفتهشده است؟ پیشتر هم اقدام مشابهی از سوی یکی از نهادهای مذهبی روی همین سرود، انجامشده بود که در اخبار دیدم فرزندان آقای گلگلاب و استاد خالقی نسبت به این اتفاق اعتراض داشتند که صادقانه باید بگوییم حق هم دارند. شاید تغییردهندگان «ای ایران» به دنبال دیده شدن کارشان با استفاده از یک ملودی آشنا در میان مردم بودهاند اما به نظر من، نهتنها این اتفاق نمیافتد که چنین کاری میتواند بهنوعی آسیب رساندن به میراث فرهنگی کشورمان را هم تلقی شود.