متن این حاشیهنگاری بدین شرح است:
امروز نوبت دیدار حزب اراده ملت با آقای هاشمی است. آنها پارسال هم آمده بودند. دلنگرانی پارسال آنها برای تحقق اراده ملت در انتخابات 92 بود. دلنگرانی امروزشان هم شده حفظ و تداوم آن. آقای هاشمی پارسال هم راه تحقق اراده ملت را نشان داد و هم آستین همت برایش بالا زد. امروز هم باید منتظر بمانیم و ببینیم که نقشه راه آینده هاشمی چیست؟
میهمانان در جای خود مستقر شدهاند که به جلسه میرسم.
هر میهمانی که شروع به سخن میکند. اول از همه ذکر خیری از دیدار پارسال میکند. از نا امیدی آن روزها و امیدواری آقای هاشمی. تعبیر یکی از میهمانان جالب است؛ میگوید: "مردم در آن روزها به روزنه امیدی هم راضی بودند اما شما آمدی و افقی از امید ساختی". این تعبیر را که میشنوم ناخودآگاه یاد بیتی از غزل معروف حافظ میافتم: بر سر آنم که گر ز دست برآید/دست به کاری زنم که غصه سرآید. روش زندگی هاشمی از دیرباز همین بوده. از جوانی و دوران مبارزه تا میانسالی و ماجرای پایان جنگ. تا امروز و انتخابات 92 و حتی تا فردا و سالهای آتی. هاشمی درس غزل امام را هم بخوبی پس داد تا لبخند مردم در انتخابات امسال قلب امام را دوباره شاد کند. "من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم/چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم/فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم/همچو منصور، خریدار سرِ دار شدم.
حرفهای میهمانان را اگر بخواهم خیلی کوتاه خلاصه کنم، این چند سوال میشود که: سرنوشت دولت آقای روحانی چه خواهد شد؟ امید مردم حفظ میشود؟ آیا مانعتراشیها راه تدبیر دولت را میبندد؟ نتیجه نهایی توافق ژنو چه میشود؟ آیا سرنوشت انتخابات آینده مشابه انتخابات 92 خواهد شد یا نه؟
در آخر این همه سوالات هم جملگی هم یک سوال مشترک دارند که: آقای هاشمی! نقشه راه شما برای ادامه این مسیر چیست؟ با خودم میگویم سطح انتظارات و سوالات از آقای هاشمی روزبهروز بالاتر میرود. پارسال فقط پاسخی درباره آینده ایران میخواستند اما امسال سوالاتی میپرسند که پاسخش آینده منطقه و دنیا را عوض میکند!
هاشمی همواره برای پاسخ به سوالات از تاریخ میگوید. "تاریخ" از نگاه هاشمی آیتی از آیات خداست. "فاعتبرو یا اولی الابصار" رمز فهمیدن اعتدال است. هاشمی در پاسخ به سوالات میهمانان، از تاریخ میگوید. با روایت جالبی از صحنه انتخابات 76 تا میدان انتخابات 84. ناگفتههایی هم دارد از اتمام حجتهایی که کرد و گوش کسی بدهکار نبود. چه با اصولگرایان و چه با اصلاحطلبان. هاشمی از انتخابات 76 و 84 میگوید تا همه بدانند نقشه راه آینده، «یک مسیر» بیشتر ندارد. چه آینده نظام، چه آینده دولت روحانی، چه آینده انتخابات و چه آینده مردم. تاریخ از نگاه هاشمی آیتی از آیات خداست هم برای خودش، هم برای انقلاب، هم برای سیاستمداران و هم برای مردم.
درباره آینده توافق ژنو، آقای هاشمی قبلاً به صراحت پاسخش را داده. پاسخی حتی صریحتر از خود دولت و مذاکرهکنندگان. آقای هاشمی به جدّ معتقد است «توافق ژنو» یک نمایش سیاسی نیست که بشود یا نشود. توافق ژنو انتخاب یک ملت است که همه را به تمکین وادار میکند. هاشمی خوب میداند مذاکره وقتی با اراده ملتی همراه شد، هیچ مانعی جلودارش نیست. عاقبت توافق ژنو از همان روز اول برای هاشمی روشن بود؛ درست مثل مذاکرات پایان جنگ. هاشمی تجربه غلبه بر تردیدافکنیها بر مذاکرات را هم دارد. هاشمی از همان روز اول مذاکرات پایان جنگ و پذیرش قطعنامه به نتیجهاش خوشبین بود؛ البته نه هر مذاکرهای. مذاکره به شرط اراده ملت. مذاکره اگر با حمایت مردم نباشد، میشود نمایش بینتیجه. همان مذاکره اگر با اراده مردم باشد، میشود توافق با نتیجه. طرفش هرکه میخواهد، باشد. عاقبت توافق ژنو برای هاشمی روشن است چون انتخاب یک ملت است.
در پایان سخنان هاشمی اما با اتفاق غیرمترقبهای همراه میشود. جوانی بلند میشود و میگوید حرفی دارد. تهریشی دارد با لباس و چهرهای موجه. آقای هاشمی میگوید: میدانم، ولی چون دیگران هم خواسته دارند، نمیشود. جوان اصرار میکند. آقای هاشمی میگوید: خب، بگویید.
حرفهای جوان حزباللهی که شروع میشود همه را شوکه میکند. خیلی صادقانه میگوید: آقای هاشمی، حلالیت میخواهم! هم از شما و هم از پدرم. پدرم در انتخابات 84 که علیه شما تبلیغ میکردم به من گفت "آقای هاشمی از رأی ندادن و تبلیغ منفی شما ضرری نمیکند. ضرر این کارها به خود شما و نظام میرسد". من امروز بعد از هشت سال معنی حرف آن روز پدرم را فهمیدم. با شنیدن این حرفها سکوت عجیبی بر جلسه حاکم شد. انگار همه میخواستند باقی حرفهای جوان را بشنوند. جوان با صدایی بغضآلود ادامه میدهد: آقای هاشمی! حلالم کنید. من تا همین دو سال قبل هم علیه شما مقاله و مقوا نوشتم و شعار دادم و بدگفتم و ...؛ حلالم کنید. حرفهای جوان که تمام میشود، چشم همه به سوی هاشمی دوخته میشود.
همه منتظر پاسخ آیتالله هستند. هاشمی پاسخی کوتاه و معنادار میدهد: "من همه شماها را همان سالها حلال کردم و در نماز جمعه هم اعلام کردم".
با شنیدن این حرف همه دست میزنند. خود جوان هم دست میزند. من هم دست میزنم. بیشتر برای صداقت این جوان دست میزنم تا مروت هاشمی؛ چراکه صداقت، مودت میآورد، بزرگی میآورد؛ حتی اگر اقرار به اشتباه باشد.