به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۵
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۳۱ ساعت ۱۷:۳۱
کد مطلب : ۳۸۸۱۳

«فرای» وصیت کرده در یزد دفن شود

گروه فرهنگ وهنر: 23 روز از نگهداری پیکر ریچارد فرای در یک سردخانه در بوستون ماساچوست، نزدیک هاروارد می‌گذرد. پیکر ایران‌شناس برجسته آمریکایی در حالی در کشمکش انتقال یا عدم انتقال به ایران قرار دارد، که دوست و همکار ریچارد فرای از زوایای تازه زندگی این ایران‌شناس در فاصله سه‌هفته مانده به مرگ پرده برداشت؛ زوایایی که احتمال دارد طی روزهای آتی، گره ناگشوده تدفین این ایران‌شناس را هرچه زود‌تر در جایی غیراز اصفهان بگشاید.
«فرای» وصیت کرده در یزد دفن شود
، روزنامه شرق گزارش داد: ظاهرا ریچارد فرای قبل مرگ پیش‌بینی می‌کرد خانواده‌اش بر سر اجرای وصیت او در ایران با چالش مواجه شوند. «شرق» طی روزهای گذشته تلاش کرد ضمن مکاتبه یا تماس با «عدن نبی»، همسر ایرانی، آسوری ایران‌شناس، راه‌حل و نظر او را در این مورد جویا شود. خانم عدن حاضر به انجام گفت‌وگو نشد؛ با این حال افشین زند، محقق مستقل دانشگاه هاروارد و دوست ریچارد فرای که پروژه مشترکی با فرای تحت عنوان «توماس جفرسون و کوروش کبیر» انجام داده، درباره آخرین روزهای عمر دوست و همکارش اظهارنظر کرد.

زند، 17 آوریل (28 فروردین) در مورد آخرین روزهای عمر این ایران‌شناس نوشت: «او در روزهای آخر عمرش چندان نمی‌توانست به‌وضوح و راحتی صحبت کند. فقط توانست یکی دو هفته قبل از مرگش به دشواری چند کلمه بر زبان بیاورد. قبل از آن، او دچار اختلال زبانی شده بود اما امکان درک نیمی از صحبت‌ها و جملاتش وجود داشت. او دو هفته قبل از مرگش به من راجع به کتابی که با هم راجع به کوروش و جفرسون قرار بود بنویسیم، صحبت کرده بود.»

زند در پاسخ به این سوال که اگر خانواده فرای موافق دفن جسد او در شهر دیگری غیر از اصفهان باشند، چه شهرهای جایگزینی مدنظرشان است، جواب می‌دهد: «او و همسرش، سه‌هفته قبل از مرگش از من خواستند که او در یزد دفن شود. فرزندان ارشد او (مربوط به همسر سابقش)، پس از مرگ او شیراز را مطرح کردند زیرا آنها وقتی خردسال بودند (سال‌های 1969 تا 1975) در این شهر سکونت داشتند.»

من جاسوس نیستم
زند، در تاریخ 12 اکتبر 2010، نامه‌ای از فرای تحت عنوان «درباره مرگ و خاکسپاری» در اصفهان دریافت کرده بود. در بخش‌هایی از نامه آمده است: «من جاسوس نیستم. ایرانی‌ها مرا خوب می‌شناسند. سابقه من مشخص است. همه‌چیز از زمانی شروع شد که به‌عنوان مدیر موسسه آسیا در دانشگاه پهلوی آن زمان (دانشگاه شیراز) فعالیت می‌کردم، موسسه‌ای که توسط آرتور اپهام پوپ در نیویورک بنا شده بود. آن زمان زندگی من در شیراز و فعالیتم در ارتباط با آسیا و ایران، شناخت مرا از فرهنگ و تمدن این کشور بیشتر کرد و سال‌ها زندگی در ایران، عشق مرا به این کشور فزونی بخشید. به‌همین‌دلیل تصمیم گرفتم برای تکمیل عشقم به ایران، بعد از مرگم در ایران دفن شوم، اگرچه متولد سوئد هستم اما بیشتر از هر جای دیگر، به ایران احساس تعلق می‌کنم و فکر می‌کنم این حق زیادی نباشد. اصفهان، بیشتر از سایر شهرهای ایران، مورد علاقه من قرار گرفت؛ شهری که سال‌ها پایتخت صفویه بود و سرشار از نمادهای ایرانی و اسلامی است.»

در ادامه نامه آمده است: «درست زمان ریاست‌جمهوری خاتمی بود که درخواستم برای دفن‌شدن در کناره زاینده‌رود را دوباره مطرح کردم و ایشان نیز استقبال کردند و شهردار وقت اصفهان و استاندار آن زمان اصفهان نیز موافقت کردند که این اتفاق بعد از مرگم صورت گیرد. زمان رئیس‌جمهوری احمدی‌نژاد نیز او حتی خانه‌ای در اصفهان به من بخشید که این حق را به من داد تا آخر عمر در اصفهان زندگی کنم و من هشتم آگوست 2010 به اصفهان آمدم. اتهام اینکه برای سیا فعالیت می‌کردم و چیزهای دیگر شبیه این را قویا رد می‌کنم.»