در این شرایط حتی اگر سالمندی را سرزنده و مشغول فعالیتهای امیدبخش ببینیم، از اصطلاح «سر پیری و معرکهگیری» استفاده میکنیم. اما مسلم است که باید این نگاه غلط را تغییر دهیم تا هم خودمان سالمندی شیرینی را تجربه کنیم، هم اگر سالمندی در اطرافمان داریم، کمک کنیم او هم به احساس خوب و خوشایندی داشته باشد.
شادکامی، رضایت درونی است
شادکامی به معنای شادی و احساس رضایت درونی از زندگی است. شادکامی با لذت فرق دارد. لذت یک مفهوم بیرونی است؛ یعنی حتماً یک عامل بیرونی وجود داشته باشد که در تعامل با آن فرد احساس خوشایند پیدا کند، مثل تفریحات هیجانانگیز، روابط جذاب، سفرهای هیجانانگیز و مانند آن.
احساس لذت خیلی خوب است و ادامه زندگی را شیرین میکند. اما همواره نیازمند یک عامل بیرونی است و باید برای تجربه آن یک فعالیتی کرد. احساس لذت تا زمانی میتواند زندگی ما را شیرین کند که بتوانیم فعالیت کنیم و اگر به هر دلیلی مثل بیماری یا کمتر شدن تواناییهای جسمی، نتوانیم فعالیتهای لذتبخش را به انجام برسانیم، این احساس متوقف میشود. اما داشتن حس شادکامی و رضایت درونی از خود و زندگی، باعث میشود که ما در هر شرایطی که هستیم، احساس رضایت کنیم و آرامش ذهنیمان به هم نریزد.
شادکامی برای شرایطی که ممکن است فرد توانایی استفاده از لذتهای بیرونی را نداشته باشد، خیلی ضروری است. در مواقع بیماری یا دوران سالمندی که ممکن است افراد نتوانند از عوامل لذتآور بیرونی برای شادی در زندگی استفاده کنند، حس شادکامی، کمک خیلی بزرگی خواهد بود. کیفیت و غنای احساس شادکامی به سبک زندگی و نوع نگاه ما به زندگی بستگی دارد و ممکن است بخشی از آن ذاتی باشد، اما بیشتر اکتسابی است.
حس شادکامی تمرین میخواهد
سالمندی، هم سن پختگی است، هم سنی است که فرد با طی کردن راهی طولانی و پرفرازونشیب به آن رسیده است. بسته به اینکه ما چه مسیری را در زندگیمان طی کردهایم و چقدر تجربههای مثبت یا منفی داشتهایم، حال ما در سالمندی متفاوت خواهد بود. در روانشناسی تحلیل رفتار متقابل، این حقیقت تکرار میشود که ترس از مرگ، به خاطر محروم ماندن از لذت زندگی است؛ یعنی ما آدمها بسته به لذتهای سادهای که خودمان را از آنها محروم کردهایم، همانقدر زندگی را تجربه نکردهایم.
معمولاً همه ما لذتهایی داریم که به خاطر مسائلی که اسمشان را گذاشتهایم مصلحت زندگی، خودمان را از آن محروم کردهایم و زمانی به خودمان آمدهایم که دیگر زمان بهرهمندی از آن لذتها به سر رسیده است و تنها حسرت آنها برایمان مانده. حتی این حسرت در ادامه هم ما را از زندگی کردن در حال و استفاده از لذتهای جدید زندگیمان محروم میکند.
اگر سبک زندگی ما در جوانی طوری باشد که مدام لذتهای ساده را نادیده بگیریم، همواره در برهههای تغییر سن، دچار بحرانهای سی، چهل یا پنجاهسالگی و در نهایت بحران سالمندی خواهیم شد. این حسرتها و محرومیت از لذت، مثل یک چرخه معیوب، میتواند تا آخر عمرمان ادامه پیدا کند. اما میتوانیم در سالمندی جلوی این حس بد را بگیریم و لذتهای زندگی را درک کنیم.
تمرین شادکامی کنیم
یکی از عوامل مهم شادکامی، عزتنفس بالاست؛ یعنی بدون نیاز به سرپوشهای بیرونی مثل رسیدگی افراطی به ظاهر یا استفاده از وسایل گرانقیمت نامتناسب با سطح مالی زندگی و مانند آن، به ارزشهای وجودیمان آگاه باشیم. عزتنفس بالا حتی در شرایط سخت، احساس ارزشمندی و رضایت در انسان ایجاد میکند. برای رسیدن به این حس، لازم نیست کارهای پیچیده بکنید. مثلاً میتوانید بخشی از سرمایهتان را، هر چند اندک باشد، به کمک کردن به نیازمندان اختصاص دهید.
اگر سرمایهای ندارید، میتوانید به صورت معنوی به نیازمندان کمک کنید، مثلاً از دانشتان برای ارتقای سطح تحصیلی بچهها استفاده کنید. این کارها به بالا رفتن عزت نفس انسان کمک میکند. احساس رکود و درجا زدن، عزتنفس را نشانه میگیرد، پس راه دیگر بالا رفتن عزتنفس این است که یک مهارت، متناسب با توان جسمیتان یاد بگیرید. آموزش مهارتهای خودتان به جوانترها هم میتواند احساس شادکامی و رضایت را در شما تقویت کند. مراقبه و تمرینهای تمرکز را فراموش نکنید.حتماً در شبانهروز ساعتی را فقط و فقط به خودتان اختصاص دهید تا علاوه بر کنار آمدن با احساسات مثبت و منفی خود، ذهنتان را از افکار منفی خالی کنید. با این کارهای ساده میتوانید یک سالمند سلامت باشید که قدرت رضایت از زندگی را کسب کرده است.