گروه بین الملل: در جریان بیش از یک دهه جنگ داخلی در سوریه هزاران نفر در سیستم زندانهای این کشور ناپدید شدهاند. خانوادههای آنها در شرایطی دشوار گرفتارند و برای پیدا کردن کوچکترین سرنخی مجبور میشوند مبلغهای گزافی را به دلالان، مقامهای دولتی و امنیتی پرداخت کنند.
ملک، یک زن سوری در استانبول، زمانی را به یاد میآورد که دو پسر نوجوانش در سال ۲۰۱۲ بازداشت شدند.پسر بزرگش محمد که ۱۹ ساله بود در ارتش سوریه خدمت میکرد اما پس از آنکه برای شلیک به معترضان به او دستور تیر دادند، از ارتش گریخت. نیروهای امنیتی به مزرعهای که محمد پنهان شده بود حمله کردند و او را دستگیر کردند.پسر کوچکترش ماهر، ۱۵ ساله بود. او را صرفا به دلیل فراری بودن برادر بزرگش، در مدرسه دستگیر کردند.
ملک از سال ۲۰۱۴ تا امروز این دو پسر خود را ندیده اما بارها تلاش کرده آنها را پیدا کند. تنها راه برای پیدا کردن سرنخی از آنها پرداخت رشوه بوده است.
در بیشتر موارد این پولها به دلالانی پرداخت شده که یا برای مقامهای سوری کار میکردند و یا به نوعی با آنها در ارتباط بودند.ملک چند سال با وکیلی کار میکرد که به او وعده داده بود از پسرانش اطلاعاتی به دست خواهد آورد. او هر جلسه که ملک را میدید از او برای پرداخت به افسران زندان و یا دلالها پول میگرفت.اما این تلاشها هیچ وقت به نتیجه نرسید. در این سالها او بیش از ۲۰ هزار دلار به کسانی که وعده کمک به او را داده بودند پرداخت کرده و حالا فکر میکند که همه به او دروغ گفتهاند.«مثل آدمی که در حال غرق شدن است و به هر خاشاکی چنگ میاندازد، آنها هم از احساسات مادری که به دنبال بچههایش میگردد سوء استفاده میکنند.»ملک در سال ۲۰۱۷ بعد از این که خودش هم چند ماه در بازداشت بود، همراه با کوچکترین پسرش، رامز سوریه را ترک کرد و به ترکیه آمد.در آپارتمان کوچک ملک که در طبقه همکف واقع شده همه جا پر از عکسهای پسران مفقود شدهاش است.
ملک حالا پنجاه و چند ساله است، با موهایی حنایی و لبخندی به پهنای صورتش، اگرچه دردی عمیق پشت نگاهش دیده میشود.
داستان زندگی او چندان نادر نیست. بسیاری از مردم سوریه به دنبال عزیزان ناپدید شدهشان مبالغ هنگفتی به جیب دیگران ریختهاند.
جنگ داخلی سوریه به اعتراضات مسالمتآمیزی باز میگردد که سال ۲۰۱۱ در این کشور آغاز شد. مردم به خیابانها آمدند و خواستار تغییر شدند اما سرکوب وحشیانه حکومت بشار اسد علیه معترضان به کشتار هزاران نفر و دستگیری هزاران تن دیگر منجر شد.محمد عبداسلام یکی از همین تظاهرکنندگان بود که سال ۲۰۱۲ در یک ایست بازرسی در ادلب دستگیر شد. یک افسر به او گفت بازجویی از او تنها ۵ دقیقه طول خواهد کشید.اما او در زندان بدنام سیدنایا در شمال دمشق حبس شد. او میگوید به شدت و با شیوههایی بسیار خشن شکنجه شده است.
در یک مورد شکنجهگران تصور کردند او از شدت جراحات مرده و محمد را به «اتاق نمک» بردند؛ جایی که اجساد را زیر نمک نگاه میداشتند تا از پخش بوی تعفن آنها جلوگیری شود. او میگوید: «به هوش که آمدم نگاهی به چپ و راستم انداختم و دست به مردههایی زدم که کنارم بودند.»وقتی افسران زندان فهمیدند محمد هنوز زنده است او را از اتاق نمک به سلولش بازگرداندند.
در سال ۲۰۱۴ خانواده محمد گواهی مرگ او را دریافت کردند. در آن نوشته بود او در زندان بر اثر سکته قلبی مرده است. پدرش حاضر به پذیرفتن این خبر نشد و به جستجو به دنبال پسرش ادامه داد. از طریق یک دلال تازه، توانست به خانوادهای مرتبط با رئیس جمهوری سوریه وصل شود و با آنها معامله کرد.محمد میگوید پدرش مجبور شده برای آزادی او ۴۰ هزار دلار پول تهیه کند و بخشی از آن را با فروش زمین خانوادگی خود تامین کرده است. او میگوید ۵ دقیقهای که افسر بازجو گفته بود ۵ سال طول کشید.
محمد حالا با خانوادهاش در استانبول زندگی میکند.پدر محمد پیش از آنکه بتواند پسرش را ببیند در یک حمله هوایی کشته شد.مجمع عمومی سازمان ملل متحد اخیرا قطعنامهای را تصویب کرد تا نهادی مستقل را مسئول پیدا کردن ناپدیدشدگان سوریه و اطلاع از سرنوشت آنها کند.
در همین حال موسسات زیادی هم برای کمک به خانوادههایی تشکیل شده که به دنبال اطلاعاتی از سرنوشت عزیزان خود هستند.انجمن مفقودان و بازداشت شدگان زندان صیدنایا یکی از این موسسات است.ریاض اولر، یکی از بینانگذاران این موسسه ترک است اما سالهای زیادی را در زندان بدنام صیدنایا سپری کرده است.
ریاض ۱۹ ساله بود و در سال ۱۹۹۶ سوریه درس میخواندکه بعد از نوشتن نامهای به دوستش و انتقاد از دولت در آن، بازداشت شد. او در سیستم زندانهای سوریه ناپدید شد و خانوادهاش برای ۱۵ سال تمام هیچ اطلاعی از او نداشتند.او نهایتا شش سال پیش از زندان آزاد شد و پس از آن همراه با یکی از همزندانهای خود انجمن مفقودان و بازداشت شدگان زندان صیدنایا را بنیان گذاشت تا به خانواده زندانیان آن کمک کند.ریاض و دوستش شروع به جمعآوری اطلاعات دست اول از زندانیهای سابق کردند. از آنها میپرسیدند که با چه کسانی بودهاند و تاکید میکردند تنها آنچه خود در زندان به چشم دیدهاند را بیان کنند.آنها این اطلاعات را در یک پایگاه دادهها جمعآوری کردند و با فهرست سوریهای مفقود شده که نامشان از سوی خانوادهها اعلام شده بود مطابقت دادند.
ریاض به شدت نگران میزان هنگفت پولی است که خانوادهها برای خبر گرفتن از عزیزانشان خرج میکنند. او میگوید کسانی را میشناسد که مجبور به فروختن خانههایشان شدهاند.
انجمن مفقودان و بازداشت شدگان زندان صیدنایا در یک تحقیق مفصل میزان پولی را که خانوادههای سوری در این راه پرداختهاند محاسبه کرده است. بر این اساس اگر آمار سازمان ملل متحد از ۱۰۰ هزار مفقود شده در سوریه حقیقت داشته باشد در مجموع رقمی معادل ۹۰۰ میلیون دلار در این راه پرداخت شده است.ریاض و دوستش در این انجمن کارگاههای آموزشی را برای کمک به خانوادهها برگزار میکنند تا بتوانند مواردی را که دلالان به دنبال کلاهبرداری هستند تشخیص دهند. ریاض سندی را به من نشان میدهد که دلالها به بستگان یکی از ناپدیدشدگان داده بودند و توضیح میدهد که چرا این سند جعلی است: «هیچ سازمان اطلاعاتی در سوریه با این لوگو وجود ندارد.»اما شیوههای دیگر کلاهبرداری به این راحتی قابل تشخیص نیستند.
او ما را با قدری احمد بدل در تماس گذاشت. قدری که حالا در ادلب زندگی میکند به دنبال برادرش میگردد که بعد از بازداشت در سال ۲۰۱۳ ناپدید شده است.
قدری میگوید تنها چند هفته پیش، کسی با انتشار پستی در فیس بوک اعلام کرد که به تازگی از صیدنایا آزاد شده و میتواند در شناسایی زندانیان به خانوادههای آنها کمک کند: «ما با او تماس گرفتیم و او جزئیاتی از برادرم را برای ما تعریف کرد که هیچ کس از آنها خبر نداشته. او حتی خالکوبی برادرم را هم توصیف کرد.»این زندانی سابق قدری را با یک وکیل در تماس گذاشته که وعده داده در ازاء ۱۱۰۰ دلار آزادی برادرش را محقق میکند. اما بعد از دریافت ۷۰۰ دلار پول پیش، هم وکیل و هم زندانی سابق ناپدید شدهاند و تلفنهایشان را قطع کردهاند.ده روز بعد آنها گواهی رسمی مرگ برادرش را در صیدنایا دریافت کردند که در آن ادعا شده او در سال ۲۰۱۴ مرده است.ریاض میگوید اغلب دلالها مدعیاند که برای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کار میکنند.
این موضوع با حرفهای یک وکیل سوری که به تازگی از لبنان فرار کرده و با ما صحبت کرده، همخوانی دارد.این وکیل که ترجیح میدهد گمنام بماند، ده سال را برای رسیدگی به پروندههایی صرف کرده که در «دادگاه مقابله با تروریسم» مطرح بودهاند. دادگاهی که عموما به پرونده غیرنظامیانی میپردازد که خودسرانه توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدهاند.
این دادگاه مجاز است که افراد را، حتی به اتهام «لایک زدن» یک پست در شبکههای اجتماعی، متهم و محاکمه کند.بسیاری از متهمان در این دادگاه در نهایت به زندان صیدنایا منتقل میشوند، حتی اگر دوران بازداشتشان را در محلی دیگر سپری کرده باشند.این وکیل میگوید که دادگاه تروریسم به دلیل حجم انبوه پولی که در آن دست به دست میشود به «دادگاه میلیونی» مشهور شده است.
به گفته او «فساد و رشوه ستون فقرات حکومت سوریه است و هر بخشی از این رژیم را با رشوه میتوان خرید.»این وکیل معتقد است پولی که از این راه به دست میآید میان مقامهای سوریه تقسیم میشود: «گاهی افسران عالیرتبهتر هم سهم میخواهند.»او میگوید که دهه گذشته در تلاش بوده به خانوادههای برای پیدا کردن ردی از عزیزانشان کمک کند و مدعی است که در مواردی توانسته بسیاری را از زندان آزاد کند، «اگرچه کسانی هم هستند که نتوانسته به دادشان برسد.»کسانی مثل ثنا. یک روز داغ تابستان نیروهای امنیتی به خانه او آمدند، پسر، همسر و برادر او را با خود بردند.ثنا بارها کسانی را دیده که پیشنهاد کردند میتوانند در ازاء پول از آنها خبر بدهند. در یک مورد خانواده او ۲۰ هزار دلار به دلالها پول داد.
او به کمک همین وکیل، هرماه فهرست مرگهای ثبت شده توسط ارتش را بررسی میکند تا ببیند آیا اسم آشنایی به چشمش میخورد یا نه.تمام آنچه او از خانوادهاش دارد همین عکسهاست. او هر روز صبح قهوه درست میکند و برسر میز مینشیند و منتظر لحظهای میماند که آنها بازگردند: «من اینجا با خاطراتم زندگی میکنم. عکسهایشان اینجاست. با آنها حرف میزنم، صبح به خیر میگویم. شاید فکر کنند دیوانه شدهام. اما باور به برگشتن آنها به من برای ادامه راه امید میدهد.»
برای تهیه این گزارش با دولت سوریه تماس گرفته شده اما هیچ پاسخی دریافت نشده است.