گروه بین الملل: میخائیل خودورکوفسکی که زمانی ثروتمندترین مرد روسیه محسوب می شد در خانه ای ناشناس با گچ بری سفید رنگ در مرکز لندن در حال برنامه ریزی برای تهیه نقشه ای به منظور ساقط کردن ولادیمیر پوتین از قدرت و ترسیم آینده روسیه است. 20 سال از زمان بازداشت این الیگارش سابق می گذرد. او که زمانی ارزش کل ثروت اش 15 میلیارد دلار بود به دستور پوتین بازداشت شد و اکنون تقریبا ده سال از آزادی غیر منتظره اش می گذرد. او که مدت زمان زیادی را در تبعید در لندن زندگی کرده مدت هاست که انرژی و وقت خود را صرف چگونگی ایجاد تغییر در روسیه کرده است.
به گزارش فرارو به نقل از تایمز، در یک دهه گذشته ایده او صرفا یک آرزو و خیال به نظر می رسید. با این وجود، وضعیت با تهاجم فاجعه بار روسیه به اوکراین در فوریه سال گذشته و به دنبال کودتای ناکام تحت رهبری "یوگنی پریگوژین" رهبر سابق گروه واگنر در تاریخ 24 ژوئن تغییر کرد. خودورکوفسکی 60 ساله در حالی که موهایش را کوتاه کرده و پیراهن آستین کوتاهی پوشیده می گوید:"درک یک نکته برای غربی ها کاری دشوار است البته شاید به جز برای ایتالیایی ها. پوتین یک دولتمرد نیست او رئیس مافیاست. روسیه یک دیکتاتوری است اما بر روی ساختاری مافیایی استوار شده است که بر دولت سوار است".
در واقع، وقایع خارق العاده ای که در روسیه رخ داده یاداور سکانس هایی از فیلم "پدرخوانده" است. پریگوژین خدمتگزار وفادار و چندین دهه ای پوتین جرات کرده بود با دستور دادن به مزدوران اش برای لشکرکشی به مسکو از پوتین سرپیچی کند. این اقدام باعث شد "رئیس" (پوتین) با مشکلی روبرو شود: اگر کاری انجام نمی داد ضعیف به نظر می رسید. با این وجود، او باید مدتی سکوت می کرد. سوال تنها بر سر این بود که چگونه و چه زمانی انتقام خواهد گرفت. بنابراین، هنگامی که هواپیمایی که کرملین گفته بود حامل رئیس واگنر بود در تاریخ 23 آگوست ساقط شد خودروکوفسکی تعجب نکرد. او می گوید:"منشاء گروه مافیایی تحت ریاست پوتین در سن پترزبورگ دهه 1990 میلادی بوده که به عنوان نسخه روسی مشابه مافیای شیگاگو در امریکا در دوران ممنوعیت مشروبات الکلی قلمداد می شد. ترور همکارانی که از دستورات "تخطی" کرده بودند در آنجا امری عادی محسوب می شد. اگر پریگوژین کشته نمی شد این موضوع می توانست باعث عدم درک اطرافیان پوتین شود".
خبرنگار "تایمز" به مناسبت چاپ تازه ترین کتاب خودورکوفسکی تحت عنوان "چگونه یک اژدها را به بُکشیم" به سراغ او رفته است. او در آن کتاب به شکلی بسیار دقیق طرحی برای تغییر رژیم در روسیه ارائه می کند. او می گوید اولین و واضح ترین نکته این است که پوتین به طور داوطلبانه از قدرت کناره گیری نمی کند به ویژه بدان خاطر که او هرگز نمی تواند تضمین رضایت بخشی در این باره دریافت کند که روزی پس از کناره گیری از قدرت جانشین اش به سراغ او نخواهد رفت و با او کاری نخواهد داشت. بازنشستگی مسالمت آمیزی در عمارت مجلل او در سواحل دریای سیاه در کار نخواهد بود. خودورکوفسکی می گوید:"پوتین جایی برای رفتن ندارد. این بدان معناست که او به سادگی باید تلاش کند و تا زمانی که می تواند ادامه دهد تا زمانی که بمیرد. من هیچ جایگزینی برای او نمی بینم". خودورکوفسکی هم چنین به شایعات در مورد وضعیت سلامت پوتین که سال گذشته در گزارش های مختلفی مطرح شد و در این باره گمانه زنی شده بود که او به انواع بیماری های ناتوان کننده از جمله مرحله آخر سرطان مبتلا شده چندان اهمیتی نمی دهد و اعتباری برای این گونه ادعاها قائل نیست. نگرانی او این است که روسیه برای مدتی به سبک اداره مافیایی باقی بماند و جانشین پوتین نیز ذهنیت یک گانگستر محلی را حفظ کند. با این وجود، هر ثانیه بدون شک و تردید در حال گذر است. خودورکوفسکی خاطر نشان می سازد که پوتین در 70 سالگی تنها چهار سال از زمانی که استالین به طور ناگهانی فوت کرد و مرگ اش باعث ایجاد تغییراتی شگرف در اتحاد جماهیر شوروی شد فاصله دارد. او می گوید:"هیچ کس نمی توانست مرگ استالین را در آن زمان پیش بینی کند".
تمام این موارد این پرسش را ایجاد می کنند که خب، چگونه می توان پوتین را سریع تر در مسیر سقوط قرار داد. با کمال تعجب خودورکوفسکی که شخصیت ارامی دارد و با صدای آهسته صحبت می کند تنها راه برای انجام این کار را استفاده از خشونت یا دست کم تهدید به استفاده از خشونت می داند. این شیوه به وضوح با شکست تظاهرات بزرگ اما مسالمت آمیز در بلاروس علیه "الکساندر لوکاشنکو" متحد پوتین پس از وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری برای ششمین دوره ریاست جمهوری در آن کشور مشخص شد. او می گوید:"تنها تهدید به خشونت می تواند مقام ها حکومتی را وادار به دست کشیدن از قدرت دیکتاتوری یا وادار شدن به پذیرش هر نوع مصالحه ای سازد. اگر این تهدید وجود نداشته باشد انقلاب به شکست خواهد انجامید. اگر بقای پوتین به آن بستگی داشته باشد او در تیراندازی تردید نخواهد کرد".
حتی در صورت موفقیت یک قیام مسلحانه نیز این موضوع به واکنش اطرافیان پوتین بستگی دارد که خودورکوفسکی آنان را به سه گروه تقسیم می کند. نزدیک ترین افراد به پوتین که بسیاری از آنان از دوران کودکی یا اوایل دوران حرفه ای او در سن پترزبورگ از دوستان اش بوده اند و تا آخرین لحظه وفدار باقی خواهند ماند چرا که عمیقا در جنایات ارتکابی او نقش داشته اند و رازهای زیادی را می دانند. اگر پوتین ساقط شود وضعیت برای آنان سرنوشت خوبی را رقم نخواهد زد. او معتقد است همین موضوع در مورد حلقه دوم اطرافیان پوتین نیز صدق می کند که "میخائیل میشوستین" نخست وزیر تکنوکرات و "سرگئی سوبیانین" شهردار مسکو را شامل می شود.
خودورکوفسکی معتقد است که این حلقه سوم که شامل شخصیت ارشد نظامی در ارتش و سرویس امنیت فدرال روسیه (جایگزین کا گ ب) است و عوامل امنیتی روس هستند می باشد که ممکن است روزی علیه پوتین قیام کنند. او می افزاید:"اگر اوکراین در جنگ پیروز شود یا این احساس وجود داشته باشد که برنده جنگ خواهد شد این اتفاق رخ خواهد داد. به احتمال زیاد در آن صورت شکافی در صفوف آنان رخ خواهد داد که بهترین گزینه را به منظور برکنار کردن پوتین برای اپوزیسیون فراهم می سازد".
به عقیده او زمانی که پریگوژین با حمایت ضمنی تعدادی از چنین شخصیت های ارشدی لحظه جنون آمیز شورش علیه پوتین را در نیمه تابستان آغاز کرد وجود چنین انشعاب و شکافی درون نهادهای امنیتی روسیه به وضوح آشکار شد. همین وضعیت باعث شد خودوکوفسکی در آن روز درخواستی شگفت انگیز را در رسانه های اجتماعی از شهروندان عادی روسیه داشته باشد. او از آنان خواشت به نیروهای واگنر در راه حرکت شان به مسکو کمک کنند حتی اگر او پریگوژین رهبر آن گروه را یک "جنایتکار جنگی" می دانست. او معتقد است که اگر نیروهای کافی به طرف پریگوژین آمده بودند هرج و مرج و فروپاشی نظم و قانون می توانست فرصتی را برای "نیروهای دموکراتیک و اپوزیسیون برای به دست گرفتن قدرت" فراهم سازد. با این وجود، این شورش ظرف مدت 24 ساعت پایان یافته اعلام شد.
خودورکوفسکی بنا بر تجربه شخصی اش می داند که درگیر شدن با کرملین چه هزینه ای ممکن است داشته باشد و می تواند با مرگ فرد درگیر شده پایان یابد. با این وجود، خودورکوفسکی بدون حضور محافظان امنیتی با خبرنگار "تایمز" در خانه اش ملاقات و مصاحبه کرد. آیا او احساس امنیت می کند؟ خودورکوفسکی به خبنرگار "تایمز" می گوید:"نه، البته که نه. من میدانم اگر پوتین دستور بدهد زنده ماندن برایم بسیار دشوار خواهد شد. با این وجود، من در مجموع زندگی عادی ای دارم. وقتی از زندان بیرون آمدم دو راه پیش رو داشتم: ادامه زندگی با وسواس نسبت به امنیت شخصی ام یا گذراندن یک زندگی عادی. به این نتیجه رسیدم که ده سال زندانی بودن کافی است. من نمی خواهم به عنوان یک انسان آزاد به زندگی در نوع دیگری از زندان ادامه دهم. تا زمانی که مقدر شده باشد زندگی خواهم کرد. اگر شانس من تمام شود خب، دیگر تمام شده است".
تا جایی که به نظر می رسد زندگی او تقریبا تمام شامل فعالیت های سیاسی اوست. او می گوید اطلاع پیدا کردن از وقایع روسیه از راه دور مستلزم صرف حداقل ده ساعت مطالعه، بحث و تحلیل در روز است و زمان کمی برای او باقی می گذارد. خودورکوفسکی حتی در دهه 1990 میلادی که در حال ثروتمند شدن بود هرگز وارد مهمانی های نمایشی و متظاهرانه برا نشان دادن ثروت که بسیاری از الیگارش های دیگر روس در آن شرکت داشتند نشده بود. زمانی که از او پرسیده می شود در اقات فراغت اش چه می کند یکی از دستیاران اش که نزدیک اوست می خندد گویی که این مفهومی پوچ برای اوست.
خودورکوفسکی درباره زندگی خصوصی اش اطلاعات زیادی ارائه نمی دهد. آیا او با اینا همسر 54 ساله اش که از سال 1991 میلادی با یکدیگر زندگی کرده اند به تئاتر، کنسرت یا اپرا می رود؟ او می گوید:"من اپرا دوست ندارم". رستوران چطور؟ او می گوید:"بله، رستوران را دوست دارم". او که پدر چهار فرزند بزرگ است سالی دو بار تعطیلات را با اعضای خانواده اش می گذراند. در زمستان آنان به سوئیس یا فنلاند می روند اگرچه او خود اهل اسکی نیست.
خودورکوفسکی در دوره اتحاد جماهیر شوروی در مسکو متولد شد. پدر و مادرش هر دو مهندسان یک کارخانه ساخت ابزار اندازه گیری بودند. خودورکوفسکی در دانشگاه در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرد. او که در سال 1986 با نمرات عالی فارغ التحصیل شد می توانست در بوروکراسی دولتی شغلی پیدا کند اما بیش تر به تجارت علاقه داشت. او با افتتاح یک کافه در مسکو کارش را آغاز کرد و پیش از تاسیس بانکی به نام "مناتپ" به تجارت در عرصه رایانه پرداخت. او زمانی که بانک مناتپ کنترل "یوکوس" یک شرکت انرژی دولتی با میادین نفتی عظیم در سیبری را با قیمت ناچیزی در اختیار گرفت به موفقیت دست یافت. او این کار را با بهره گیری از طرحی برای تضمین انتخاب "بوریس یلتسین" برای دومین دوره در سال 1996 انجام داد که در جریان آن الیگارش ها یا نسل تازه ای تاجران صاحب نفوذ به یلتسین برای کارزار انتخاباتی اش پول دادند تا در مقابل در صورت پیروزی او سهام شرکت های دولتی را از آن خود سازند. این نقشه عملی شده بود و خودورکوفسکی به مردی بسیار ثروتمند تبدیل شد که از نفوذ زیادی در کرملین برخوردار شده بود.
زندگی خودورکوفسکی در سال 2001 میلادی سال پس از روی کار آمدن پوتین به طرز چشمگیری تغییر کرد. خودورکوفسکی سازمانی با عنوان "روسیه باز" را تاسیس کرد که هدف خود را ساخت و تقویت جامعه مدنی" اعلام کرده بود.
او می گوید:"من یکی از معدود افرادی بودم که عملا به پوتین گفتم درباره فساد در بالاترین رده های حکومت چگونه فکر می کنم". بدتر از آن این که او این کار را در مقابل الیگارش ها و رسانه ها انجام داد. چند ماه بعد در اکتبر 2003 میلادی پوتین به او پاسخ داد: خودورکوفسکی در فرودگاه نووسیبیرسک در سیبری دستگیر شد و به مسکو انتقال یافت و به ارتکاب کلاهبرداری، فرار مالیاتی و سایر جرایم اقتصادی متهم شد. پس از آن خودورکوفسکی بیش از یک دهه را در زندان و اردوگاه های کار اجباری گذراند. در آن دوره حمله ای تقریبا مرگبار از سوی یکی از زندانیان به نام "الکساندر کوچما" در سال 2006 میلادی علیه او انجام شد. صورت خودورکوفسکی بر اثر حمله با چاقو توسط کوچما دچار جراحت شد. کوچما بعدا مدعی شد که مقام های دولتی او را مورد ضرب و شتم و تهدید قرار داده و به وی دستور داده بودند این حمله را انجام دهد. خودورکوفسکی آن لحظه را یکی از "لحظات ناخوشایند" زندگی اش نوصبف کرده است. رهبران غربی بارها خواستار آزادی او شدند و در دسامبر 2013 پوتین ظاهرا برای راضی کردن غربی ها در آستانه برگزاری بازی های المپیک زمستانی در سوچی با آزادی خودورکوفسکی موافقت کرد.
او ابتدا به سوئیس رفت و از سال 2015 میلادی تاکنون در بریتانیا زندگی می کند. او در ماه سپتامبر گذشته "روسیه باز" را با هدف " گردهم آوری شهروندان ساکن در داخل و خارج از روسیه که ارزش های اروپایی برای یک کشور قوی، پویا و رو به جلو را به اشتراک می گذارند" بار دیگر راه اندازی کرد. او می گوید هدف از راه اندازی دوباره آن پروژه این است که حکومتی بر پایه "نهادهای موثر دموکراتیک" و "حاکمیت قانون" در روسیه تاسیس شود.
خودورکوفسکی می گوید فوربس یک دهه پیش ثروت اش را حدود 500 میلیون دلار تخمین زد. او می گوید:"من نمی خواهم با تخمین فوربس مخالفت کنم. با این وجود، پول برایام صرفا به مثابه اسلحه ای در مبارزه است. بنابراین، مهم این است که چقدر سلاح دارم".
خودورکوفسکی می گوید غرب بر این باور است که تحریم ها می تواند طبقه فعلی الیگارش ها را برای تحت فشار گذاشتن پوتین به منظور پایان دادن به جنگ اوکراین متقاعد کند. او می گوید این ایده ای گمراه کننده است زیرا از نظرش حتی کاربرد اصطلاح "الیگارش" نیز عنوان اشتباهی است زیرا از دید او این افراد ثروتمند هیچ تاثیر سیاسی واقعی ای بر رژیمی که از دید وی در حال تبدیل شدن به نظامی توتالیتر (تمامیت خواه) است ندارند. او می گوید:"آنان الیگارش نیستند آنان عوامل نیابتی هستند عوامل پوتین".
پس در نهایت چه کسی باید جایگزین پوتین شود؟ برای بسیاری، به ویژه در آمریکا و اروپا بهترین نتیجه این است که جای یک دموکرات طرفدار غرب جایگزین او در کرملین شود. بنابراین، از این دیدگاه روسیه به یک "تزار" نیاز دارد یک فرد "خوب" و چنین رهبری در واقع بدون شک هدف پایان دادن به جنگ در اوکراین را دنبال می کند.
خودورکوفسکی می گوید:"همه به جز پوتین فکر می کنند که جنگ یک اشتباه بوده است. حتی اگر کل اوکراین اشغال شود نیز برای روسیه یک دارایی نخواهد بود بلکه سرزمینی خواهد بود که بازسازی آن باعث از دست رفتن پول و منابع روسیه خواهد شد و نیمی از کشور به مبارزه ادامه خواهد داد".
انجام یک معامله برای پایان دادن به مناقشه حیاتی خواهد بود زیرا ارتقای استانداردهای زندگی روس ها که از زمان آغاز جنگ اوکراین به شدت آسیب دیده تنها راه برای هر کسی است که جانشین پوتین شود تا بتواند محبوبیت کسب کند و در قدرت باقی بماند. با این وجود این همان چیزی است که خودورکوفسکی از آن تحت عنوان مشکل اساسی روسیه یاد می کئد: ماهیت سیستم سیاسی آن کشور که قدرت بسیار زیادی را در دستان رئیس جمهور متمرکز می کند. خودورکوفسکی نگران است که هر تزار خوبی به سرعت تبدیل به تزاری شود که به همان بدی تمام رهبران پیشین روسیه خواهد بود. اژدهایی که او می خواد آن را بکشد خود پوتین نیست بلکه سیستمی است که او آن را "نفرین شده" می داند.
خودورکوفسکی استدلال می کند که راه حل این است که قدرت را به طور گسترده تر غیر متمرکز سازیم هم از طریق اعطای خودمختاری بیش تر به مناطق دوردست روسیه و هم با جایگزینی نظام ریاستی با نظامی مبتنی بر پارلمان و نخست وزیر که باید از طریق کابینه کار کند. دستیابی به این هدف یک فرآیند طولانی و پیچیده خواهد بود: بازسازی و دموکراتیک کردن نهادهای مختلف سیاسی، قضایی و دولتی روسیه حداقل دو سال به طول خواهد انجامید. هم چنین اگر اپوزیسیون دارای یک گروه همراه با نقشه باشد مانند گروه کوچک بلشویک ها که لنین در سال 1917 میلادی پس از سقوط تزار از طریق آن به قدرت رسید دستیابی به آن هدف آسان تر خواهد بود.او می گوید:"یک ائتلاف باید قدرت را در دست بگیرد نه صرفا یک فرد تحت حمایت حزب انقلابی. زیرا اگر این الگو باشد در نهایت به همان جای قبلی می رسیم و دوباره خود را مواجه با یک رژیم استبدادی خواهیم یافت".مشکل در آنجاست که روابط خودورکوفسکی با "الکسی ناوالنی" یکی از رهبران دیگر اپوزیسیون روسیه خوب نیست. اختلاف اولیه بر سر سیاست بود: ناوالنی که در سال 2011 با رهبری اعتراضات گسترده علیه رژیم به شهرت رسید به وضوح خود را به عنوان یک "تزار خوب" بالقوه می دید که می تواند جای پوتین را بگیرد. خودورکوفسکی استدلال می کند که افراد ناوالنی میخواهند "خود را بهعنوان یک تیم رادیکال در میان سایر گروه های اپوزیسیون دکوکراتیک معرفی و تعریف کنند". او می گوید:"کار آنان باعث ایجاد به اصطلاح گل و لای می شود. اگر شخصی بگوید که از شما متنفر است خیلی سخت است که بتوانید با او متحد شوید".
او در پاسخ به این پرسش که آیا ناوالنی در بازگشت به روسیه اشتباه کرد می گوید:" به نظر می رسد ناوالنی شرط بندی کرده و روی این موضوع حساب باز کرده است که اگر پوتین ظرف دو یا سه سال آینده قدرت را ترک کند امتیاز قابل توجهی به او می دهد. با این وجود، اگر پوتین پنج یا حتی ده سال دیگر ادامه دهد و در قدرت باقی بماند وضعیت برای ناوالنی چندان عالی نخواهد بود".
او نقش خود را به عنوان یک مشاور و نه یک رهبر انتخابی می داند. او می گوید:"وضعیت در روسیه به گونه ای است که یک نخست وزیر جوان تر را می طلبد. ما باید به دنبال کسی بگردیم که در دهه چهارم عمر به سر می برد. اگر در دوره انتقالی نیاز به انجام کاری باشد آماده انجام آن هستم. با این وجود، من هرگز در زندگی ام در انتخابات نامزد نشده ام و تمایلی به این کار ندارم".
به همین دلیل او می گوید که هرگز نزاع انتخاباتی مستقیمی بین او و ناوالنی وجود نخواهد داشت. او اصرار دارد که آن چه در حال حاضر انجام می دهد تلاشی برای کسب قدرت یا نوعی خود بزرگ بینی نیست بلکه برای روسیه ای بهتر است.او می گوید:" من تقریبا در تمام عمرم برای دموکراسی در روسیه مبارزه کرده ام من می خواهم در این نبرد پیروز شوم. من می خواهم ببینم روسیه به یک کشور دموکراتیک در مسیر توسعه تبدیل می شود. این تنها رویای بلندپروزانه من است".