آمریکاییها به خوبی واقفند که ایران تنها کشوری است که میتواند آنها را در ایجاد نقشه جدید خاورمیانه یاری رساند، یعنی خاورمیانه بزرگ و خالی از گروههای تروریستی و افراطی...
عطا افشاریان
گروه سياسي: نقش آمریکا در نظام سیاسی و اقتصادی کشور ما طی دوران پس از جنگ دوم جهانی و پس از شکست بریتانیای کبیر در عرصه بین الملل، بعنوان یک ابرقدرت نوظهور، بسیار جدی تر گردید به گونه ای که بسیاری از شرکتها، ساختار نظامی و حتی دانشگاههای کشور متاثر از این کشور ساخته و پرداخته شدند. همچنین در این مقطع بود که دانشجویان به آمریکا برای تحصیل رفتند و نسلی از نخبگان ایرانی را در آن کشور پدید آوردند که بسیاری از آنها بعدا بعنوان مدیران بلندپایه سیاسی و اقتصادی به ویژه در رده میانی وارد کشور شدند.
نوع نگرش مذهبیون و انقلابیون، حتی دانشجویان فارغ اتحصیل شده از آمریکا، به این کشور بعنوان یک ابرقدرت با تفکر امپریالیستی - سرمایه داری بوده است که همچنان نیز ادامه دارد و همین نگرش با رفتارهای سیاسی آمریکاییان به ویژه در برخورد با دولت ملي دكتر مصدق، منجر به انقلاب 1357 و دشمنی بیش از پیش ایران و آمریکا گردید که اوج آن گروگانگیری و در ادامه اتخاذ سیاستهای خصمانه بود که جنگ ایران و عراق را به تشویق آمریکا رقم زد. مسلما این کارنامه آمریکاییها به راحتی از اذهان مردم ایران پاک نخواهد شد ولی این کارنامه با همه سیاه بودن به کارنامه استعماری بریتانیا و روسیه نمی رسد.
اگر چه در تاریخ ماندن و در آن دست و پا زدن کاری عبث و بیهوده است، آنچنان که تفاخر به تاریخ و گذشته نیز، ولی درس گیری از تاریخ همراه با تغییر دیدگاه می تواند در تصمیم گیریهای آتی موثر باشد.
با همه این خصومتها و دشمنیها، اما این دو کشور منافع مشترکی نیز دارند. اگر مسئله فلسطین و تعهدی که آمریکاییها نسبت به حفظ امنیت اسرائیل دارند را کنار بگذاریم، مسئله ای که اعراب نیز به نوعی آن را رها نموده اند و عملا به دولت مستقل کرانه باختری اکتفا نموده اند، ایران به عنوان کشوری میانه رو در منطقه خاورمیانه، برای آمریکا و حفظ منافع بلند مدت جهان موقعیتی استراتژیک دارد.
آمریکایی که با ساختار پادشاهی و افراطی کشورهای عربی به راحتی کنار آمده است، مسلما برای ایجاد تعامل با دولت ایران نیز آمادگی لازم را دارد. دشمنی های آمریکاییها با نظام ایران نیز بخاطر منافع مقطعی آن کشور بوده است، چرا که بدون وجود دشمنی در خاورمیانه و ایجاد ایران هراسی در این منطقه نمی تواسته است هم موقعیت اسراییل را تثبیت نماید و هم سیل عظیم اسلحه را به خاورمیانه گسیل دارد، اسلحه هایی که نتیجه آن جنگهای داخلی، قومی و فرقه ای در این کشورهاست و تخریب کامل زیر ساخت این کشورها، تا کشورهایی چون فرانسه، آمریکا، چین، روسیه و بریتانیا و آلمان همچنان بتوانند بر مستعمرات خود حکومت کنند البته به شیوه ای نوین و بدون حضور نظامی و پذیرش دردسرهای آن، بخصوص نفرت ملتها، بلکه در مقام منجی و شرکتهایی که رفاه، سازندگی و کار را برای این آوارگان به ارمغان می آورند.
اما ایران ناامن نیز برای منافع بلند مدت آمریکاییها چندان موثر نیست، بلکه آمریکاییها به خوبی واقفند که ایران تنها کشوری است که می تواند آنها را در ایجاد نقشه جدید خاورمیانه یاری رساند، یعنی خاورمیانه بزرگ و خالی از گروههای تروریستی و افراطی. یکپارچه نمودن کشورهایی که دیر زمانی همه تحت لوای یک حکومت واحد بوده اند و از مشترکات فرهنگی، ملی و دینی یکسانی برخوردارند، یعنی تاجیکستان ، افغانستان، ایران، پاکستان، آذربایجان و قسمتی از عراق، به ویژه منطقه کردستان، که همه ریشه و ملیت یکسان دارند، نه تنها با منافع آمریکا در تضاد نیست که چنین قدرت سیاسی اقتصادی، اگر با دنیای آزاد همسو باشد، می تواند بعنوان یک اهرم در مقابل روسیه استفاده شود و خیال آمریکا را از این منطقه راحت نماید و این مهم جز با رهبری ایران امکان پذیر نخواهد بود.
منطقه ای که پل میان شرق و غرب است. البته در این میان کشورهای عربی ساکت نخواهند بود، هر چند که حوادث اخیر نشان می دهد عمر این کشورها به سر آمده است و آنها در خاورمیانه جدید نقشی نخواهند داشت، در حالیکه قطعا نظام سیاسی میانه رو ایرانی-اسلامی نقش موثری در آینده خاورمیانه خواهد داشت. ایجاد اتحادیه کشورهای مذکور و ایجاد یک منطقه واحد مسئله دور از ذهنی نیست و ترسیم نقشه جدید برای خاورمیانه، با ابتکار عمل ایران، تنها با هوشمندی ایرانیان با هر قومیت و یا زبانی، امکان پذیر خواهد بود.
در این شکی نیست که بریتانیا همچنان در این کشور به سیاستهای تفرقه افکنانه خود ادامه می دهد ولی دانش و فهم ایرانیان بالاتر از آن است که در دام تفرقه های قومی، مذهبی و فرقه ای گرفتار گردند و به چیزهایی تفاخر کنند که ارزش و جایگاهی در دنیای کنونی ندارد و علم و دانش و خرد در آن حرف اول را می زند. اگر برای آینده برنامه ریزی ننماییم، برای ما برنامه خواهند ریخت، پس باید جایگاه ایران برای ساختن فردای دنیا را شناخت و با کار گروهی توام با دانش و اخلاق، تقویت قانون، ایجاد نهادهای تصمیم گیری استراتژیک از همه اقوام و کشورهای همسو و تقویت اقتصادی، به ایجاد خاورمیانه متحد و بزرگ اندیشید.
ایجاد عدالت و بیان تفکرات ایرانی - اسلامی جز با ایجاد یک قدرت سیاسی و اقتصادی بزرگ از اقوام و ملتهایی با مشترکات دینی، قومی، ملی و فرهنگی امکان پذیر نخواهد بود. حکومت فدرالی آمریکا و تفاوتهای شدید گروهی، دینی، نژادی در این کشور که آن را عامل قدرت و گردش نخبگان و ایجاد جامعه نخبه می دانند، تجربه ای است که اگر اخلاقهای امپریالیستی آن را کنار بگذاریم در نظم اجتماعی و سیاسی می تواند قابل مطالعه و بررسی باشد.حتی تشکیل اتحادیه اروپا، با همه تنشهای سیاسی اقتصادی آن، با توجه به جنگهای چند صد ساله این کشورها با یکدیگر، می تواند الگویی برای کشورهای اسلامی باشد که تفرقه های پوچ و بی حاصل را کنار بگذارند و تفاخر عرب و فارس و ترک و یا سنی و شیعه را رها کنند و به ملتی یکپارچه، متحد و با رفاه اقتصادی بیاندیشند.