گروه سياسي- مهرداد خدير در سايت عصر ایران نوشت: هر چند دور تازه حملات به آیت الله هاشمی رفسنجانی را می توان به قصد تاثیر گذاری بر پرونده قضایی یکی از فرزندان وی یا تصور نقش آفرینی او در انتخابات پیش روی هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری یا از سر مخالفت با دولت مورد حمایت او دانست، اما واکنش منفی به دیدار رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان در سرمقاله یک روزنامه منتقد جای تامل دارد.
جدای این که به هر بهانه ای علاقه دارند صفت «تندرو» را از خود سلب کنند و به دیگران نسبت دهند تا از زیر فشار روانی این واژه خارج شوند و طبق عادت مالوف اصطلاح «اعتدال» را هم مصادره کنند، اتهام «مشروعیت بخشی به جریان های تندرو» مردود است چه آن که هاشمی رفسنجانی همچنان یک مقام رسمی است و هنگامی که صلاحیت آن را دارد که مصالح کلان نظام را تشخیص دهد قادر به درک این مصلحت هم هست که دیدار عادی با یک روحانی پر نفوذ اهل سنت و شهروند جمهوری اسلامی ایران به صلاح هست یا نه.
روشن تر این که خشم و اتهام زنی به هر دو سوی یک ملاقات عادی و علنی به خاطر دیدار اخیر مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه اهل سنت زاهدان با آقای هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
رسانه تندرو منتقد دولت در حالی دیدار کننده را به «مشروعیت بخشی به جریان تندرو» و دیدار شوندگان را به نزدیکی به عربستان سعودی متهم کرده که به رغم تفاوت های مذهبی و اختلافات احتمالی در برداشت ها و علاقه ها و سلیقه های سیاسی، شهروندان جمهوری اسلامی ایران هستند نه هیچ کشور دیگری. ضمن این که در ملاقات موصوف به جز مولوی عبدالحمید شخصیت های شناخته شده دیگری چون امام جمعه اهل سنت قشم، نماینده زاهدان در مجلس شورای اسلامی و نمایندگانی از ادوار مجلس در ترکمن صحرا و کردستان و چند فعال فرهنگی از خراسان جنوبی هم حضور داشته اند.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار تصریح می کند: «مطمئن باشید سیاست نظام دفاع از پیروان همه مذاهب و ادیان است و برخوردهای سلیقه ای را نگاه های شخصی و حتی گاهی کینه توزانه و برخاسته از نیت تحریک قومیت ها و دامن زدن به اختلافات بدانید.» برای مدعیان، زیبنده نیست که به سرعت این ذهنیت شکل گیرد که ضمیر، مرجع خود را یافته و هر چند می توانند نظر خود را ابراز دارند اما این که گمان کنند با یک تیر دو نشان را هدف قرار داده و هم هاشمی رفسنجانی را متهم کرده اند و هم دیدار شوندگان را پنداری خطاست.
چرا که هر شهروند جمهوری اسلامی ایران اعم از شیعه و سنی و حتی مسلمان و غیر مسلمان حق دارد با مقامات عالیه نظام دیدار کند و احتمالا انتقاد یا نظری را هم ابراز دارد. در این مورد خاص البته حاضران، شهروندان عادی نبوده اند بلکه کسانی با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار کرده اند که طیفی از هم وطنان اهل سنت را به لحاظ فکری و فرهنگی و شاید سیاسی نمایندگی می کنند.
نکته دیگر این است که «اکبر هاشمی رفسنجانی» بیش و پیش از همه یک روحانی شیعه است و سابقه فعالیت فرهنگی و مذهبی او از نیم قرن فراتر رفته است. از سوی دیگر دیدار روحانیون مذاهب امری کاملا عادی است و سنتی است که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی پایه گذاشت تازه برای خارج از ایران. درون این سرزمین که جای خود دارد. مهم تر این که چنانچه وضعیت منطقه را در نظر آوریم اتفاقا باید هوشمندی هر دو سو را ستود نه آن که انگ زد.
باید خرسند بود که از جانب نظام گفته شود: «کینه توزی با اهل سنت، سیاست نظام نیست و دامن زدن به اختلافات ناشی از جهالت سیاسی است.» و البته باید خرسند بود که صدای دیگران به عنوان نظر نظام، تلقی نمی شود. دیگرانی که نمی خواهند بپذیرند مردی که از ابتدای جمهوری اسلامی نقش محوری در تصمیم گیری ها و حل بحران ها داشته به خاطر یک دیدار که کاملا مسبوق به سابقه هم بوده است قابل شماتت نیست.
شگفتی اصلی اما در این است که با این که در جای جای رسانه هایشان پیداست که می دانند که دولت روحانی در آستانه یک ساله شدن است، گاهی به نظر می رسد تقویم خود را پس از 24 خرداد 1392 ورق نزده اند.اما اگر تقویم را ورق نزده اند چرا رگه هایی از تفکر داعش – البته در شکل بسیار خفیف آن- را در این گونه تحلیل ها می توان مشاهده کرد؟