گروه سیاسی-رسانه ها: صادق زیباکلام در روزنامه فرهیختگان نوشت: بالاخره با گزارش دکتر نجفی پرونده بورسیههای دوران دولت آقای احمدینژاد دارد به سرانجام قابل قبولی میرسد. بر خلاف آنچه که برخی اصولگرایان در جریان استیضاح فرجیدانا در مجلس مطرح کردند و آقای فرجیدانا خویشتنداری کرده و با نجابت حاضر نشدند افشاگری کنند، مشخص شد که حدود یک چهارم بورسیهها رسما و عملا خلاف مقررات و غیرقانونی بودهاند. چقدر خوب میشد که اصولگرایان که بیشتر آنها علیه فرجیدانا رای دادند، امروز در قبال 866 بورسیه غیرقانونی حداقل به ملت پاسخگو میشدند. البته این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که یکی از دلایل اصلی مخالفت با فرجیدانا فضای بالنسبه آزادی بود که ایشان در دانشگاههای کشور به وجود آورده بودند و آن فضای امنیتی که بر دانشگاههای کشور حاکم شده بود را تغییر داده بودند.
جدا از تغییر فضای امنیتی در دانشگاهها، فرجیدانا بسیاری از دانشجویانی را که بعد از حوادث سالهای اخیر از دانشگاه اخراج شده بودند یا تحصیلشان معلق شده بود مجددا به دانشگاه راه داد و بالاخره گناه سوم فرجیدانا آن بود که شماری از استادان و دانشجویانی را که بازنشسته یا اخراج شده بودند، دعوت به همکاری کرد. از اینها که بگذریم دیگر موضوعی که باید به آن پرداخت، حمله اصولگرایان افراطی به دانشگاه آزاد اسلامی است. مهم نیست که این دانشگاه چه برنامهای داشته باشد. از دید آنان چون سایه آقای هاشمیرفسنجانی بر سر دانشگاه آزاد اسلامی است اصولگرایان افراطی هیچوقت چشم دیدن آن را ندارند و اگر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کند که ماست سفید است و ذغال سیاه، اصولگرایان بهخصوص طرفداران آقای احمدینژاد و جبهه پایداری سر و صدا به راه انداخته و علیه سفیدی ماست و سیاهی ذغال که از جانب مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی اعلام شده موضعگیری کرده و آن را محکوم میکنند.
بهعنوان مثال دانشگاه آزاد اسلامی اقدام به عملی صحیح و اصولی کرده است به این معنا که متقاضیانی که شرایط ورود به دوره دکتری را دارند همچون دانشگاههای معتبر کشورهای توسعهیافته ثبت نام کرده است. همه ما میدانیم که در دانشگاههای معتبر کشورهای توسعهیافته ازجمله اروپا و آمریکا شرط ورود به دوره دکتری، جدا از داشتن مدارک مورد نیاز قانونی، این است که یک استاد رشته مورد نظر، دانشجوی متقاضی دوره دکتری را با عنوان تحقیقاتیاش بپذیرد. به عبارت دیگر بعد از داشتن مدارک لیسانس و فوقلیسانس، شرط اصلی پذیرش دکتری در دانشگاههای معتبر بینالمللی نه قبولی در آزمونی به نام کنکور است و نه هیچ امتحان دیگری، بلکه یک استاد باید راهنمایی پروژه مورد مطالعه دکتری دانشجوی متقاضی را برعهده بگیرد و این دقیقا اقدامی است که دانشگاه آزاد اسلامی انجام میدهد. یعنی متقاضیانی را که دارای مدرک معتبر فوقلیسانس هستند مشروط بر اینکه یک عضو هیاتعلمی دانشگاه موضوع پیشنهادی دکتری آنان را بپذیرد، قبول میکند.
در حقیقت اساسا ورود به دانشگاه باید در هر مقطعی اعم از لیسانس، فوقلیسانس و دکتری آزاد باشد. آنچه که دانشگاههای معتبر بینالمللی را معتبر کرده این است که وقتی دانشجو وارد دانشگاه میشود تا دانشی فرانگرفته باشد، به او مدرک نمیدهند. همه ما میدانیم که در دانشگاههای ما برعکس این موضوع اتفاق میافتد و کافی است یک نفر بتواند در دوره دکتری یا فوقلیسانس یا لیسانس وارد دانشگاه شود. در آن صورت بعد از چند سال حتما مدرکش را میگیرد ولو آنکه دانش چندانی هم فرا نگرفته باشد. متاسفانه در نظام آموزش عالی ما «ورود» است که اهمیت دارد، نه «خروج» و فرا گرفتن.
بنده قریب 20 سال است که در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران افتخار همکاری دارم و طی این 20 سال نه در دانشگاه تهران، نه در دانشگاه آزاد اسلامی و نه در هیچ دانشگاه دیگری، ندیدهام و نشنیدهام که دانشجویی برای مدرک دکتری وارد شده باشد و بعد از چند سال مدرکش را نگرفته باشد. در حالی که در دانشگاههای معتبر بینالمللی ورود به دانشگاه برای دوره دکتری یک مساله است و گرفتن مدرک کاملا مسالهای دیگر. به هر حال ما هم باید روزی وضعیت دوره دکتری را همانند دانشگاههای معتبر بینالمللی میکردیم و این دقیقا تصمیمی است که دانشگاه آزاد اسلامی گرفته است.
بنابراین اگر همه 75 میلیون هم خواسته باشند وارد دوره دکتری شوند باید این امکان را داشته باشند، اگر همه 75 میلیون خواسته باشند وارد دوره لیسانس یا فوقلیسانس شوند باید این امکان را داشته باشند، آنچه اهمیت دارد و آنچه یک دانشگاه را دانشگاه میکند این است که استانداردها و ضوابط لازم را اعمال کند و اگر دانشجویی سالها هم در دوره دکتری ماند اما نتوانست استانداردهای لازم را به دست بیاورد، به او مدرکی داده نخواهد شد و داده نشود. متاسفانه اصولگرایان بهویژه اعضای جبهه پایداری این نکات ابتدایی، اولیه و بدیهی را در مورد آموزش عالی بهویژه در مورد دانشگاه آزاد اسلامی، نه میبینند و نه میخواهند که ببینند. اما چارهای ندارند و سرانجام روزی باید واقعیتهای آموزش عالی کشور را با همه تلخیها و ناکامیهایش درک کنند.