سامان ارسطو (متولد ۱۵ خرداد ۱۳۴۶) بازیگر، کارگردان، نمایشنامه و فیلمنامهنویس، و مدرس تئاتر اهل ایران است. او کار بازیگری تئاتر خود را در سال ۱۳۶۴ آغاز کرد، و از آن پس پیوسته تا کنون به این حرفه مشغول بوده است.
در سال ۱۳۶۷ با نویسندگی و کارگردانی نمایشنامهی «سلول هیجده» حرفهی کارگردانی تئاتر و نمایشنامهنویسی را هم تجربه کرد که البته این نمایشنامهی خاص بعد از یک شب اجرا توقیف شد. عضویت در هیأت مدیرهی انجمن نمایش شاهرود از دیگر فعالیتهای وی در همان سال است. 11 سال بعد از شروع به کار در زمینهی بازیگری حرفهای در تئاتر، ارسطو با بازی در سریال «سفرهی عقد» پا به عرصهی بازیگری در سینما و تلویزیون نیز گذاشت.
فیلم کوتاه «یک روز بالاخره ما رو از کافه میندازن بیرون» در سال ۱۳۸۵ به کارگردانی وی ساخته شد و این آغاز فعالیت او در زمینهی فیلمسازی است. به علاوه او تا کنون 10 فیلمنامه نوشته است. او در سال ۱۳۸۷، در سن ۴۱ سالگی، تغییر جنسیت داد و از آن پس نام او از فرزانه به سامان تغییر کرد. وی در همان سال ازدواج کرد و در سال ۱۳٩۰ از همسرش جدا شد. سامان ارسطو دیپلم علوم انسانی دارد. او همچنین دارای گواهینامهی درجه دو هنری (معادل فوق لیسانس) در زمینه تئاتر است.
چهره ارسطو نقطه مشترک همه این فیلمها و سریالهاست؛ چه در روزهایی که فرزانه بود و با هویتی زنانه نقش بازی میکرد و چه حالا که سامان است و در قالب یک مرد در فیلمها و سریالهای مختلف بازی میکند. او یکی از قدیمیترین بازیگران حیطه بازیگری و یکی از مشهورترین ترنسکشوالهای کشورمان است که بعد از 42 سال تغییر جنسیت داده؛ خودش که میگوید: «نه چیزی برای پنهان کردن دارم و نه ترسی از حرف زدن درباره گذشتهام» شاهد این ادعا عکسهای دوران فرزانگیاش است که در گوشه و کنار خانهاش دیده میشوند؛ عکسهایی که سامان آنها را دور نینداخته است.
ارسطو درباره هزینه جراحیاش اینگونه توضیح داده است: دو تا جراحی اولم نزدیک به 9 میلیون تومان هزینه داشت که با کمک مهتاب کرامتی و پادرمیانیهایش به 400 هزار تومان رسید و این واقعاً کمک بزرگی بود که هیچوقت فراموش نمیکنم. جراحی دوم که مهمترین و اصلیترین جراحی بود پول زیادی میخواست؛ چیزی حدود 20 میلیون تومان که با کمک 30 نفر از همکارانم این مبلغ تهیه شد.
این بازیگر میگوید: ترس از تنها شدن باعث شد 20 سال طول بکشد تا من تصمیم بگیرم جنسیتم را تغییر بدهم اما سال 85 دیگر مطمئن شدم که میخواهم این کار را انجام بدهم و اقدام کردم. همان موقع خیلیها گفتند باید بازیگری را ببوسی و کنار بگذاری؛ گفتند کار و زندگیات رو جمع کن و برو خارج اما میبینید که هنوز هم اینجا هستم و به کارم ادامه میدهم.
ارسطو در پاسخ به این سوال که چطور از فرزانه به سامان رسیدید، تاکید میکند: وقتی تغییر جنسیت دادم، با همسرم اسمهایی مثل فرزین، بردیا و سامان را انتخاب کردیم، هرکدام را چند روز صدا زدیم؛ سامان بیشتر از همه اینها به من میآمد و دوستش داشتم. سال 87 با همسرم نامزد کردیم، 9 تیر 88 تاریخ عقدمان بود و اردیبهشت 90 از هم جدا شدیم. قسمت این بود که اینطوری زندگی کنم.