این گونه شخصی کردن مباحث البته از یک چهره علمی کاملا بعید است و ادامه این روند باعث خدشه به جایگاه علمی ایشان نزد افکار عمومی و وجدان های بیدار شده است. این رفتار عباسی را می توان در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بی بدیل دانست چرا که اصولا تابحال هیچ وزیر و رئیس سازمان و فرد رده بالایی در کشور نبوده که پس از ترک مسئولیت درباره جانشین خود این گونه تند و بی پروا و پر حجم صحبت کند، هیچ کدام از روسای سازمان انرژی اتمی نیز تاکنون چنین نکرده اند، طی سال های گذشته برای مثال آیا اظهار نظری از آقای آقازاده دیده یا شنیده شده است؟ آن هم در قالب مباحثی کاملا شخصی و یک طرفه؟
ادعاهای اخیر درباره فتح الفتوح های دوره مدیریت فریدون عباسی در انرژی اتمی که در مجموع کمتر از 2 سال مسئولیت بوده و تعطیل کردن آنها توسط علی اکبر صالحی ابعاد جالبی یافته است، فریدون عباسی در مصاحبه اخیر خود مدعی شده قراردادی به ارزش 2/1 میلیارد دلار با وزارت نفت داشته که جانشین وی آن را ملغی کرده است، در تماس و بررسی هایی که از وزارت نفت انجام دادیم مسئولین مربوطه اظهار داشتند هیچ قراردادی میان نفت و انرژی اتمی منعقد نشده بود که بخواهد ملغی شود؛ ضمن این که رقم 2/1 میلیارد دلار معادل قریب به 7 هزار میلیارد تومان می شود که چیزی معادل یک درصد کل بودجه سالانه کشور است و مگر وزارت نفت سرگنج باد آورده، نشسته که تنها برای یک قرارداد چنین رقمی بپردازد؟
مسئولین نفتی خاطر نشان کردند اگر کسی مدعی وجود چنین قراردادی است باید ارکان قرارداد شامل موضوع، تاریخ و مبلغ را به درستی روشن نماید. اعلام رقم 7هزار میلیارد تومانی برای یک قرارداد از طرف آقای عباسی مخاطب را مطمئن می سازد که این گونه اعلام رقم مشابه یکی دیگر از گفته های ایشان است که گفته اند با اقدامات اخیر ایران دیگر در باشگاه پولوتونیم دنیا جایی ندارد! باشگاهی که اساساوجود خارجی ندارد، بدین معنی که در دنیا باشگاه هسته ای داریم که امروز جمهوری اسلامی ایران با اراده خویش عضوی از آن محسوب می شود، اما باشگاه پلوتونیم در جهان وجود نداشته و شبیه همان رقم قریب به 7 هزار میلیارد تومان تنها برای یک قرارداد فرضی است. البته این انتقاد به سازمان انرژی اتمی و دیگر نهادهای مرتبط نیز وارد است که چرا به این مطالب پاسخ متقن نمی دهد.
یک ادعای دیگر آقای عباسی درباره موسسه ای به نام بامداد است که باز جانشین ایشان آن را تعطیل کرده است آن همچون درک اقدامات راهبردی ندارد! در بررسی های به عمل آمده متوجه شدیم که این موسسه با تجهیز یک ساختمان در شهرک غرب تهران تاسیس و به کار دیپلماسی عمومی اشتغال داشته است و با دعوت از برخی افراد دلسوز و البته بعضی چهره های مساله دار چون هوشنگ امیراحمدی مباحث دیپلماسی را پی گیری و مثلا پروتکل ها و معاهده ها را مورد بررسی قرار می دادند، این که مدیر بعدی کار دیپلماسی عمومی را اولویت سازمان نداند خیلی اتفاق بزرگ و فاجعه باری است؟ آن هم در حالی که برخی وظایف ذاتی سازمان انرژی اتمی، مانند تهیه و واردات رادیوداروها در بخش واردات در دوره آقای عباسی به شرکت های خصوصی و متعلق به آشنایان واگذار شد.
اولویت ها کدام بوده اند؟ تشکیل موسسات بامدادی و شامگاهی یا امور دیگر؟ تجربه نشان داده موسسات غیر ضروری که با دیگر بخش ها در کشور کار موازی انجام می دهند، معمولا مطالعات راهبردی را پوشش اقدامات دیگر مثل دعوت از این یکی و تصمیم به بورسیه کردن آن دیگری قرار می دهند که این موارد جای تامل دارد، برفرض که چنین نبوده و هدف قرب الهی و کار راهبردی بوده است، آیا این اقدامات نیازمند بودجه های آنچنانی و ساختمان ویژه در شهرک غرب بوده و اولویت سازمان انرژی اتمی فعالیت های هم تراز با اقدامات وزارت خارجه است؟ آیا در این زمینه تفاوت تفکر دو مدیر خیلی دور از ذهن است؟
جا دارد از آقای عباسی سوال شود که این تذهبون؟ و به کجا چنین شتابان؟ آیا این تعداد مصاحبه پر از ادعا تلاش برای ایجاد حاشیه امن و حضور مداوم در صدر اخبار رسانه ها نیست؟ همه می دانند ایشان در گذشته مرتکب اشتباهات راهبردی شده است، متن سخنرانی شان به عنوان رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران در اجلاس عمومی آژانس و اعتراف کذب مبنی به دروغ گفتن ایران به آژانس بین المللی انرژی اتمی موجود است و دسترسی به آن تنها نیازمند جستجویی ساده در سایت آژانس است؛ نکند این مصاحبه ها برای جلوگیری از انتشار متن مذاکرات عباسی با ناکارتز معاون وقت آژانس است؟ با این مصاحبه های آتشین و نغز و مکرر وقت آن نرسیده که افکار عمومی خواهان انتشار آن مذاکرات باشد؟ تا معلوم شود معضل بین ایران و آژانس تا چه حد به آن ملاقات بستگی دارد و اساسا برخی معضلات را چه کسی برای ملت ایران و انقلاب اسلامی موجب شده است؟
ضمن انتقاد به سازمان انرژی اتمی و دیگر نهادها که تا به حال مانع از روشن شدن نقش آقای عباسی در برخی موضوعات بین ایران و آژانس شده اند؛ این را هم می دانیم که مباحث در کشور نباید به گونه ای پیش برود که دشمنان بتوانند از آن سوء استفاده و بهره برداری کنند؛ اما به نظر می رسد برخی در کشور دچار عملیات روانی دشمن شده و فراموش کرده اند دشمن چه کسی است؟ و چه کسانی از اظهارات راست و دروغ سوء استفاده می کنند؟ چراکسی که کمتر از 2 سال رئیس یک سازمان بوده امروز طوری سخن می گوید که همه فعالیت های صنعت هسته ای را او انجام داده و برخی نیز وی را پایه گذار صنعت هسته ای معرفی می کنند؟ اما این عنصر نابغه و پرمصاحبه، حتی از پست خود در قرارگاه پرتوی کشور مربوط به ستاد کل نیروهای مسلح کشور نیز کنار گذاشته می شود. لابد خدای ناکرده سردار جلالی فرمانده پدافند غیرعامل کشور نیز فاقد شعور و درک اقدامات راهبردی ایشان است.
آقای عباسی مدعی است بعد از او صنعت هسته ای تعطیل شده است، به اظهارات ایشان درباره فردو و راکتور اراک و غیره ورود نمی کنیم که پاسخ آنها در کلام دیگران آمده است و مردم نیز قضاوت خود را دارند؛ اما جا دارد از ایشان سوال شود کدام تعطیلی؟ نشاط امروز حاکم بر صنعت هسته ای کشور را نمی بینند؟ آیا اخبار همین 20 فروردین امسال به درستی به وی منتقل شده است؟ تولید اولین مجتمع سوخت راکتورهای قدرت با قرص سربی را در تالار اجلاس سران تهران دیدند یا خیر؟ آیا از نمایشگاهی که در آن روز برگزاری شد خبر دارند که در آن بومی سازیِ تجهیزات و نتایج اقدامات و فعالیت های صنعت هسته ای صرفا در سال 1393به نمایش در آمد که این ها جملگی خبر از نشاط، پویایی و مجاهدت های خاموش متخصصان و دانشمندان در عرصه فن آوری استراتژیک هسته ای دارد؛ به راستی ایشان امروز چگونه از حال و روز صنعت هسته ای خبر می گیرند؟ تا چه حد به کانال هایی که دارند اطمینان دارند؟ نکند دست هایی ایشان را در مسیری که برگزیده اند تشویق کرده و پیش می برند، داشتن اتاق فکر و عضویت در اتاق های فکر فقط مختص ایشان نیست، دیگران هم طراحی هایی دارند، دقت و مراقبت هم برای همه لازم و واجب است وبرای متخصصان هسته ای که حتما بیشتر.