گروه فرهنگی: طی چند وقت گذشته، مسئولان دلسوزمان فعالیتهای زیادی داشتند و البته به همان نسبت هم به تولیدات سوژههای طنز رونق بخشیدند.فرض بفرمایید زبانم لال؛ بنده در نروژ یا سوئد بودم و قرار میشد سوژهای طنزم را در آنجاها پیدا کنم و در آن شرایط لقمهای نان، در دهان زن و بچهام بگذارم! حتی فکرش هم مو را به تنم سیخ میکند! بگذریم؛
فرزین پورمحبی در بخش طنز ایسنا نوشت:
بهدلیل تعدد سوژهها به شکل اجمالی به ذکر چندتایی از آنها اکتفا میکنم.
- آبستراکسیون و تصویب لایحه تهدید به قتل در مجلس
صرف نظر از اینکه آبستراکسیون خوب است یا بد و اصولا آن را باید کجای دلمان بگذاریم، همین را هم به فال نیک میگیریم. چراکه مجلس نشان داد فقط کارش رد یا تصویب لوایحی مثل «وازکتومی» نیست. آنها کارهایی بلدند که حداقل اسم و رسمشان به اندازه دک و پز چیزهایی مثل «اپیلاسیون» و «کاپیتالاسیون» دهن پر کن هست. حتی فرزند بنده هم مرتبا میگوید: بزرگ که شدم میخوام نماینده مجلس بشم و آبستراکسیون کنم! از طرفی هم مجلس با تصویب لایحه تهدید به قتل، به کسانی مانند لیاخوف روسی فهماند: مجلس نهم از آن مجلسها نیست. بهعبارتی: هر که با آنها در افتاد، ورافتاد.
- مدیر عامل آب و فاضلاب تهران: به کیفیت آب تهران نمره 19 می دهم.
اینکه آدم دیکتهاش را خودش تصحیح کند و کلاهش را پیش خودش قاضی کند، یک طرف و اینکه تا این حد هم منصف باشد که به خودش نمره 20 ندهد، یک طرف دیگر! مسئول جان؛ به قول شاعر: تو خودت نمره بیستی! اما در عین حال این نمره توجه ما را به این مسئله جلب کرد که آن یک غلط چه میتوانست باشد؟! زیدی میگفت: شاید بهخاطر وجود نیترات در آب تهران بوده که البته اصلا مهم نیست. اصولا تفاوت 19 با 20 هم چندان مهم نیست.
- باز هم حذف 4 میلیون یارانهبگیر ثروتمند با استراتژی خزشی
این یارانهها اگر هیچ خیری هم برایمان نداشته، حداقل به ما فهماند، کلی از دهکهای کشور که به ظاهر زیر خط فقرند، در اصل ثروتمند هستند و خودشان خبر ندارند! دیروز خانمی با کلی فیس و افاده میگفت: یارانه ما رو حذف کردند. نمیدونم از کجا فهمیدن ما آدم حسابی هستیم! در عین حال استراتژی خزشی در حذف یارنه بگیران هم در جای خود جالب توجه است:
اول دو میلیون نفر را حذف میکنید، وقتی صدایی درنیامد چهار میلیون نفر دیگر را حذف میکنید، وقتی باز هم صدایی درنیامد هشت میلیون و در مراحل بعدی تنها خواست مردم این میشود که: تعداد کارکنان حذفکننده یارانه یا حداقل تعداد چوبها و چوب بهدستها را بیشتر کنید تا معطل نشوند!!!
- بازهم ماجرای قاطی کردن آب و روغن
بعد از جریان آب معدنی دماوند، چشممان به افزودن پارافین به روغنهای خوراکی هم روشن شد. اصولا در کشور ما نمیبایست هیچ چیز سر جایش باشد و به همین دلیل هم: در آب معدنی، آب شیر میریزیم، در شیر، روغن پالم میریزیم و در روغن، پارافین میریزیم! امیدوارم هر چه زودتر نخبگان این کشور تعیین کنند در پارافین چی باید ریخت تا خانوادههایی را از نگرانی نجات دهند.
- دراز به دراز کردن صد جنازه در یکی از بوستانها
علم روانشناسی در مورد خلاقیت و زیباییشناسی یک تعریف دارد و البته مسئولان زیباسازی شهرمان هم برای خودشان تعریف دیگری دارند! این جریان را میگذاریم به حساب «تفاوت فرهنگی» و قال قضیه را مثل بقیه پروندههای مشکوک دیگر میکنیم! بهعبارتی: یک جوری جمع و جورش میکنیم!