رضا صادقیان
چند روز قبل یکی از نمایندگان مجلس نهم از آتشبس یک طرفه اصولگرایان به سود دولت روحانی به دلیل حاکم شدن جو دلسردی در میان مردم سخن گفته بود، هنوز جوهر آن حرفها خشک نشد که شخص ایشان در گفتاری از افشاگری قرارداد نفتی ایران با شرکت توتال نوشت و آتشبس را اجرا نکرده لغو کرد. با بروز آخرین واکنش زاکانی در مورد قراردادهای نفتی و مقایسه چنین رفتاری با گفتههای چند روز قبل وی به نتیجه میرسیم، اینکه معنایی که ما از عبارت آتشبس مراد کرده و میکنیم با برداشت ایشان از همین کلمه تفاوت دارد. مهمتر اینکه، باور بفرمایید نیازی به اعلام آتشبس یک طرفه، اختیار کردن سکوت، نادیده گرفتن برخی از معضلات اجتماعی و همنظر شدن و همراهی کامل با دیگر نیروهای سیاسی نیست. شاید بهتر میبود ایشان گام نهادن به طرف گفتگوی دو سویه را طرح میکرد و خود نیز به آن پایبند و زمینههای چنین ارتباطی را فراهم میکرد.
بگذریم از مسئلهای بغرنج دقت نکردن در مفاهیم علوم انسانی که وضعیت استفاده از واژهها گاه به شکل مضحکی نمایان میشود. به عنوان مثال؛ بسیاری از فعالان سیاسی عبارت «گفتگو» را به جای «گفتمان» به کار میبرند و گاه این یکی را به جای آن! این هم از معجزات عبارتهای جدید است که یک روز توسط پژوهشگری باسابقه در معنای مفهومی آن چندین یادداشت و مقاله علمی-پژوهشی منتشر میشود و با گذشت چند روز از انتشار همان مطالب علمی شاهد استفاده مکرر آن از سوی برخی از شخصیتها و فعالان سیاسی به شکل دلخواه و کج و معوج هستیم.
برای لحظهایی گمان میکنم برداشت جناب زاکانی و ناظران جامعه از کلمه آتشبس یکسان است، همین جا بنویسیم؛ آتشبس برای دورهای بعد از جنگ و درگیریهای خونین معنا میدهد و نه شرایط امروز کشور. به هر حال در پاسخ با این نظر میتوان گفت، در وضعیت فعلی کشور و با توجه به جایگاه نیروهای سیاسی در ساختار نظام نیازی به آتشبس و یا آتشافروزی به بهانه جدلهای سیاسی و اختلاف نظرها نداریم. حتی نیازمند به ساختن گفتمانی جدید و مشخص کردن دالها و مدلولها دیگری نیز نمیباشیم، هر دو نیروی سیاسی کشور که فعالیتها و رفتارهای سیاسی خویش را با رعایت مصالح کشور و پذیریش قانون اساسی به سامان میکنند، به جای آتشبس و یا شعلهور کردن اختلاف نظرها نیاز به گفتگو دارند. گفتگویی پیوسته و دنبالهدار، گفتگویی که در انتهای آن شاهد کاهش سوءتفاهمها و کمرنگ شدن برداشتهای خاص در میان دو جریان سیاسی کشور باشیم.
شیوهای که طی سالهای اخیر و بعد از سال 88 با آن روبرو بودیم، یکی میگوید و دیگری به هر دلیل نمیشنود و برعکس، هر اسم بر آن میتوان نهاد به غیر از گفتگو. گویی طرف مقابل میگوید و شنونده قبل از شنیدن حرفها با گذاشتن پنبهای در گوشهای خود ذرهای از آن گفتهها را نمیشنود و تلاش میکند براساس لبخوانی گفتارهای طرف مقابل را درک و براساس همان حدس و گمانهای پرخطا به پاسخ مباردت میکند! نازلترین سطح بگو و مگوهای سیاسی را در چنین شرایطی رخ میدهد، گویی طرف مقابل ما چیزی دیگر گفته و جواب ما ارتباطی با سخنان او برقرار نمیکند.
با این وجود و در همین شرایط به گفته احمد توکلی «خانهسوز» جریان اصولگرا نتوانست از میزان تاثیرگذاری نیروهای اصلاحطلب در سطح جامعه و نزدیک شدن به مطالبات مردم جلوگیری نماید. از سویی دیگر اصلاحطلبان نیز با توجه به تجربه سالهای 76 الی 84 به درستی درک کردند که امکان پیاده-بیتاثیر کردن مدیران نزدیک به اصولگرایان را برای همیشه در ساختار تصمیمگیری و سیاستگذاری ندارند. با این روند، در زمانهای قرار گرفتیم که که نه اصولگرایان توانایی یکهتازی در عرصه سیاست را دارا هستند و نه اصلاحطلبان میتوانند قدرت جریان مقابل را نادیده بگیرند.
در این میانه نیز شاهد بروز اختلاف نظرهایی هستیم، به گمان راقم این سطور بعد از رویدادهای تلخ مرتبط با سال 88 بخشی از آن کشاکشهایی که در سالهای قبل کم و بیش در عرصه رسانهها با آن روبرو بودیم به یکباره با دشوارهای اساسیتر به کنار رفت و جای آن را با «فتنه» بودن یا علیه آن گرفت. ساکتین فتنه، همراهان فتنه، وزیران فتنهگر، دولت طرفدار فتنه، برجام فتنهگران، سیاست دولت فتنهگران، حوادث فتنه، حرفهای شبیه فتنه و در مقابل؛ کاسبان فتنه، عاشقان فتنه، فتنه جویان، توهم فتنه و. . . بخش انبوهی از موضعگیریهای سیاسی را شکل داد، واکنشهایی که حتی به مسئله تفاهم هستهای و برنامههای دولت یازدهم نیز کشیده شد.
تمام آن دستبندیهای سیاسی، اقتصادی و راه حلهای هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا را میتوان به کنار نهاد و قبل از تمام این گفتارها با شفافسازی درباره آن رویداد به تحلیل و گفتگو نشست، گفتگویی که سخن یکدیگر را فهم و از لجاجت و زخمزبان دوری کنند. تا زمانی که چنین گفتگوهایی بدون پیشداوریها و برچسبزنی در سطح عمومی شکل نگیرد دایم در حال مشاهده نوسان رفتارهای سیاسی خواهیم بود. اینکه یکروز سخن از آتشبس به میاناید و کمتر از دو روز همان رویههای سابق پیش گرفته شود نشان از آن دارد که بخش اعظمی از این سوءبرداشتها مورد بحث واقع نشده است. امید آنکه گفتگویی شبیه آنچه با حضور عبدالله ناصری و عباس سلیمینمین درباره آن اتفاقها شکل گرفت در سطح گستردهتری ادامه پیدا کند.