رضا صادقیان
بعد از فروکش کردن موج اعتراضهای اخیر برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چهرههای سیاسی برای مرتبهای دیگر از «آشتی ملی» و گامهای که به سوی این مهم میبایست برداشت، سخن گفتهاند. گویا مبلغان راه و روش آشتی ملی چندان به مبانی خواسته و گفتارهای خویش در عرصه عمومی و پیامدهای تقریبا قابل درک از سوی ساختار کلان قدرت نداشتهاند. سخن گفتن از آشتی ملی بدون در نظر گرفتن برخی از پیشزمینههای فکری نه تنها دستاوری نخواهد داشت، بلکه زمینه انتقادات و حتی اتخاذ رویکردهای تهاجمی از سوی کشورهای خارجی را به همراه دارد.
مقدمه و گام برداشتن به سوی آشتی ملی، به معنای پذیرش اختلاف عمیق، ساختاری، تشتت گسترده در سیستم تصمیمگیری و سیاسی و شکاف در میان اهل قدرت و سیاستگذاران است. به معنای دیگر؛ حاکمیت با قبول این اختلافها دم از نزدیک شدن گروههای مختلف-متخاصم به همدیگر میزند و مهمتر آنکه میپذیرد که شکلگیری این اختلافها به کلیت سیستم سیاسی طی سالهای گذشته آسیب وارد کرده و تنها راه چاره و خلاص شدن از بحران فعلی رفتن به سوی آشتی ملی است. پذیریش چنین پیش زمینهای تنها یک پیام دارد؛ اینکه در داخل ساختار سیاسی خبری از انسجام حتی به صورت حداقلی نیست و اهل قدرت در ستیزی مدام علیه دیگری وارد عمل شده و تلاش میکند طرف مقابل را ازصحنه سیاست به صورت کامل حذف نماید، با توجه به وضعیت فعلی کشور و اختلاف دیدگاهها میان مسولان و کارگزاران نظام، نیازی به طرح و بسط راه آشتی ملی نیست، بروز و ظهور اختلاف نظرها هیچگاه از سوی سیستم سیاسی به منزله آشتی ملی تقلی نشده و نخواهد شد.
تجربه سالهای 1376 تا 1384 و هشت سال دولتمداری محمود احمدینژاد -به عنوان چهرهای که گمان میکرد با اخراج و خانهنشین کردن شماری از متخصصان و مدیران باتجربه موفق به بازگرداندن قطار آرمانها به ریل مدیریت سادهزیست میشود- این دستاورد را برای دو جریان سیاسی به همراه داشت که امکان حذف و به حاشیه راندن جریان اصولگرا توسط اصلاحطلبها و یا برعکس وجود ندارد و هرگونه تلاش برای رسیدن به چنین مقصدی به غیر از تحمیل هزینههای ناگزیر برای ساختار سیاسی، حامل دستاوردی نخواهد بود. برآمدن حسن روحانی در انتخابات سال 92 بخشی از همین پیام به اهل قدرت و دو جریان سیاسی عمده در کشور بود، جریانهای سیاسی که در دورههایی تلاش داشتهاند دیگری را برای همیشه از میدان رقابت و سیاستگذاری اخراج نماید.
اختلاف نظرها و ارایه دیدگاههای متفاوت طی سالهای گذشته و به صورت دقیقتر از زمان شکل گرفتن دولت موقت مهندس بازرگان بخشی جدا ناشدنی از رویدادهای سیاسی و موضعگیریهای مسئولان وقت و گذشته بوده و هست. مروری بر خبرهای منتشر شده در دهههای گذشته شاهدی بر همین مدعاست؛ با این حال نه تنها طی سالهای گذشته جریانهای سیاسی با همافزایی تمام تواناییهای جناحی امکان کسب موفقیت و حذف رقیب را از میدان سیاست به دست نیاورند. به عبارتی؛ گاهی همین تلاشها باعث زایش هزینههای سیاسی و حتی بروز واکنشهای بینالمللی شده است، ولی فرجام این تحرکات با پیروزی در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همراه نبوده و به غیر از تحمیل هزینههای نادرست به کشور افق روشنی را در اختیار را بازیگردانان آن نگذاشته است.
چنانچه اهل قدرت و کارگزاران ساختار سیاسی با توجه به همین نکته گامهایی به سوی گفتگو و برداشته شدن سوءتفاهمها بردارند لاجرم در بسیاری از زمینهها شاهد بروز اختلاف نظرهای بیهوده نخواهیم بود و برداشتن تمام این موانع به منزل آشتی ملی نیست و نخواهد بود، بلکه به منزله دستیابی به افقهای شفافتر در عرصه مدیریت کلان خواهد بود.