مهدی دادویینژاد
ایران تنوع فرهنگی بی نظیری را در دل خود جای داده که یک سرمایه فرهنگی بی نظیر محسوب میشود. فرهنگ پدیده و کلیتی به هم پیوسته و بافته است که از باورها، ارزش ها، سمبل ها، سنت ها، آرمانها و دانشهای معنوی، تاریخی، ادبی، هنری و مذهبیای که در طول تاریخ فعالیت جامعه بشری ایجاد شده اند، تشکیل میشود. فرهنگ، شیوه زندگی مردم و روشی است که آنها در کارها از آن بهره میگیرند. هر منطقه از هر کشور، میتواند فرهنگی متفاوت با دیگر مناطق کشور داشته باشد. بنابراین تعریف، فرهنگ مجموعه پیچیدهای است از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات، رسوم و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرا میگیرد.
فرهنگ، بوسیله آموزش، از نسلی به نسل بعدی منتقل میشود. صدا و سیما به عنوان رسانهای که عنوان ملی را یدک میکشد در حفظ فرهنگها رویهای به شدت غیر فرهنگی را دنبال میکند که گاه با اعتراضاتی رو به رو میشود اما با بی اعتنایی از کنار آن گذر میکند، اخرین نمونه این رویه به شدت فرهنگ ستیز در سریالی به نام «شکوه یک زندگی» در حال وقوع است، استفاده از لهجه و گویش و زبان هر یک از اقوام ساکن در ایران اگر باعث تثبیت و علاقه مندی به انها شود بسیار میمون و مبارک است اما دقیقا بالعکس انتظاری که از این رسالت رسانه به اصطلاح ملی میرود موجب تحقیر بیش از پیش خواص فرهنگی اقوام میشود.
در سریال مورد نظر آنچنان کریه و زشت از لهجه و گویش مازنی استفاده شده که به عنوان یک مازنی هجمه فرهنگی شدیدی بر علیه فرهنگ غنی مازنی که یکی از سویههای آن کنش زبانی میباشد احساس کردهام که ویرانی فرهنگی سریالهای اینچنینی را در فرهنگ پذیری و انتقال بین نسلها به عینه به نظاره مینشینم، پاسخ به این احساس تحقیر شدگی فرهنگی را از همین الان در نوجیهات صد من یک غاز تمام عوامل سازنده و نیز مدیران را نیز قبلتر متصور هستم. فاجعه از جایی بیشتر خود را نمایان میکند که فرزندان همان افراد به اصطلاح مازنی با لهجه تمسخرآمیز در نسل بعدی با لهجه معیار صحبت میکنند و کار تا جایی پیش میرود که افرادی که در این سریال هستند حتی پلاک ماشین هایشان علی رغم زندگی در شمال کشور لهجه تهرانی به خود میگیرد و گویی استفاده از پلاک شمال کشور برای نسل جدید نوعی عار محسوب میشود.
این جفا و جفاهای پیش و پس اینچنینی چه منفعتی برای رسانه ملی دارد که همچنان بر رویه خود اصرار دارد؟ در سریال پایتخت عاقلترین فرد حاضر در سریال کاملا با لهجه معیار شده امروزی حرف میزد و تمام طنازان آن مجموعه به لهجه مازنی تمسخرآمیزی صحبت میکردند که بعد از ان به عنوان یک مازنی شاهد این بودم که چه تاثیر ویران کنندهای بر تتمه زبان و گویش و لهجه مازنی گذاشت و چطور باعث انقطاع فرهنگپذیری در انتقال بین نسبی گردید. روی سخن این نوشتار تنها احساس تحقیر شدگی در یک قوم نیست بلکه این روش و رویه در احمق جلوه دادن زبان-گویش-لهجه در مورد اقوام دیگر نیز روی داده و اعتراضات نیز هیچ گاه نتیجه بخش نبوده است و یکی از مهمترین وظیفههای رسانه ملی باید تقویت دلبستگیهای فرهنگی اقوام باشد تا هیچ قومی احساس تحقیر شدگی نکند.
اگر بتوان از ظرفیتهای قومی کشور در جهت احساس همدلی بیشتر استفاده شود سیستم و نظام ایران از این مورد میتواند از هر لحاظی منتفع شود، بحث بر روی حق قانونی اقوام برایترویج زبان و لهجه و گویش خود نیست که یکی از اصول مصرح قانونی است، بحث بر روی حفظ حرمت ذخیره فرهنگی هر یک از اقوام ایرانی است که صدا و سیما باید در این مورد بیشترین اهتمام را داشته باشد اما دقیقا بالعکس عمل میکند که این رویه باعث تبدیل فرصتها به تهدید هایی میشود که بیش از پیش باعث عمیق و خطرناک شدن گسلهای اجتماعی و فرهنگی میشود.