گروه سياسي: احمد شیرزاد در روزنامه آرمان نوشت: جامعه ارگانیسمی زنده است، تغییر میکند و در قالبهایی که مورد علاقه و آرزوی برخی افراد است ریخته نمیشود. گاهی از دههای تا دهه دیگر افکار مردم از زمین تا آسمان تفاوت مییابد و نسلهایی که بعد مثل نسلهای گذشته فکر نمیکنند. در این راستا گرچه برآیند رشد تکنولوژی مسائلی را حل کرده، اما مشکلاتی را نیز به وجود میآورد.
طبیعی است که 50 سال پیش معضلی به نام آلودگی هوا وجود نداشت و با جمعیت 25 میلیونی ایران بسیاری از مشکلات شهرنشینی را نداشتیم، اما در عوض مناطق بسیار محروم روستایی وجود داشت که از مزایای اولیه تمدن بیبهره بوده و مشکلات بهداشتی که ممکن بود با شیوع یک بیماری شماری از افراد از دست بروند. از سویی شرایط، افکار، مشکلات و ملاحظات مردم و از سوی دیگر نفوذ طبقات سیاسی تفاوت میکند. 40 سال پیش که انقلاب شد جامعهای بسیار کوچک از دانشگاهیان داشتیم، اما اکنون درصد کسانی که دوره دانشگاه را گذراندهاند تقریبا به نیمی از جامعه میرسد.
به هر حال جامعه به سرعت تحول پیدا میکند و مسائل جدید بهوجود میآید. البته در بخشهایی از حاکمیت و اقشار ذینفوذ جماعتی داریم که با هرنوع تغییری مشکل دارند. یعنی اصولا نمیتوانند به تغییرات تن دهند و مواجه شدن با تغییرات جدید برایشان دشوار است. گرچه بخشی از این مساله به منافع آنها باز میگردد چون منافعشان ایجاب میکند که شرایط و مناسبات سیاسی اجتماعی در گذشته استمرار پیدا کند در حالی که این امر امکانپذیر نیست. بهاین جهت ممکن است که برخی اصولگرایان با قدرت و نفوذی که روی دستگاههای اجرایی، نظارتی و قانونگذاری دارند، بتوانند برای مدتی جلوی تغییرات را بگیرند، اما نمیتوانند مقابل یک جریان بایستند. به عبارت دیگر نمیتوان با سیل مقابله کرد، اما میشود به بهترین شکل امواج خروشان را کنترل و هدایت کرد.
در 20 سال گذشته یکی از مسائل جدی، مقابله با آنتنهای ماهوارهای بود، اما نهایتا همه ناچار شدند به واقعیتی که وجود دارد تن دهند، آن را بپذیرند و سعی کنند با آن کنار بیایند. در بسیاری از مسائل فرهنگی دیگر نیز روال به همین گونه بوده است. شاید اگر قرار بود رای و نظر برخی بهجای رای و نظر هماهنگ با زمان و مکان وجود داشته باشد احتمالا چیزی به نام موسیقی و کنسرت وجود نمیداشت، اما این مساله امکانپذیر نبوده و با نیازهای جامعه امروزی سازگار نیست. جامعه رو به جلو حرکت میکند و اصلاحات و تحولات به نتیجه میرسد و تردیدی نیست که پاسخ به مشکلات به نحو شایستهتری صورت خواهد گرفت. از سوی دیگر اگر به هر نحوی جلوی اصلاحات و تحولات گرفته شود، نتیجه آن همان تجربههایی است که روزگار به مقابلهکنندگان خواهد داد.
اکنون مساله جامعه این نیست که اصلاحطلبان خوب هستند، باشند یا نباشند بلکه مساله این است که جامعه نیاز به تحول دارد. حال تفاوتی نمیکند که نام آن اصلاحات، تغییرات یا اسم دیگری باشد. البته به نظر میرسد به لحاظ دلسوزی برای نظم و امنیت اجتماعی است که بیش از 70 درصد جامعه حاضر نیستند این نظم را بهم بزنند و با آشوب و اعتشاش همراه شوند تا به تحولات مورد نظرشان برسند. گرچه این سخن بهاین معنا نیست که آنها از خواست خود برای همیشه صرف نظر کردهاند و دیگر تمایلی به تغییر ندارند. نپیوستن بخش عمدهای از طبقه متوسط به اعتراضات اخیر بهاین علت نیست که مردم خواستهای ندارند بلکه جامعه با آن نوع حرکات و شعارها موافق نبود، اما حتما خواهان تغییرات است. نکته مهم این است که هر نوع تحولخواهی و حرکتی که منجر به بهم ریختن جامعه، بینظمی، آشفتگی و ناامنی شود، در نهایت مردم را از خواستههایشان دورتر میکند.
در این راستا هیچکدام از کشورهایی که آشوبهای بهار عربی را تجربه کردند یا فجایعی که در مصر و سوریه و... رخ داه هرگز به نفع حقوق بشر تمام نشده است. هرکس که دلسوز وضعیت حقوق بشر است راهش در این نیست که بخواهد نظم و امنیت عمومی را خدشهدار کند. به نظر میرسد که غالب مردم این معنا را با تمام وجود فهمیدهاند و برای همین تحمل میکنند. به عنوان مثال رفتار بد و بداخلاقیهایی که گاه دیده میشود و رفتار خارج از قاعده و اصولی که گاهی صورت میگیرد، از سوی مردم تحمل میشود و در همین امتداد است که برخی از صندوقها قهر میکنند، اما آنهایی که رأی میدهند خواستار دفاع از نهاد دموکراسی هستند. این تحملشدن بهاین معنا نیست که برخی خوب کار میکنند و جامعه آنها را قبول دارد، بلکه جامعه کارکرد آنها را قبول ندارد. اگر میشد به صورت روشن و صریح نظر خواهی کرد که آیا برخی رفتارها را در انتخابات قبول دارید یا نه، مردم به این نحوه رفتار رای مخالف میدادند.