محمد جهانگرد
این روزها همه نگاهها به بیست و دوم اردیبهشت ماه است. روزی که دونالد ترامپ، رئيسجمهوری ایالات متحده آمريكا برای باقی ماندن در برجام و یا ترک برجام تصمیم گیری میکند اما آیا مشکل ایران و آمريكا فقط برجام است؟ مشکل ایران و آمريكا عمیق تر از موضوع برجام است. شاید بهتر باشد به طول این ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی نگاه کرد. خوی استکباری و زیادهخواهیهای ایالات متحده آنچنان مشهود است که هر تحلیلگر و ناظر مستقلی میتواند بر آن صحه بگذارد اما آیا ما در ایران باید در دوگانه خطرناک «مقابله – تسلیم» در برابر این سیاست آمریکا گرفتار بمانیم؟!
امروز که بمباران تبلیغاتی سنگین مدافعین سیاستهای ترامپ و یارانش فکر مردم ایران و زندگی مردم ایران و یکپارچگی کشور را هدف گرفته فقط باید به بگیر و ببند و فیلتر کردن فکر کنیم؟پس سیاستورزی ما کجاست؟ آیا سیاست ورزی چیزی جز دستی چدنی زیر یک دستکش مخملین زیبا است؟ شاید اگر از ابتدای انقلاب۵۷ به جای دشمنی محض با آمريكا با حفظ مواضع مستقل خود روابط اقتصادی و سیاسی با این کشور وجود داشت امروز برای اهداف به حق خود در خاورمیانه با مشکلات کمتری روبرو بودیم. ما میتوانستیم با تقویت زیر ساختهای اقتصادی و نظامی خود بدون شعار و سر و صدا مواضع خود را در تمام خاورمیانه و آسیای میانه استحکام بخشیم.
متاسفانه امروز در داخل کشور هم وحدت ملی جای خود را به انشقاق ملی داده است و هر روز به خاطر بحرانهای بیهوده و غیر ضروری انرژی زیادی از دولت، نظام و کشور صرف میشود. به نظر میرسد اگر حاکمیت برای رهایی از این وضع دو عمل را سرلوحه اعمال خود قرار دهد میتوانیم اهداف داخلی و منطقهای و جهانی خود را به پیش ببریم.
اول انبساط در برابر مردم ایران و اعطای آزادیهای وسیع اجتماعی و سعی در آشتی ملی و پیشبرد وحدت ملی به عنوان یک هدف والا است و نکته دوم انقباض در برابر دشمنان کشور و وحدت و تصمیم گیری واحد در برابر تهدیدکنندگان امنیت ملی کشور. موضوعی که به نظر میرسد برای تحقق آن با توجه به تجربه تیم «روحانی – ظریف» در انعقاد برجام - که هنوز با تمام لفاظیهای آمریکاییها و صهیونیستها پابرجاست – لازم است تصمیم گیران نظام پیشبرد روابط خارجی را به طور کامل به این تیم و البته با پشتیبانی شورای عالی امنیت ملی سپرده و از آنها به معنای واقعی کلمه حمایت به عمل آورد.