رضا صادقیان
بروز واکنشهای شخصیتهای سیاسی نزدیک به جریان اصولگرا در شبکههای اجتماعی طی روزهای اخیر و با خروج آمریکا از برجام، بیش از آنکه نگاهی مبتنی بر دریافت و در نظر داشتن منافع ملی و درک معنای حاکمیت در مسائل کلان سیاسی باشد، برگرفته از نگاه شخصی و رعایت احوالات طیف سیاسی است. نگرشی که بدون توجه به جایگاه حاکمیت و تصمیمات اتخاذ شده از سوی قدرت کلان، تنها مسئله را به کنشهای دولت و دیپلماسی انجام شده فروکاسته و وضعیت پیش آمده را محملی برای تسویه حسابهای سابق میکند.
آنچه بیشتر توسط شخصیتهای همچون دکتر ولایتی، کمال خرازی و سایر چهرههای بانفوذ در ساختار قدرت مطرح شده است، بازگو کردن این نکته بود که برجام تصمیم حاکمیت بوده و امکان ارتباط برقرار کردن میان امضای برجام و سیاست دولت وقت کمتر وجود دارد. گویا از روز نخست مذاکرات هستهای تا امضاء شدن برجام برای عدهای مسئله برجام و دیدار با شخصیتهای آمریکایی تنها به دولت ارتباط پیدا میکرد، به باور این اشخاص؛ گویی عدهای از کارشناسان با تصمیم شخص رییسجمهور و همراهی وزیر امور خارجه راهی بلاد کفر شدند و بدون هماهنگی با سایر بخشهای قدرت تفاهمنامهای را امضا و سیاستهای نادرستی را به کشور تحمیل کردند!
متاسفانه بخشی از سیاستورزی چهرههای نزدیک به طیف اصلاحطلب و اصولگرا در هنگامه بروز اختلاف و ارایه دیدگاههای سیاسی-اجتماعی، بیش از آنکه نگاهی آمیخته به رعایت مسائل کلان منافع ملی باشد، دغدغه حفظ جایگاه سیاسی دوستان همطیفی را نمایان میسازد. در اینجا ما با گونهای از قبیلهگرایی در سیاستورزی روبرو هستیم. در واقع هر عملی که از سوی جریان مطلوب خودشان رخ دهد، خیر مطلق تلقی میشود و هر فعلی که از سوی جریان مقابل و رقیبان سیاسی انجام شود، شر مطلق است و یا ایرادهای بسیاری به آن وارد میدانند. چنین نگاهی حتی اگر با حسن نیت انجام شود، لاجرم دستاوردی به غیر از دور شدن از منافع ملی، در نظر نگرفتن بسیاری از مسائل جاری کشور، دوری از واقعیتهای قابل لمس در جامعه و فرو افتادن در دام شخصینگری و قبیلهگرایی در سیاست دارد.
گام برداشتن به سوی امضای برجام، رسیدن به توافق با کشورهای اروپایی و آمریکا، پذیریش بازرسیهای آژانس انرژی اتمی از تاسیسات هستهای کشور و. . . ریشه در نگرش مصلحتآمیز حاکمیت دارد. به عبارتی روشنتر؛ مطرح کردن «نرمش قهرمانانه» نمایان کننده بخش دیگری از همین نگاه است، نگرشی که با اتکا به منافع ملی و سایر حوزههای مربوط به اداره کشور تلاش کرده و میکند تا هزینههای کمتری به کشور تحمیل گردد. متاسفانه عدهای از نمایندگان سابق مجلس شورای اسلامی، فعالان سیاسی و کسانی که به هر شکل وترتیبی گمان میکنند سیاستهای مورد پذیریش دولت یازدهم و دوازدهم با جریان آنها همراهی ندارد و یا کمتر همراه است، بدون در نظر گرفتن منافع ملی و چشمپوشی از بازخوردهای شکل گرفته در میان شهروندان، کلیت سیاستهای دولت را نفی میکنند.
بارها و بارها، خصوصا بعد از پذیریش و امضای برجام مسئولان در بخشهای مختلف ساختار قدرت، سخن از «تصمیم نظام» گفتهاند، این سخن نشان میدهد تصمیم اتخاذ شده به دولت و یا هر نهاد وابسته به دولت ارتباط مستقیم ندارد، با این حال عدهای تمام این سخنان را به هیچ گرفته و همچنان دولت وقت را مقصر اول و آخر برجام معرفی میکنند. گویا برای این اشخاص تکیه و ارزش گفتههای سابق خودشان به هرترتیبی درست است، حتی اگر منافع ملی را نادیده بگیرند و از تمام اهرمهای خویش در جهت تخطه دولت وقت سود بجویند!