صادق صدرایی
ویدئوی حدود پانزده دقیقهای محمود احمدینژاد همانطور که قابل حدس بود با بازتابهای فراوانی روبرو شده است. حامیان «بهاری» رییسجمهور سابق آنچه احمدینژاد گفت را صدای مردم میخوانند، اصلاحطلبان و حامیان دولت به جای پاسخ به نقد او به تمسخر احمدینژاد و یا فرافکنی روی آوردند و مردم کوچه و بازار هم که چندان گرایشی به این جناح و آن جناح ندارند و حتی از آنها هم عبور کردهاند با نگاه پرتردید به جنگ قدرت مردان سیاست نگاه میکنند. درباره آنچه رییسجمهور سابق در ویدئوی اخیری که از او منتشر شده گفته است چند نکته قابل ذکر است:
۱. هنگامی که در تابستان۹۲ حسن روحانی با آغاز به کار دولت یازدهم به خیابان پاستور رفت بسیاری بر این عقیده بودند که ضرورت دارد رییسجمهور منتخب حقایقی از وضعیت آشفته کشور را با زبان صریح به مردم بگوید. آنچه در عمل رخ داد اما بر خلاف توصیههای حامیان رییس دولت بود و روحانی حقیقت را فدای مصلحت کرد وترجیح داد با سکوت و کنایهگویی از ارائه گزارش دقیق از آنچه تحویل گرفته بگریزد. شاید بتوان این نکته را با احتمال بالایی مطرح کرد که اگر رییس دولت یازدهم واقعیتها را گفته بود و نهادهای نظارتی نیز به وظیفه خود نسبت به عملکرد رییسجمهور سابق عمل کرده بودند دیگر اثری از احمدینژاد و یارانش در عرصه سیاست رسمی وجود نمیداشت.
۲. برخی واکنشهای اصلاحطلبان به اظهارات احمدینژاد به شکلی است که گویا آنها اساساً برای احمدینژاد «حق حیات» هم قائل نیستند و نه تنها اثری از «زنده باد مخالف من» نیست بلکه ظاهراً کار به «مرگ بر. . .» هم رسیده است. اگر چنین مسیری قهقرای اصلاحطلبی در ایران نیست پس چیست؟!
۳. برخی تحلیلگران بر این باورند که اگر احمدینژاد در انتخابات۹۶ رد صلاحیت نشده بود دیگر امروز از جایگاه نماینده اکثریت حکم صادر نمیکرد و خود را در جایگاه رهبر یک جریان اعتراضی نمینشاند. به طور کلی این سخن اصل صحیحی است که برای وزنکشی سیاسی سیاستمداران راهی جز مراجعه به صندوق رای در یک انتخابات آزاد نیست. اینکه احمدینژاد و دیگر بازماندگان از عرصه انتخابات چه میزان از رای مردم نصیبشان خواهد شد مشخص نیست اما این موضوعی مشخص است که ایجاد مانع بر سر راه انتخابات آزاد تنها سبب آن شده است که هر سیاستمداری با هر میزان از رای خود را نماینده مردم تصور کند.
۴. و نکته پایانی آن که آنچه رئيس دولتهای نهم و دهم گفته است فارغ از گوینده سخنان چندان بیراهی هم نیست و نارضایتی مردم از سران سه قوه و ساختار سیاسی کشور حقیقتی غیرقابل انکار است. کتمان این واقعیت به نوعی خودفریبی است. تاکید بر سابقه منفی رئيسجمهور پیشین و یا مسائلی از قبیل حوادث پس از انتخابات۸۸ در واکنش به اظهارات اخیر احمدینژاد بیشتر از آنکه واکنشی منطقی باشد فرافکنی و فرار از پاسخگویی به نظر میآید.