اشکان بنکدارجهرمی
یکی این که صدا و سیما، به عنوان گسترده ترین رسانه موجود کشور، رسالتی بر دوش دارد که در حداقلی ترین حالت آن، آگاهی بخشیِ عمومی در کنارِ داشتن صداقت در اطلاع رسانی به مردم است و دوم این که چون این رسانه از ثروت ملی و بیتالمال تأمین مالی ميشود پس در تحلیلها و بیان نظرات باید رعایت اعتدال را نماید و بنا به وزن هر جریان فکری، وقت و امکانات موجود را در اختیار آن قرار دهد. موردی که صدا و سیما همواره به عدم رعایت آن به همراهِ گذشتن از اصل توازن متهم شده است.
در مورد اطلاع رسانی، منتقدان همیشه این گلایه را مطرح کردهاند که رسانه ملی صداقت را فدای عوامل دیگری که از آن به مصلحتِ حاکمیت یا پیروی از عرف سیاسی نام برده ميشود کرده است. پیگیری حوادث 18 تیر 1378 را میتوان از این جمله برشمرد ولی اوج چنین عملکردی در سالهای اخیر که انتقادهای زیادی را بر انگیخت در زلزله هریس و ورزقانِ آذربایجان شاهد بودیم.
در مورد دوم نیز که اصل، بر قرار گرفتن این رسانه به عنوان تریبون آزاد تفکرات موجود در جامعه است، سابقه خوبی که مورد پذیرش گروههای مختلف باشد وجود ندارد. از این حیث گاه صدا و سیما شأن خود را در حد یک رسانه جناحی پایین آورده است. از عملکرد ناشیانه این رسانه در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 که به پیروزی سیدمحمد خاتمی انجامید تا اقدامات علني و آشكار دفاع از یکی از کاندیداهای شهرداری تهران (قاليباف) که در روزهای اخیر انجام گرفت، ميتوانند همگی دلیلی بر این مدعا باشند.
گرچه به نظر ميرسيد که صدا و سیما سعی دارد آب رفته را به جوی برگرداند و اعتماد مخاطبان را جلب نماید. پخش جلسات مجلس در رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی روحانی و مناظرات اخیر ظاهراً و به ادعای مسؤولین این رسانه گامهایی رو به جلو در سمت و سوی این هدف مثال آورده ميشد اما در این مورد نیز چه در نیت خلقِ چنین برنامهها و چه در اجرای آنها صدا و سیما با اتهاماتی چند روبرو ميباشد.
گرچه برخی اصحاب رسانههاي مستقل از وجود برنامههاي انتقادی فی النفسه ابراز خشنودی نموده اند ولی وجود دارند منتقدانی که علیرغم استقبال از انتقاد و حتی مخالفت با دولت روحانی از گسترده ترین رسانه کشور، این سؤال را مطرح ميکنند که چرا چنین رویکردی در زمان دولتهای نهم و دهم یا حد اقل شش سال اول این دو دوره وجود نداشت. این گروه معتقد است که صدا و سیما از همین ابتدای کارِ دولت یازدهم، جریان مخالفت با آن را با ظرافت خاصی کلید زده است.
به عقیده این عده صرفنظر از جلسات رأی اعتماد، مناظرات این روزها تحت مهندسی مسؤولین این رسانه با تفکرات پیشین انجام ميپذیرد و هدفِ مترتب بر این برنامهها دنبال کردن همان روال خاص سالهای گذشته است که در شکلی جدید و با ظاهری دموکراتیک کارگردانی شده است.
البته تبلیغاتِ پس از پخش جلسات رأی اعتماد که تعریف و تمجیدهای صدا
نحوه پوشش كاملا بيانصافانه خبر انتخاب شهردار تهران و مسئله حاشيهاي آن (موضوع الهه راستگو!) و تخريب ناجوانمردانه اصلاحطلبان توسط بخشهاي خبري رسانه به اصطلاح ملي!، نيز كاملا ثابت كرده در تشكيلات ضرغامي در همچنان بر همان پاشنه ميچرخد
و سیما از خود را شامل ميشد نیز انتقاداتی را بر انگیخت. به نحوی که بیان ميشود در یک رسانه مردمسالار که شفاف سازی یک قاعده و نه استثنا به شمار ميرود هیچ گاه در قبال چنین برنامههايي این چنین تبلیغ نميشود. ولی به نظر ميرسد صدا و سیما کار خود را در میان کار کردهای جانبدارانه خویش یک استثا دیده که آن چنان به خودستایی ميپردازد و اما برنامههاي مناظره نیز انتقاداتی اساسی را در پی داشته است که شاید یکی ازمهم ترین آنها تلاش جهت مستأصل نشان دادن اصلاح طلبان در مقابل اصولگرایان با گزینشهاي جانبدارانه ميباشد.
متهم ساختن افرادی از اصلاحطلبان که غایب در جلسه بودند و بالطبع توان دفاع از خود را نداشتند به ضدیت با اسلام و انقلاب، سوء استفاده از مطالب واهی و بی اساس و مقالات یک روزنامه نگار افراطی و تعمیم آن به کلیه اصلاح طلبان و به دنبال آن تخریب این جریان از دیگر موضوعات مورد پرسش منتقدان است. دراین مناظرات همچنین بخشی از روزنامه نگاران و مسؤولین پیشین، که با رسانههاي خارج از کشور مشغول به کار هستند نیز متهم به همراهی با دشمن شدند. البته یکی از مهمانان در پاسخ، به موردی جالب اشاره نمود و آن استفاده انقلابیون در سالهای 56 و 57 از این رسانه ها، به ویژه بی بی سی فارسی، بود. این نکته ای قابل تأمل است که مهاجرت امام (ره) به فرانسه نیز توانست امکانات رسانه ای دنیای آزاد آن زمان را در خدمت انقلاب قرار دهد.
حتی اگر اتهامات مطرح شده توسط صدا و سیما را بپذیریم باز جای این سؤال باقی ميماند که آیا اگر مجال ابراز نظر در داخل وجود داشت چنین روندی حاصل ميشد؟ و آیا صرف داشتن صدایی خارج از دایره رسانه ملی دلیل بر بیگانه پرستی است؟ آیا عملکرد جانبدارانه از سوی گسترده ترین رسانه کشور نیست که مردم و برخی روزنامهنگاران را به سمت رسانههاي خارج از کشور سوق ميدهد؟
نحوه پوشش كاملا بيانصافانه خبر انتخاب شهردار تهران و مسئله حاشيهاي آن (موضوع الهه راستگو!) و تخريب ناجوانمردانه اصلاحطلبان توسط بخشهاي خبري رسانه به اصطلاح ملي!، نيز كاملا ثابت كرده در تشكيلات ضرغامي در همچنان بر همان پاشنه ميچرخد. در انتها باید گفت که اعتماد سازی یک فرایند است بدین معنا که در طول زمان و کارِ توأم با صداقت است که اعتماد بین طرفین حاصل ميشود و از سوی دیگر در عصر ارتباطات نميتوان با اخبار و تفاسیری جانبدارانه و دور از حقیقت ذهن افراد به خود مشغول داشت.
مردم به دقت نظاره گر اعمال رسانه ملی هستند و در کنار آن گوش و چشم خود را بر دیگر شبکههاي تلویزیونی و رادیویی نیز نبستهاند و مطمئناً اگر رسانه ملی راه صداقت و بی طرفی را آن چنان که مورد پذیرش مخاطبان باشد پیش گیرد آن وقت است که گرایش غالب نیز متوجه آن خواهد شد و در این راه مردم شاید از زیرکی موجود در واژگونه نشان دادن اوضاع و تحمیل آرام و پنهان یک نظر بیشتر متنفرند تا اظهار نظری آشکار. و سخن پاياني با آقاي ضرغامي، يادآوري چندين باره اين نكته بديهي و ابتدايي است كه «عصر ارتباطات» به دوران مونولوگ، كاملا خاتمه داده است، دوره ديالوگ مدتهاست بر رسانههاي دنيا حاكم شده است، شما اما همچنان عاشق سينه چاك تكصدايي هستيد. اين به اين معناست كه همچنان، عصر ارتباطات را برنتافتهايد و در افكار اختصاصي خود و دوستان اصولگرايتان غوطهوريد. بابت اين عقبافتادگي فقط ميتوان گفت برايتان متاسفيم!